با ما همراه باشید

پیرامون نقد ادبی

اخوان ثالث و نقد بلاغی

اخوان ثالث و نقد بلاغی

اخوان ثالث و نقد بلاغی

(عناصر و مواد تشکیل‌دهندۀ یک صورت بیان یا یک واحد هنری هرچه بیشتر باشد کیفیت تألیف و ترکیب آن عناصر مهم‌تر است.)

مهدی اخوان ثالث

اخوان ثالث و نقد بلاغی

مهدی اخوان ثالث را بیشتر به عنوان شاعر می‌شناسند تا منتقد. اخوان با وجود نقدهای محققانه‌ای که نوشته، نقدهایش اغلب تأثری و شاعرانه جلوه می‌کند و خود او نیز بدان اقرار داشت: «کار من بیشتر جنبۀ تأثرات و احساسات دارد تا نقد مقطعی و بتّی براساس موازین و معیارهای معهود و مقبول پیشین و امروزین از نظر مکاتب مختلف نقد ادبی، چنانکه امروز شایع و رایج محافل و منابر رسمی است» (اخوان ثالث 1349: 10).

زمینه‌های پژوهش اخوان متنوع و متکثر نیست، بلکه محدود است. او علاوه بر مباحثی که پیرامون شعر شاعران مطرح کرده، در زمینه نقیضه و نقیضه‌سازان نیز بحث کرده است. اخوان دیوان‌های شاعران کهن را خوب خوانده بود که بازتاب آن را می‌توان هم در اشعار او دید و هم در نقدهایش. نقدهایی که بر اشعار نیما نوشته و تحلیل‌هایی که ابداعات او ارائه کرده، همه و همه زمینه را برای رشد و گسترش شعر نیمایی فراهم کرده است. ما در این گفتار ابتدا به تعاریف و تفاسیری می‌پردازیم که اخوان نسبت به جوهر شعر داشته، سپس مصادیق آن تعاریف را نشان خواهیم داد.

اخوان می‌گوید: «شعر محصول بی‌تابی آدمی است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته، یعنی در لحظاتی که آدم در هاله‌ای از شعور نبوت قرار گرفته» (همو 1373: 98/2).

شعر حاوی زبان، تخیل و وزن و اندیشه است. شاعر خوب شاعری است که بتواند بین این عناصر و بین لفظ و معنی هماهنگی و تناسب برقرار کند وقتی شاعری موفق به چنین کاری شد، به جای اثبات و اقناع سخن می‌تواند از القا استفاده کند. شاعران با خلق تعابیر جدید بر غنای فرهنگ و زبان یک ملت می‌افزایند: «این از خلاقیت ذهن و ضمیر و از هنرهای ادیب و شاعر است و از اصول هنرنمایی‌های هر هنرمند خلاق که با تعابیر او ترکیبات تازه و رسا و به آیین بر ثروت و غنای زبان بیفزاید.» (همو 75:1376).

غیر از زبان، تخیل نیز موضوعیت دارد: «اساس و بنیاد شعر در هر هنری، همان دیگرکردن و دیگرکردن و تغییر دادن دنیای حقیقی و واقعی است. این همان امری است که موجب تخیل می‌شود.»(همو 1349: 226). وزن و قافیه نیز برای اخوان شأن والایی داشت:

«در خصوص وزن من اکنون از سال‌ها پیش جزم‌تر و قطعی‌تر می‌اندیشم و آسان‌گیری و خوش‌خیالی ناموزونان را نمی‌پسندم.» (همو 1373: 113).

اخوان ثالث و نقد بلاغی

از نظر اخوان رابطۀ لفظ و معنی قالبی و مکانیکی نیست. این‌طور نیست که شاعر ابتدا معنی را به ذهن آورد سپس آن را در وزن و قالب خاصی بریزد: «آنان که قصه‌ای دارند یا غصه‌ای، آنان که رازی دارند یا گدازی، هیچ‌گاه نمی‌اندیشند که قبل از ادای معنی در فکر وزن و قافیه باشند. معنا همراه با غنا و زمزمۀ جادویی خود با هماهنگی و پیوند کامل پرده به پرده‌ساز سرودخوان، قریحه‌شان را به آواز می‌آورد.» (همو 1376: 227).

شاعران خوب نیازی به اقناع و اثبات ندارند، بلکه بیشتر القاگرند: «شعر به اثبات و اقناع احتیاج ندارد بلکه اقناع جای خود را در شعر به القا و حتی الهام داده است. الهام به معنی حقیقی‌اش یعنی در دل افکندن.» (همو 1349: 96).

اخواناز دو جنبۀ دیگر به شعر یا شعرا نگریسته است: یکی استقلال آن‌ها و دوم تعهدشان. او شاعران اصیل را صاحب استقلال می‌داند و در برابر تعهد نیز نظر مثبتی ندارد: «من در عالم شعر هم به استقلال و شبه‌استقلال و غیره قائلم. فرخی و عنصری مستقل‌اند و معزّی و ادیب صابر شبه استقلالی دارند. سنایی اقلیم مستقلی است و جمال‌الدین اصفهانی کشورکی شبه‌مستقل. سعدی و حافظ دو قارۀ مستقل‌اند. و نشاط و فروغی بسطامی شبه‌استقلال دارند و عبرت مستعمرۀ ویران و رسوای حافظ است بعضی هم هستند که مستعمرۀ چند کشورند مثل قاآنی. و بسیاری از شعرای نامدار این روزگار.»(همان: 78)

دربارۀ تعهد نیز گفته است: «اینکه بعضی می‌کوشند برای هنر وظایف اخلاقی و آموزندگی فرض و فریضه کنند یا لااقل چنین توقعی از آن دارند، به خاطر آن است که جامعه را به چنین مددکاری نیازمند می‌دانند و هنوز بشریت را به آن مرحله از کمال رسیده نمی‌بینند والّا در یک جامعۀ تربیت شدۀ عالی به این وظیفۀ هنر نیازی نیست… این وظیفۀ قانون مُتّبع همگان و پاسدار نظم جامعه است که باید پیشگیری یا تلافی کند نه وظیفۀ شاعر و هنرمند که با تقبیح ستم و ستایش دادگری که ضمانت اجرایی هم ندارد چنین نقشی را بازی کند…ادبیات آموزنده و هنر اخلاقی از بیهوده‌ترین و بی‌ثمرترین محصولات و میوه‌های مجاهدات فکری بشر است.»(همان: 140_142)

اخوان در زمینۀ شعر کلاسیک مطالعۀ وسیعی داشت. او در شعر کلاسیک دو نقیصه یا ضعف می‌دید:

«1. آلودگی: یک بدنۀ عظیم مدایحی است که بیشتر دواوین قدمای ما را تا پیش از مشروطیت فربه کرده است. 2. آمیختگی: بدنۀ عظیم دیگر ادبیات پندآموز و نکته‌آموز ماست که با عنصری از قبیل زهد و وعظ و دین و موضوعات خطابی و فلسفی و غیره به نحو نامتعادلی آمیخته است»(همو 1376: 52).

حال ببینیم نیما با شعر فارسی چه کرد. نیما با وزن و قافیه نستیزید، بلکه جایگاه واقعی آن‌ها را مشخص کرد: او با این ابتکار «نه تنها مخرب بنیان کار قدما و برهم زدن اساس عروض و قافیه نیست بلکه گسترش منطقی شیوۀ آنان، همراه با احتراز از قید و بندهای مخلّ و دست‌وپای بند و بهره گرفتن از عروق و اعصاب سالم آن‌هاست.» (همان: 141)

نیما با ادبیات کلاسیک و ادبیات اروپایی آشنا بود. از نظر اخوان ابداعات نیما ریشه در شعر پیش از اسلام داشت نه شعر اروپایی:

«یکی از مؤثرات و سرچشمه‌هایی که ممکن است احتمالاً در این اختیار و ابتکار، مدنظر اهل تحقیق باشد توجه نیما و اشاره‌اش به شعر قبل از اسلام ایران تواند بود. هیچ بعید نیست که شکل و شیوۀ اشعار هجائی نیاکان ما خاصه اوستا و بالاخص گات‌ها چه در امر وزن و قافیه چه در طبیعت بیان شعری، عنایت او را جلب کرده باشد.» (همان: 144).

شعر نیما یک مشخصۀ دیگر نیز دارد و آن ابهام است. اخوان در توجیه ابهام شعر نیما می‌گوید:

«بعضی می‌گویند شعر نیما یوشیج مقعّد و بغرنج است و دیر دریافته می‌شود و دور از دسترس ذهن سادۀ عامۀ مردم است. بله گاهی چنین است، این درست؛ اما هرگز تعقیدش از این‌گونه نیست که هر مصرعی ده سطر شرح و تفسیر و روشنگری بخواهد و فهمش مستلزم دانستن مثلاً جذر اصم و حرکات برج‌های ثور و عقرب و قضایا و موضوعات و اوصافی از این قبیل بوده باشد.» (همو 1376:102).

و باز در جای دیگر می‌گوید:

«گاهی از اینجا و آنجا شنیده می‌شود که شعر نیما پیچیده و بغرنج است من به جای خود نشان داده‌ام که چنین نیست؛ لااقل به این حدی که درباره‌اش داد و قال می‌کنند نیست. نیما شهری ساخته است که مسافر غریب ممکن است در آن شهر بنا به وسوسه‌هایی سرگردان بماند، اما همین که هول غیرطبیعی غربت تازه‌وارد ریخت و چشمش سایه‌ها و چراغ‌ها را شناخت به فضای شهر کمی عادت کرد، همۀ کوچه پس کوچه‌ها را آشنا خواهد یافت و هر خیابان و محله را نیز و حتی سرداب‌ها را با سایه‌های سیر و غمگینشان» (همو 1376: 255).

اخوان در کتاب عطا و لقای نیما یوشیج به توجیه و تعلیل هنجارشکنی‌های نیما می‌پردازد. یکی از انتقادهایی که بر نیما وارد شده این است که زبان او مصقول (صیقل خورده) و یکدست و هنجارمند نیست. اخوان می‌گوید: نیما مکرر دارد می‌گوید گاه که… گه گه یعنی آن‌گاه که… یادم که… یعنی آن دم که…. جا که یعنی آنجا که… مثلاً در «کار شب پا» گفته است:

«تا دم صبح صدا می‌زند او

دم‌که فکرش شده سوی دیگر

 

و نیز در همان شعر که گفته است:

چه کند گر برود یا نرود

دم که با ماتم خود می‌گرود…

اخوان ثالث و نقد بلاغی

و باز در همان شعر می‌گوید:

می‌رسد ناله‌ای از جنگل دور

جاکه می‌سوزد دلمرده چراغ (همو: 1376: 16).

 

یکی از موضوعات مورد علاقۀ اخوان نقیضه‌گویی است. او در تعریف «نقیضه» می‌گوید:

«نقض در اصل لغت به معنی ویران کردنِ (بنا) و شکستنِ (استخوان) و گسستنِ (رشته) و تباه کردن و برهم زدنِ (پیمان) ضبط شده است» لذا نقیضه عبارت است از:«1. نقض و شکستن و جواب مخالف. جدّ و جدالی برای مقابله و نظیره‌گویی یا ردّ و تخطئۀ شعر شاعر دیگر. 2. پارودی… و این را نقیضۀ هزل می‌نامیم» (همو 1374: 11).

اخوان معتقد است نقیضه شکل و قالب قسمی شعر یا نثر نیست، بلکه محتوا و غرض نوعی سخن منظوم و منثور است لذا باید گفت: «مدح، مرثیه، غنا، روایت، تمثیل، حماسه، هجا، نقیضه» (همان:37).

او برای نقیضه دو ارزش قائل است: «الف. از رهگذر نقیضه می‌توان پاره‌ای اشعار گمشدۀ بعضی مشاهیر بزرگان یا نام و نشان برخی گمنامان را یافت. ب. به حدود و شیوه‌های خوشایند قدما در هزل و هجا و طیبت و انحطاط اخلاقی و فساد و هرزگی ایشان از این رهگذر به خوبی پی برد» (همان: 36_37)

اخوان نظیره‌گویی و جواب‌های شاعران را نیز به دو قسم می‌داند: «الف. جواب‌های صوری که در حقیقت استقبال و بدرقه است. ب. جواب‌های معنوی که گوینده بیشتر متوجه معنی است تا صورت.» (همان: 153)اخوان ثالث و نقد بلاغی

اخوان ثالث و نقد بلاغی

نمونه‌ای از نقدهای اخوان بر شاعران

حمیدی شیرازی

«آقا که خود را از یک جهت سرآمد شعرای گذشته و از یک جهت عنصری روزگار می‌شناسد و در ضمن اخیراً کبادۀ شعر نو و امروزین را به دوش می‌کشد و در این طریق نیز هیچکس را جز خود قبول ندارد نیما را مسخره می‌کند و به تقی و نقی نیش می‌زند.»

 

شاملو

« او کسی است که دنبال هنرش را به جد گرفته است و راه شعر را نه بر سبیل تفنن بلکه به جد می‌سپرد و در این راه از جان و زندگی‌اش مایه‌ می‌گذارد.» (همو: 1349: 69).

ویژگی‌های شعر او عبارت‌اند از:

« 1. تکرار، 2. تضاد، 3. قرینه‌سازی، 4. تعقید لفظی یا معنوی به خاطر عمیق جلوه دادن یک مطلب ساده، 5. یک نوع بازی با الفاظ، 6. تتابع اضافات، 7. طنین توخالی و اطناب و طمطراق دهلی، 8. آوردن صفات متوالی، 9. طویل‌تر و بزرگ‌تر کردن ظرف از مظروف جمله به وسایل مختلف» (همان: 78)

 

سایه

«من شبگیر را نازل‌ترین کتاب سایه و زمین را بهترین دیوان او می‌دانم.»

 

شفیعی کدکنی

«آنچه برای من مهم است این است که تو پسر خوبی هستی یا جانی نجیب و بعد آنکه چشم و گوش داری، می‌بینی، می‌شنوی و داوری می‌کنی و بعد آنکه غالباً خوب هم داوری می‌کنی، بعد آنکه ذوق و حس داری. در پرتو آن شعور، حال و هوا را درمی‌یابی. متغنّی و مترنّمی و خوشبختانه در سخنوری و ارائه به حکم آنکه فرزند خراسانی پاکدست و توانایی اگر چالاکی تو گهگاه کم است بیش باد و بیشتر باد. از خراسان ما همچنین سزد که تویی و چنین بادی. در سخن قویدست، سالم، هوشیار و دقیق نه اینها که می‌بینم و می‌شناسم.»

 منبع

موج و مرجان

رویکردهای نقد ادبی در جهان جدید

و سرگذشت نقد ادبی در ایران

دکتر مجتبی بشردوست

نشر سروش

صص627-633

 

مطالب بیشتر

  1. زمستان است با صدای اخوان ثالث
  2. مصاحبۀ مجلۀ آدینه با مهدی اخوان ثالث
  3. اخوان و آفرینش شعر
  4. بررسی شعر «آن‌گاه پس از تندر» اخوان نوشتۀ محمد حقوقی
  5. نقد آخر شاهنامه نوشتۀ فروغ فرخزاد

 

 

 

 

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها