نوبلخوانی
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
هرتا مولر، زاده ی ۱۷ اوت ۱۹۵۳، نویسنده، شاعر و مقاله نویس رومانیایی تبار آلمانی است که سال ۲۰۰۹ برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد.مولر سال ۱۹۵۳ در یک روستای آلمانی زبان در غرب رومانی به دنیا آمد و خانواده اش جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. مادرش پس از جنگ جهانی دوم توسط نیروهای نظامی شوروی به اردوگاه کار اجباری اعزام شد.پدربزرگش زمانی کشاورز و تاجر ثروتمندی بود که دارایی اش به دست حکومت کمونیستی رومانی ضبظ شد. پدرش نیز زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه اس اس وافن بود و در دوره ی حکومت کمونیست ها از طریق رانندگی کامیون امرار معاش می کرد.مولر به دلیل عدم همکاری با پلیس مخفی حکومت نیکلای چائوشسکو در دهه ۱۹۷۰ شغل معلمی خود را از دست داد. سال ۱۹۷۶ او در یک کارخانه ی صنعتی کار مترجمی می کرد.سال ۲۰۰۹ کمیته ی نوبل ادبیات اعلام کرد: «نوبل ادبیات به هرتا مولر تعلق می گیرد، کسی که با تمرکز بر شعر و نثر ساده دورنمای زندگی کسانی را که زندگی شان مصادره شده به تصویر کشیده است.»اما اعطای نوبل ادبیات به این نویسنده ی آلمانی، تقریبا همزمان با بیستمین سالگرد فرو ریختن دیوار برلین صورت گرفت و بسیاری از رسانه های آلمان نسبت به آن واکنش مثبت نشان دادند.
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
هرتا مولر سال های سال است که در رومانی زندگی نمی کند، اما هنوز که هنوز است، فشار، تبعید، جبر و زورگویی موضوع بیشتر کتاب ها، شعرها و مقاله های اوست.
هرتا مولر برنده نوبل ادبیات سال 2009 در سال 1987 دست در دست شوهر نویسنده اش، ریچارد واگنر، در فرار از رژیم توتالیتر چائوشسکو رومانی را برای همیشه به قصد آلمان ترک می گوید. او در این رابطه به نیویورک تایمز گفته است:
زندگی زیر سیطره دیکتاتوری رومانی چیزی نیست که با آمدن به آلمان، جایی که صدها کیلومتر از رومانی دور است، از یاد تو برود. بودن در آن شرایط را نمی توان فراموش کرد. من تمامی گذشته ام را با خود بقچه کرده و به آلمان آورده ام و هنوز این جا، در برلین، موضوع اصلی تمامی رمان ها و مقاله های من بلایی است که رژیمی این چنینی به سر آدم هاش می آورد.
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
مولر اولین نویسنده رومانیایی است که نوبل می گیرد و دوازدهمین زنی است که تا سال 2009 در تاریخ نوبل ادبیات این جایزه را گرفته است؛ او سازش ناپذیر است.
در سال ۲۰۰۵ کتاب «شاه تعظیم می کند و می کشد» را منتشر می کند، که شامل ۹ مقاله انتقادی علیه حکومت چائوشسکو در بیان تجربیات فردی خود مولر است. او نویسنده پرکاری است و داستان ها و مقالاتش در خدمت به تصویر کشیدن لحظه به لحظه زندگی انسان هایی ست که زیر مهمیز رژیم دیکتاتوری جان می کنند و حتی برای فرار از کشور مجبور می شوند به هر خفتی تن بدهند.
در رمان «گذرنامه» آسیابانی دهاتی به اتفاق خانواده اش قصد مهاجرت از رومانی را دارند که به انواع سوء استفاده های پولی و جنسی مقامات دولتی، کوچک بزرگ، گرفتار می شوند. به گفته روزنامه «فرانکفورت آلگماینه» این رمان تأثیرگذار، بی ادعا و فوق العاده است، گرچه از دید رسمی دولت رومانی این رمان مخدوش کننده تصویر ساده و آرمانی زندگی روستاییان آلمانی تبار ساکن رومانی است.
مولر از ۱۹۷۶ مترجم یک شرکت مهندسی در رومانی بوده و در ۱۹۷۹ به خاطر امتناع از همکاری با پلیس مخفی رژیم کمونیستی از کار اخراج می شود و به کار در مهد کودک رو می آورد و هنوز معلم مهد کودک است که سفری به المان می کند و در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در یک سخنرانی پرشور رژیم دیکتاتوری چائوشسکو را مورد انتقاد صریح قرار می دهد. به رومانی که بر می گردد کارش در مهدکودک از دست داده است. تدریس خصوص زبان آلمانی ممر درآمدش می شود و در همین سال هاست که اولین مجموعه داستانش در ۱۹۸۲ گرفتار سانسور می شود. با این وصف به نوشتن ادامه می دهد و به وضعیت اسفباری که گریبانگیرش شده فکر نمی کند.
هرچه می نویسد آینه تمام نمایی است از زندگانی خودش، چه در زمانی که در رومانی است و چه بعدها که برای همیشه ساکن برلین می شود. نیویورک تایمز درباره اش گفته:
سال های سال است که در رومانی زندگی نمی کند، اما هنوز که هنوز است فشار، تبعید، جبر و زورگویی موضوع بیشتر کتاب ها، شعرها و مقاله های اوست.
موضوع رمان «قرار ملاقات» بسیار جذاب است و آرزوی فرار از کشور و عشق، در آن تنیده شده است؛ دختر دوزنده ای در هر کت و شلواری که می دوزد و می داند که قرار است در ایتالیا فروخته شود، جمله «بیا با من ازدواج کن» را گلدوزی می کند شاید که فرجی شود و هم به وصال عشق برسد و هم به وصال یک کشور غربی.
شیکاگو ریویو درباره این رمان نوشته:
قصه این کتاب مانند بختکی بر خواننده فرو می افتد، این کتاب یک افسانه مدرن است.
و لوس انجلس تایمز می گوید :
خوانش این کتاب آسان نیست، که جهانی پر از توهم، پریشان خیالی و بیماری های عصبی را مجسم می کند. داستانی است درباره آدم هایی که به دست رژیمی دیوانه، دیوانه شده اند.
مولر در رابطه با کتاب دیگر خود «سرزمین گوجه های سبز» می گوید:
من به تمامی دوستانم که در چنگ رژیم وحشی چائوشسکو مردند بدهکارم، اصلاً برای همین «سرزمین گوجه های سبز» را نوشته ام.
این کتاب که جایزه ادبی ایمپک دوبلین، بزرگترین جایزه ادبی آلمان، را می برد سرگذشت دانشجویانی را باز می گوید که در زمان رژیم چائوشسکو از شهرستان به پایتخت می آیند و بلاهایی که بر سرشان می آید. مولر در این کتاب با قلمی شاعرانه، سیال، لغزنده و با بینش و بصیرتی ژرف زندگی نسل سوخته ای را تصویر می کند که پشت دیوارهای شیشه ای زندگی می کنند و همیشه دغدغه عریان دیده شدن را دارند.
هیچ کس از من نپرسیده که می خواهم در کدام خانه باشم، کجا غذا بخورم، در کدام تخت خواب بخوابم و یا دوست دارم در کدام مملکت زندگی کنم و که را دوست بدارم
«سرزمین گوجه های سبز»
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
در «سفر با یک پا»، مولر به تبعیدشدگان به غرب می پردازد و احساساتی را بیان می کند که همچون طاعون بر جان تبعیدیان سیاسی می افتد. او با ریزبینی تمام زندگی این تبعیدیان را ترسیم می کند و نشان می دهد تمامی معضلات روحی آنها به ستم و خودکامگی دوران چائوشسکو بر می گردد.
مولر در آلمان در دانشگاه تدریس می کند و عضو اکادمی زبان آلمان هم هست. در سال 2009 بسیاری از منتقدان که منتظر بودند یک آمریکایی برنده جایزه بشود از این انتخاب شگفت زده شدند اما پیتر آیرتون که بعضی از آثار مولر را به انگلیس برگردانده بود وقتی خبر برنده شدن او را شنید نتوانست خوشحالی خود را پنهان کند و گفت:
باور نمی کنم. هیجان زده ام. انگار دیگر نوبل به اثار فوق العاده و مغفول جهان آنگلوسکسون می پردازد. مولر با نثری موجز و شسته رفته رژیم توتالیتری را که به عنوان یک اقلیت زیر سلطه اش زندگی می کرده به خوبی تصویر می کند
آکادمی سوئد جایزه نوبل را با تقدیر از نثر لطیف مولر به او اعطا کرده و در بیانیه اش گفته:
مولر با نثری بی پیرایه و به زلالیت شعر فقر و بی خانمانی را مجسم می کند.
منبع iranketab
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
این رمان با این چند سطر شعر از (گلونائوم) شروع میشود.درک نوعی شاعرانگی تاریک و پنهان در عمق رازآمیز هر پدیده و پدیدار، یکی از شاخصهای بارز رمان چند لایه «سرزمین گوجههای سبز» اثر نویسنده آلمانی-رومانیایی است. این شاعرانگی که با در نظر گرفتن انگیزه روایت، نقطه اتکای دیدگاه هنری و شگردهای فنی مهندسی داستان نویسی هرتا مولر – در این رمان – به حساب میآید، به ندرت در سطح روایت جلوه میکند؛ پس چنان تو در تو و پیچیده است که گویا دریافت جوهره آن برای آدمهای کاملا عادی و همسان و کم و بیش بدون چهره خاص، نه فقط دشوار بل ناممکن می نماید. تودههای متحدالشکل شده و آینده رونده منفعل در رمان سرزمین گوجههای سبز، زیر آسمانی پست و بر موقعیت خط های افق نگاههای حیران را محدود به چشم اندازی تنگ میکنند، ناگریز و ناتوان از درک حقایق خود، به فسادی قانقاریایی جان و تن سپرده اند و از هویت انسانی حتی در ساده ترین و طبیعیترین وجه آن تهی شدهاند.
در جهان داستانی هرتا مولر خود کامگی ظاهراصلاح این آدمها را چنان از طبع و منش انسانی ساقط کرده است که در چنبره وحشت هر آن آماده لو دادن و به عبارتی فروختن جان و هستی و حیثیت بشری نزدیکترین و قدیمیترین دوستان و حتی خویشاوندان و مثلا عزیزان هم خون خود هستند. پس تنها مشغله مبتذل این موجودات تامین امکانهای خور و خواب و هم خوابگیهای فرو کاسته شده به مرزهای حیوانیت است…
مولر در این کتاب با نگارش سیال و لغزندهاش به زیباترین شکل نفوذ دیکتاتوری کمونیسم را به خلوتترین گوشه ذهن مردم اروپای شرقی به تصویر کشید. سرگذشت گروهی دانشجوی زخم خورده لهستانی که در دوره دیکتاتوری نیکولای چائوشسکو، سرزمین خود را ترک میکنند و به بخارست پناهنده میشوند غافل از اینکه حکومت رمانی سایه سنگینی دارد که حتی آپارتمانهای تاریک و کثیف منطقه فقیرنشین شهر هم از آن در امان نیست. ترزا (راوی)، ادگار، کورت و گئورگ و البته لولا همگی سرخورده از آنچه که رویاهایشان را فرو ریخته، گوشه عزلت میگیرند. گئورگ به آلمان پناهنده میشود، کورت خودش را در آپارتمانش حلقآویز میکند و ادگار و ترزا هم همین طور.
این چهار شخصیت، چنان که انتظار میرود، نهتنها با حس نیرومند همدلی و یگانگی- در اندازههای آرمانی داستانها و رمانهای از پیش اندیشیدهشده- گردهم نیامدهاند بلکه چون هیچکس دیگر را جز خود ندارند، گاه تندتر از دژخیمان یکدیگر را تحقیر میکنند و آزار میدهند که این امر نشان از صداقت و ژرفنگری نویسندهای هوشمند دارد. اما این توده محصور در وحشت حکومت رمانی چنان با سازوکار دستگاه خو گرفتهاند که از ذرهای وقوف بر تباهی و نکبت چارهپذیرشان، آگاهانه میگریزند و ترجیح میدهند امکان خواب و خور سگیشان بر مداری جاودانه بچرخد و رمان اینگونه با ناتمامی به پایان میرسد.
بیشتر نوشتههای مولر نشات گرفته از خاطرات و تجربیات شخصی او است. همچنین است رمان «سرزمین گوجههای سبز» که در سال ۱۹۹۴ در آلمان ( با عنوان قلب حیوانی) منتشر شد. ویژگی عمده این کتاب زبان شاعرانه پر از استعاره و کنایه آن است. کنایهها و استعارههایی که در طول اثر بارها تکرار شده، رشد کرده و گسترش مییابند. زیبایی نثر نویسنده و شوخطبعیهای پنهان در بعضی از تشبیهات و تصویر سازیها باعث قابل تحمل شدن زشتیهایی شده که روایت میشوند. کتاب سرزمین گوجههای سبز، نمادی از خفقان است. روی جلد کتاب دو چشم سیاه ترسیده ترسیم شده، نگاهی وحشت زده پشت میلههاست. لبهایی خاموش و بسته… و اینجاست سرزمین گوجههای سبز. در ورق ورق کتاب، دستهایی را میخوانی که بیاختیار باید دست بزنند و چشمهایی که گریستن را حتی اجازه میخواهند و شعرها، دفترها و کلیدهایی در سراسر کتاب است که همواره دزدیده میشود.
یکی از بخش های مورد علاقه من در هنگام مطالعه، انتخاب جملات کلیدی و زیبای نویسنده در متن داستان می باشد و دوست دارم این جملات را با دوستانم هم به اشتراک بگذارم.
– ادگار گفت: وقتی لب فرو میبندیم و سخنی نمیگوییم، غیر قابل تحمل میشویم و آنگاه که زبان میگشاییم، از خود دلقکی میسازیم.
– از نظر من هر مرگی شبیه یک کیسه است. به نظر من هر کسی میمیرد، کیسهای لبریز از کلمات، از خودش به جا میگذارد.
– بیخود نیست که نامه های پستی را با کیسه حمل می کنند. کیسه ی پر از نامه بیشتر در راه می ماند تا کیسه ی پر از زندگی.
– برای پنهان کردن ترس از یکدیگر، دایم می خندیدیم ؛ اما ترس همیشه برای نشان دادن خود راه خروجی می یافت. اگر حالت صورتمان را کنترل می کردیم به صدایمان می خزید. اگر مواظب صورت و صدایمان بودیم و اصلا بهش فکر نمی کردیم به سوی انگشتانمان سر می خورد، زیر پوست آدم می رفت و همان جا می ماند؛ یا به دور اشیاء نزدیک می پیچید.
– احمق یا هوشمند بودن، دلیلی برای دانستن یا ندانستن چیزی نیست. بعضی ها خیلی می دانند، ولی نمی شود آنها را باهوش دانست. بعضی ها هم زیاد نمی دانند، ولی نمی شود آنها را احمق تصور کرد. معرفت و سفاهت را تنها خدا به آدم می بخشد.
– ما همه برگ داریم. وقتی برگ ها پژمرده می شوند، دیگر ادم بزرگ نمی شود؛ چون ایام کودکی سپری شده است. وقتی پیر و چروکیده می شویم ، برگها رشد واژگونه می کنند؛ چون عشق رخت بربسته است.
منبع lilymoslemi.blogfa
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
2)
مولر در سرزمین گوجه های سبز با زبان استعاره و کنایه واقعیتهای زندگی در سایه دیکتاتوری را روایت میکند. راوی داستان نماینده قشر دانشجوست که بیشتر در پی فرار از سرزمین گوجه های سبز هستند تا ماندن و مبارزه کردن.
نمایش عنصر واقعیت و تخیل در هر نویسندهای شیوهای خاص دارد اگر نویسندهای واقع گرایی در بک اثر وجه اجتماعی دارد میتواند در اثر دیگر وجه سیاسی پیدا کند. همچنان که مولر واقعیت و تخیل را امری سباسی میداند که نتیجه دیکتاتوری است.
هرتا مولر تخبل را بکار میگیرد تا تلخ ترین ابعاد واقعیت را برای مخاطب خود ملموس نماید. و تخیل و واقعیت را خود میسازد و به بیرون از ذهن خویش ارجاع نمیدهد. در مقابل آنان که واقع گرایی در آثارشان وجه اجتماعی دارد این تخیل و واقعیت را به بیرون از ذهن و دنیای واقعی ارجاع میدهند.
درون مایه The Land of Green Plums تنهایی است و این تنهایی نتیجه بی توجهی مردم به رفتار حکومت و همچنین خواست حکومت است وی تنهایی را در بعضی جاها با استعاره و کنایه و در برخی دیگر به صراحت به تصویر میکشد.
از جمله ویژگیهای خاص نگارش رمان سرزمین گوجه های سبز به سبک رئالیسم جادویی فضاسازی وهم آلود آن است. در این فضاسازی واقعیات زندگی و طبیعت، مضامینی را در خدمت نویسنده قرار میدهد که لبه هراس انگیز زندگی را نشان میدهد.
راوی کوشیده است که با استفاده از عنصر تخیل در دنیای واقعی یک فضای واقعی وهم آلود خلق کند.
از دیگر ویژگیهای این نوع ادبی چندلایه بودن فضا و فضایی اغراق گونه است. استفاده از تخیل در تصویر کشیدن واقعیت، کار نویسنده را به جایی میرساند که اغراق و غلو را نمیتواند ندید بگیرد.
هرتا مولر در سرزمین گوجه های سبز فضای اغراق گونه رمان را با عناصر طبیعی، اجتماعی و سیاست میسازد. به تصویر کشیدن فضایی متعفن از دیگر لایههای رمان نویسی به سبک رئالیسم جادویی است.
فضاسازی مولری امری سیاسی است که در کلیت داستان حضور دارد. فضای وهمی به فضایی تعفن بار انجامیده است.
“وقتی پتو را بلند کردم که روکش آن را در آورم چشمم به گوش خوکی افتاد. این شیوه دختران بود برای وداع. ملافه را تکانیدم اما گوش خوک نیفتاد.“
نویسنده برای بازنمایی فرهنگ و جامعه خود از سبک رئالیسم جادویی استفاده کرده است و زندگی خود را در یک جامعه تحت استبداد تجربه کرده است با نام سرزمین گوجه های سبز یا قلب حیوانی بازنمایی میکند.
منبع netnevesht
مطالب بیشتر
- تأملی در رمان عاید یک دلقک
- پیام بکت به جهانیان: باید به زندگی خندید
- ویلیام فاکنر به روایت ویل دورانت
- میوههای زمینی اثر کنوت هامپسون
- رمان دمیان اثر هرمان هسه
هرتا مولر نویسندۀ ضد استبداد و سرزمین گوجههای سبز
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…