شعر جهان
افکاری که در خیابان شلوغ به سراغم میآیند

افکاری که در خیابان شلوغ به سراغم میآیند
چهرهها.
میلیاردها چهره بر گسترهی زمین.
هریک متفاوت از چهرههایی که بودهاند و خواهند بود.
ولی چه کسی حقیقت طبیعت را درمییابد؟
شاید از رشته بیوقفهاش خسته شده
و ایدههای گذشتهاش را تکرار میکند
با نقاب کهنه بر چهرههای ما.
شاید ارشمیدوس است
که از کنارت رد میشود در لباس جین،
کاترین کبیر با لباسی ارزان،
چندتایی فرعون با کیف دستی و عینک!
بیوهی کفاشِ بیپاپوش
از ورشوِ همچنان کوچک
استادی از غار آلتامیرا
نوههایش را به باغ وحش میبرد.
وندال پشمالو، در مسیر موزه
برای شگفتزدگی.
فناشدگان از دویست قرن پیش.
پنج قرن پیش.
نیم قرن پیش.
یکی با کالسکهی طلایی از اینجا رد شده است،
و دیگری با ارابهی مرگ.
مونتهزوما، کنفسیوس و بختالنصر،
دایههایشان، رختشورهایشان و سمیرامیس
که فقط به انگلیسی حرف میزد.
میلیاردها چهره بر گسترهی زمین.
چهرهی من، تو و آنها که هرگز نخواهید شناخت.
شاید طبیعت باید فریب بدهد،
و کم نیاورد
برای آنکه موفق شود
آنچه را در آیینهی فراموشی غرق شده است
نجات دهد.
اینجا
ویسواوا شیمبورسکا
ترجمه بهمن طالبینژاد_آنا مارچینوفسکا
چاپ دوم
صص21-22
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 ماه پیش
ذن در جان شاعر نوشتۀ احمد شاملو
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 ماه پیش
درمان پوچی به سبکِ ژان پل سارتر
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی2 ماه پیش
پس به نام زندگی / هرگز مگو هرگز
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ!
-
مولوی خوانی3 ماه پیش
«در هوایت بیقرارم روز و شب» با صدای شهرام ناظری
-
لذتِ کتاببازی3 ماه پیش
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 ماه پیش
«زیباییِ وصلۀ ناجور بودن»: لیدیا یوکناویچ
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
نگاهی به «بوسه» اثر گوستاو کلیمت