با ما همراه باشید

نقد و بررسی کتاب

نگاهی به مومیا و عسل نوشتۀ شهریار مندنی‌پور

نگاهی به مومیا و عسل نوشتۀ شهریار مندنی‌پور

نگاهی به مومیا و عسل نوشتۀ شهریار مندنی‌پور

شهریارِ مندنی‌پور نمونه‌ای‌ست از سرگذشتِ‌ نویسنده‌ی ایرانی و درگیری‌اش با سانسور. شخصیتی که نوشتن و کار کردن را به هیاهو ترجیح داد و حتا در زمانِ هجرت هم بیش‌تر و بیش‌تر نوشت و کم‌تر و کم‌تر حرف زد. سالِ گذشته ترجمه‌ی انگلیسیِ رمانِ «ماه پیشانی» نامزدِ جایزه‌ی پنِ آمریکا شد. رمانی که پیش‌از نوشتن قرار بود دویست و پنجاه صفحه باشد؛ اما حجمِ نهایی‌اش دوبرابرِ تقریبِ اولیه شد. هم‌زمان چندکارِ‌ شاخص‌اش هم سال‌ها بود لغوِ مجوز شده بودند، دوباره منتشر شدند و او باشکوه بازگشت به کتاب‌فروشی‌های ایران. «مومیا و عسل» که یکی از مهم‌ترین مجموعه‌ّهای داستانِ کوتاهِ فارسی در دهه‌ی هفتاد است، دوباره منتشر شد و مخاطبِ داستان‌های مندنی‌پور می‌توانست اتمسفری متفاوت از رمان‌های این نویسنده را درک کند میانِ نثرِ پاکیزه و منحصرِ داستان‌نویس. نویسنده‌ای که اگرچه از کشورش دور ماند، منزوی نشد و برای اویی که شادکامی‌های زیستن را تجربه کرده بود، تنهایی فرصتی برای نوشتن شد.«مومیا و عسل» که فاصله‌ی میانِ چاپِ اول و دوم‌اش پنج‌سال بود و هفده‌سال بی‌مجوز ماند و سر آخر همین چندماه پیش دوباره تجدید چاپ شد و فرصتی پیش‌آمد تا دوباره خوانده شود و کشف شود جهانی که شهریارِ مندنی‌پور با نثرِ‌ بدیع‌اش می‌سازد و خواننده را به دلِ تاریخ می‌کشاند.

نثر و اسطوره

«مومیا و عسل» و اساسا داستان‌های شهریارِ مندنی‌پور حولِ نثر می‌چرخد و در این دهه‌ها بسیار بوده‌اند منتقدانی که تاخته‌اند به زبان‌ورزی در داستان، بی‌آن‌که توجه داشته باشند. زبان هم یکی از عناصرِ مهمِ داستانی‌ست و می‌تواند در قصه‌ای حتا به محورِ روایی بدل شود. حسن میرعابدینی درباره‌ی ماجرای زبان در داستان‌های «مومیا و عسل» نوشته در این مجموعه داستان نثر نه‌تنها مضمون و محتوای داستان را نمایان می‌کند که گاه به موضوعِ داستان تبدیل می‌شود و گوهرِ داستانی محسوب می‌شود. درواقع شهریارِ مندنی‌پور با اتمسفری که به کمکِ نثرش می‌سازد، فضای کهن و تاریخی‌اش را شکل می‌دهد و این داوری‌ای درست است که تحلیلِ دقیق‌اش می‌تواند نشان دهد که چه‌گونه مندنی‌پور از دلِ نثرِ داستانی کارکرد بیرون می‌کشد.

شهریار مندنی‌پور نویسنده‌ای‌ست مهم خاصه در داستان کوتاه که دهه‌ی هفتاد نام‌اش بارها تکرار شد و کتاب‌های‌اش از او نویسنده‌ای تثبیت‌شده ساخت. «مومیا و عسل» سومین کتابِ این نویسنده‌ی شیرازی بود مشتمل بر سیزده داستان که هر کدام نام و روایتی جذاب دارند؛ داستان‌ها با صداهایی متفاوت و وجهی اساطیری. نویسنده در «مومیا و عسل» همانندِ‌ «شرقِ بنفشه» تصاویر و روابطی اسطوره‌ای را در دلِ داستان شکل داده. اگر در «شرقِ بنفشه» مخاطب با کهن‌الگوهایی در زیرمتن برخورد بیش‌تری دارد، در «مومیا و عسل» به شکلی واضح‌تر قصه‌ّهای کهن و اسطوره‌ای را در شکل‌گرفتنِ داستان‌ها می‌بینیم. مانندِ روایتِ آدم‌وحوا در داستانِ «بارانِ اندوهان». علاوه بر ایده‌ی کلیِ داستان‌ها، مندنی‌پور بارها و بارها تصاویرش را رود و باران و دریا و درخت و مار می‌سازد و از آتش و باد و خاک و آب وام می‌گیرد در شکل‌دهی به اتمسفرِ قصه‌های‌اش.

زبان و قصه‌ی زند‌گیِ رومینا

مجموعه داستانِ «مومیا و عسل» با داستانِ «بشکن دندانِ سنگی را» آغاز می‌شود که زبانی پاکیزه و آراسته دارد، اما روایتی درهم و کمی گنگ دارد؛ چرا که خواننده از نظرگاهی با داستان مواجه می‌شود که شخصیتِ اصلی نیست و فاصله دارد از حقایق و اتفاق‌های روایی. خواننده داستان را از نظرگاهِ نامزدِ شخصیتِ اصلی دنبال می‌کند و کمی که داستان جلو می‌رود، جزییاتِ ابتدای داستان به کار می‌آید و کلیدِ روایت اساسا در همین کدهای ابتدای داستان نهفته است. خودِ داستانِ «مومیا و عسل» روایتی‌ست از سنت‌های خانواد‌گی و آداب و رسومِ کهن و مسئله‌ی ارث و انتقالِ آن و در این میانِ آدم‌های متضادی که با سنت سر جدل دارند، بخشی از کشمکشِ داستان می‌شوند که با هفتمین روزِ درگذشتِ پدربزرگ آغاز می‌شود. در داستانِ «نارنج‌های شریرِ شیراز» که یکی از بهترین داستان‌های مجموعه است، نویسنده روایت‌اش را با پایان آغاز می‌کند، یعنی با صحنه‌ی مرگِ شخصیتِ محوری‌اش. مندنی‌پور با نشان‌دادنِ مرگِ رومینا در آغاز تکلیفِ خواننده را با اتفاقِ داستانی روشن می‌کند و از طرفی او را دعوت به مشقِ علتِ مرگ و جزییاتِ دورانِ زنده‌بودنِ رومینا می‌کند.

داستان‌های مجموعه‌ی «مومیا و عسل» مدام میانِ مفاهیمی چون زمان و هبوط و مرگ در رفت‌وآمد هستند که پیوند خورده با شخصیت‌هایی که هر یک جنسی از ناکامی را از سر می‌گذرانند. از شهریارِ مندنی‌پور که حرف می‌زنیم، از چه‌جور نویسنده‌ای حرف می‌زنیم؟ اهمیت نثر و کاری که او با زبان در بدنه‌ی داستان‌های‌اش می‌کند، مهم‌ترین وجهِ نویسنده‌گیِ کسی مثلِ اوست. داستان‌هایی که در افتتاحیه‌ی روایت، شخصیتِ محوری را معرفی می‌کنند و چیزهایی اساسی درباره‌شان گفته می‌شود و بعد با لحنی منحصر برای هر راوی فضای داستان و اتمسفر را شکل می‌دهد و با ایجاز صحنه‌های داستانی را می‌سازد و با شیواییِ کلام و نثری متمرکز بر جزییات، داستان‌اش را می‌سازد.

ایجاز در ساختنِ لحظات هم در کنارِ مسئله نثر در روایت، یکی دیگر از المان‌های «مومیا و عسل» است که در داستان‌ها تکرار شده. این‌ها کلیاتِ شمایلِ داستان‌های نویسنده‌ای‌ست که ترجمه‌ی انگلیسیِ داستان‌های‌اش هم با استقبال مواجه شده و به ما یادآوری می‌کند که جهانِ داستانیِ شهریارِ مندنی‌پور چیزی بیش‌تر از نثر دارد و آن روحِ روایت و فضایی‌ست که او شکل می‌دهد که متن را حتا در زبانی دیگر هم خواندنی می‌کند. با همه‌ی این‌ها باید منتظر ماند تا «ماه پیشانی» و پس از آن «تنِ تنهایی» هم به زبانِ اصلی‌اش منتشر شود و دید تنهاییِ نویسنده و رهایی‌اش از سدهای گونه‌گون، جهانِ داستانی‌اش را به چه سمتی کشانده است. حالا زمانِ خوبی برای بازخوانیِ آثارِ این نویسنده است در زمانی که کارهای‌اش دوباره در قفسه‌ی داستان‌های ایرانیِ کتاب‌فروشی‌ها حاضر است و مجموعه داستان‌های قدیمی‌اش در این ماه‌ها و سال‌ها یکی‌یکی بازچاپ می‌شود و نشرِ نیلوفر هم خبر از تجدیدِ چاپِ کارهایی دیگر از او را داده است و این نشان از شکننده بودنِ دیواری دارد که می‌خواست سدِ راهِ نوشتنِ نویسنده شود.

منبع sazandeginews

نگاهی به مومیا و عسل نوشتۀ شهریار مندنی‌پور

مطالب بیشتر

  1. تأملی در داستان چرا دریا توفانی شده بود نوشتۀ صادق چوبک
  2. داستان کوتاهی از بهرام صادقی
  3. تأملی در رمان خواب زمستانی اثر گلی ترقی
  4. نگاهی به مجموعه داستانِ روز اول قبر نوشته چوبک
  5. بخش‌هایی از رمان جزیرۀ سرگردانی

 

1 دیدگاه

1 دیدگاه

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها