اخبار
سرودههایی کوتاه از شهرام شیدایی
سرودههایی کوتاه از شهرام شیدایی
(به مناسبت زادروز شهرام شیدایی)
ما یک خورشید قراضه آنبالا داریم
که همهچیز را مهربانانه زخمی میکند
دلهایمان را جمع کردهایم
تا به او قرض بدهیم
که به دلِ قدیمی خود بچسباند
و همه با هم
بتوانیم با چیزهای کهنه کنار بیاییم
برای دوستداشتنِ بیشتر
برای زخمی شدنِ بیشتر
سرودههایی کوتاه از شهرام شیدایی
1)
من بازیگوشم
و خدا میداند که به او
دست خواهم زد
2)
نمانده دیگر از سکوت
هوایِ ناشناس او
به روی بوم خم شده
آیینه را میکِشد
3)
فکر میکردم همه چیز را
میشد گفت
وقتی که چیزی برای گفتن نداشتم
4)
هروقت با آدمی تازه آشنا میشوم
شعری تازه دارم
و میدانم،
که کلاهی دیگر
سرم رفته است
5)
آنقدر گرفتهام که
فقط به مُردهها احتیاج دارم
فقط،
به مُردهها
6)
از روزی که دستهایم
به سخن گفتن با من آغازیدند
پرندهای سنگین را
در خود حس کردهام
7)
دنیای جاماندۀ مرا برمیدارید
پشت و رو میکنید
و وقتی میخواهید دورش بیندازید
سخت به سینه میچسبانید
در بازیافتنِ شما
من زندهگی میکنم
8)
همه گردِ پیاله جمعند
تو میانِ خانه آیی
چو کسی که رفته از یاد…
9)
مُردهها بدبختند
چون دوباره نمیتوانند بمیرند
این را، به تنها ماشینِ پارکشده در خیابان میگفتم
و با پا به سپرش میکوبیدم
و مدام تکرار میکردم
11)
بهشت را باور کردهام
همینجا
در رگهای اندوهم
12)
چراغ را از غلظتِ دریاها و درختان
از تاریکیِ مدفونِ زمان
میگذرانم
دلم با دستهایم سخن میگوید
روشنایی
آرام شده است
خورشید را در آسمان
منتظر گذاشتهاند و رفتهاند
او هم برای فراموشی دردش
به زندهگیِ کوچک ما چسبیده
کاش کاری از دست ما
برمیآمد.
عشق در زندان
به درختان حلقه میزنم و فریاد میکنم
دعایم کنید
دعایم کنید
تا از این درد…:
در خیابان
در خواب
با آن روسریِ سفید
لطفاً قیام کنید!
درمییابم که در دادگاهم
هواخوری!
درمییابم که در زندانم
از همسلولیام جرمش را میپرسم
عصبی میگوید:
آزادی را بد تلفظ کردهام، بد!
دیوارها داد میزنند
میلهها فریاد میکنند:
همۀ شما، آزادی را، بد تلفظ کردهاید، بد، بد
…
_راست میگویند_
فقط به درختان حیاط اعتماد دارم
وقتهای هواخوری میدوم و
در آغوش میگیرمشان
گریهکنان:
دعایم کنید
دعایم کنید
…
عزیزم!
عشق در زندان
شاقّ است
منبع
آتشی برای آتشی دیگر
شهرام شیدایی
نشر کلاغِ سفید
چاپ دوم
مطالب بیشتر
- دو سروده از شهرام شیدایی
- عکسنوشتههایی از اشعار شهرام شیدایی
- شهرام شیدایی و اصالت یأس
- تعمقی در اشعار شهرام شیدایی
- سی سال سکوت در برابر اشعار شهرام شیدایی. چرا؟
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…