با ما همراه باشید

شاعران ایران

خصوصیات اخلاقی سهراب سپهری از زبان خواهرش

خصوصیات اخلاقی سهراب سپهری از زبان خواهرش

خصوصیات اخلاقی سهراب سپهری از زبان خواهرش

(به یاد سهراب، در سال‌مرگ او)

سهراب دعوت روزنامه‌ها و مجله‌ها را برای مصاحبه هرگز نمی‌پذیرفت. در روز افتتاح نمایشگاه‌هایش، چه نمایشگاه‌های انفرادی و چه گروهی، شرکت نمی‌کرد. زیرا صاحبان گالری از شخصیت‌هایی دعوت به عمل می‌آوردند و سهراب می‌گفت: «آن‌ها برای دیدن کارهایم می‌آیند، با من کاری ندارند.»

روزی خبرنگار یکی از روزنامه‌های عصر تهران تلفن کرد و از او، به عنوان برندۀ جایزۀ اول بی‌ینال وقت مصاحبه خواست. سهراب در پاسخ گفت: «روزنامۀ شما، روزنامه‌ای خبری است و شما صلاحیّت گُفت‌وگو پیرامون هنر را ندارید و فقط می‌توانید گزارش و خبر بی‌ینال را در روزنامه‌تان منعکس کنید.»

بارها از او خواستند موافقت کند از زندگی‌اش فیلم بسازند، ولی هیچ‌وقت به این درخواست‌ها پاسخ مثبت نداد.

گروهی بر انزواطلبی و حُجبِ بیش از حدّ او و نیز خودداری از مطرح شدن در مطبوعات، خرده می‌گرفتند. در جواب می‌گفت: « اگر اثری با ارزش و ماندنی باشد، جایش را باز می‌کند، مطرح می‌شود و ماندگار. و اگر بی‌ارزش باشد، با هزار بوق و کرنا نمی‌توان آن را به خوردِ مردم داد و بزودی از یادها می‌رود.» وی بر این حقیقت تأکید داشت که مردم گول نمی‌خورند.

شخصی به عنوان منتقد مجلۀ فردوسی هر هفته کسی را به بادِ انتقاد می‌گرفت. یک بار هم قرعه به نام سهراب اصابت کرد و وی او را (بچه بودای اشرافی) نامید. سهراب پس از خواندن مقاله گفت: «بعضی‌ها با ناسزاگویی سعی می‌کنند مشهور شوند!»

از خصوصیات بارز اخلاقی سهراب، تواضع بود. در سلام گفتن بر همه پیشی می‌گرفت. می‌توانست با هرکس به زبان او و درخور فهمش صحبت کند. هرگاه به منزل ما می‌آمد، پیش از آنکه به سراغ جمع برود، به آشپزخانه، نزد ننۀ پیر مستخدم منزل می‌رفت، سلام می‌داد و حالش را می‌پرسید و مدتی با وی به گفت و شنود می‌پرداخت و آنگاه به جمع میهمان‌ها می‌پیوست. در برخورد با بچه‌ها، گویی به دوران بچگی بازمی‌گشت.

بچه‌های کوچه‌ای در امیرآباد که سهراب زمنی با خانواده آنجا سکونت داشت، به دیدنش هورا می‌کشیدند و ابراز شادمانی می‌کردند. با شنیدن صدای بستنی فروش دوره‌گرد، پنجرۀ اتاقش را می‌گشود و از بالا پولی روی بساطش می‌ریخت و بچه‌های کوچه را به میهمانی بستنی فرامی‌خواند.
یکی از این بچه‌ها شاید حوری دختر نابالغ همسایه باشد که زیر کمیاب‌ترین نارون کوچه گرگم به هوا بازی می‌کرد:

«من به اندازۀ یک ابر دلم می‌گیرد

وقتی از پنجره می‌بینم حوری

_دختر بالغ همسایه_

پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین

فقه می‌خواند.»

سهراب هنگامی که قطعۀ ندای آغاز را سروده بود، با خنده می‌گفت:

«حوری که بالغ نیست.»

قلب رئوف و روح حساس سهراب از یادآوری شکار پرندگان در نوجوانی، که بنا بر سنت خانوادگی بدان می‌پرداخت، سخت آزرده می‌شد و اندوهی جانکاه به او دست می‌داد.

همۀ آشنایان بارها او را کنار حوض یا جوی آب درحالی دیده‌اند که برگ یا چوب کوچکی در دست دارد و مورچه یا پروانه‌ای را نجات می‌دهد.

«یاد من باشد، هرچه پروانه که می‌افتد در آب، زود از آب در آرم.»

بااینکه به زبان انگلیسی و فرانسه تسلط داشت، در گفت‌وگوها هرگز از کلمات بیگانه استفاده نمی‌کرد و با طنزی خاصّ مَستَفرنگ‌های بی‌مایه را به باد انتقاد می‌گرفت.

منبع

سهراب، مرغ مهاجر

پریدخت سپهری

انتشارات طهوری

چاپ نهم

خلاصه‌ای از صص 71-76

خصوصیات اخلاقی سهراب سپهری از زبان خواهرش

مطالب بیشتر

  1. سهراب سپهری چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کرد؟
  2. داستان پرکشیدن سهراب سپهری به روایت خواهرش
  3. اشعار کهن چین ترجمۀ سهراب سپهری
  4. خاطرۀ ایران درودی از سهراب و فروغ
  5. شاعر مسکوب در دفاع از سپهری
  6. نظر دکتر شفیعی کدکنی دربارۀ حجم سبز سهراب
  7. اتاق آبی نوشتۀ سهراب سپهری
  8. صدای پای آب شعری از سپهری
  9. مسافر شعری از سهراب
  10. نظر احمد شاملو دربارۀ سپهری

برترین‌ها