به وقتِ شنیدنِ شعر
شببیداران شعر و صدای احمد شاملو

شببیداران شعر و صدای احمد شاملو
شب بیداران
همه شب حیراناش بودم،
حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوز ِچشماناش میسوخت و
هیچش اندیشهی خواب به سر نبود
و نجوای اورادش
لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را میانباشت
چون لَتِرمَه دمهی باتلاقی بوناکی
که فضا را.
حیران بودم همه شب
شهرِ بیدار را
که آواز دهاناش
تنها
همهمهی عَفِن ِاذکارش بود:
شهر بیخواب
با پیسوزِ پُر دود بیداریاش
در شبِ قدری چنان.ـ
در شبِ قدری.
گفتم : «بنخفتی، شهر!
همه شب
به نجوایِ نگران بنخفتی؟»
گفتند:
«برآمدنِ روز را
به دعا
شبزندهداری کردیم.
مگر به یُمنِ دعا
آفتاب
بر آید.»
گفتم: «حاجتروا شدید
که آنک سپیده!»
به آهی گفتند: «کنون
به جمعیتِ خاطر
دل به دریای خواب میزنیم
که حاجتِ نومیدانه
چنین نیک
بر آمد.»
منبع
مجموعه اشعار شاملو
دفترِ حدیث بیقراری ماهان
صص 1038-1039
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ!
-
تحلیل شعر6 ساعت پیش
دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب…
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
نگاهی به «بوسه» اثر گوستاو کلیمت
-
نویسندگان جهان4 روز پیش
گوستاو فلوبر از نگاه ماریو بارگاس یوسا
-
معرفی کتاب1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «دیدن در تاریکی» نوشتۀ ماریانا الساندری
-
نوبلخوانی1 ماه پیش
نگاهی به «سهگانه قاهره» نوشتۀ نجیب محفوظ
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی2 هفته پیش
مراقبۀ عبور از آشفتگی و لمسِ آرامش
-
موسیقی بی کلام2 هفته پیش
زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد…