با ما همراه باشید

شاعران جهان

آشنایی با محمد الماغوط و سروده‌هایی از او

آشنایی با محمد الماغوط و سروده‌هایی از او

آشنایی با محمد الماغوط و سروده‌هایی از او

از بزرگان شعر منثور و از نخستین نسل شاعران امروز. در 1930 در سوریه متولد شد. دورۀ ابتدایی را در مدارس رسمی گذراند و از آن پس آموزش خود را به شیوه‌ای غیرنهادی پی گرفت و از طریق آثار مترجَم بر ادبیات مغرب زمین وقوف یافت. در مطبوعات فعالیت کرد و در قلمرو ادبیات نمایشی، علاوه بر نمایش‌نامه‌های منظوم، به خلق آثار درخور تحسینی دست زد که اغلب با استقبال شدید مخاطبان و ناقدان مواجه می‌شد. در زمینۀ طنز نیز از طنزآوران ممتاز و نامی جهان عرب به شمار می‌رود و زبان گزنده و صریح و لحن بی‌پروای او در طنزهای سیاسی و اجتماعی شهرۀ همگنان و مقبول خاص و عام و بارقه‌هایی از این طنز حتا در شعر او مشهود است. او در دو دهۀ اخیر در غربت اقامت اختیار کرده است.

محمد الماغوط را از پدیده‌های شگفت شعر منثور دانسته‌اند. به عقیدۀ بسیاری از صاحب نظران نخستین شاعری بوده است که، بی‌نیاز از وزن و قافیه، دگرگونی‌های تصویری و انعطاف‌های زیباشناسانۀ بسیاری در اشارات بیانی پدید آورده است. نیز از جملۀ شاعران پیشروی است که در برجِ عاج زبان شعر سنگ و سقطی از زبان گستاخانه نشانده‌اند.

شناخته‌ترین دفترهای شعر او عبارتند از:

اندوهی در مهتاب؛

اتاقی با هزاران هزار دیوار؛

شادمانی پیشۀ من نیست؛ 

مهمترین نمایشنامه‌های او به شیوۀ شعر منثور از این قرارند:

گنجشک گوژپشت؛

دلقک؛

نَرموره؛

از آثار معروف او در طنز نیز می‌توان از آلیس در سرزمین عجایب و به وطن خود خیانت خواهم کرد، نام برد.

 شعرهایی از او:

آشنایی با محمد الماغوط و سروده‌هایی از او

از آستانه تا آسمان

اکنون

که بارانِ محزون

رخسار غمزده‌ام را فرو پوشیده است

خوابِ نردبامی می‌بینم

از غبار

از پُشت‌های گوژ

و از دستانِ زورآورده بر زانوان

تا به بلندای آسمان برشَوَم

و دریابم

که آه و نیایش‌های ما به کجا می‌رود

آه، محبوب من!

همۀ آه‌ها و نیایش‌ها

همۀ سینه سوزی‌ها و استغاثه‌ها

که از هزاران هزار دهان و سینه

در هزاران سال و سده برآمده است

باید در جایی از آسمان جمع باشد…چنان که ابرها

و شاید

کلماتِ من اکنون

نزدیکِ واژه‌های مسیح باشد

پس بیا چشم‌انتظار گریۀ آسمان باشیم

ای محبوب من

زمستان

چون گرگ‌ها در فصل‌های خشکسال

همه‌جا می‌روییدیم

به باران عشق می‌ورزیدیم

و پاییز را می‌پرستیدیم

تا آنکه روزی بر خاطرِ ما گذشت

که برای آسمان نامۀ تقدیر و تشکر بفرستیم

و به جای تمبر

برگِ خزان بر آن بچسبانیم

ایمان داشتیم که کوه‌ها زوال‌پذیرند

دریاها رو به زوال

و تمدن‌ها رو به زوال

اما عشق ماندگار است…

ناگاه: جداییمان افتاد

او اورنگ‌های بلند را خوش داشت

من کشتی‌های پُر امتداد را

او شیفتۀ نجوا و آه کشیدن در قهوه‌سراها بود

من شیفتۀ جَستن و فریاد کشیدن در خیابان‌ها

با این‌همه

دستان من در امتداد جهان

در انتظارِ اوست…

منبع

از سرود باران تا مزامیر گل سرخ

پیشگامان شعر امروز عرب

ترجمۀ موسی اسوار

نشر سخن

صص 459_443

آشنایی با محمد الماغوط و سروده‌هایی از او

مطالب بیشتر

  1. دربارۀ انسی الحاج شناخته‌شده‌ترین منثورسرای عرب
  2. تنها خلق پیروز است سرودۀ نزار قبانی
  3. عشق پدرانه در شعر شاملو و نزار قبانی
  4. آشنایی با نازک الملائکه
  5. آشنایی با بدر شاکر السیاب
  6. آشنایی با امل دُنقُل

 

 

 

 

برترین‌ها