تحلیل نقاشی
نگاهی به نقاشی بیکاری اثر جان ویلیام گادوارد
نگاهی به نقاشی بیکاری اثر جان ویلیام گادوارد
در نقاشی بیکاری با یک مهارت فنی فوق العاده و فانتزی محض طرف هستیم که دوشادوش هم در معرض دید بیننده قرار می گیرند. جان ویلیام گادوارد این صحنه را که تجسم کاملی از سکوت محض است، در ۲۹ سالگی طراحی کرد. ولی او در همان سن و سال هم در اوج قرار داشت و عضو آکادمی سلطنتی هنر لندن بود.
گادوارد به این شهره بود که زنان زیبا را پوشیده در فضا و لباس هایی کلاسیک طراحی می کرد. او با ظرافت خاص خود و استفاده درست از ابزار هنری تخصصی اش، یک لحظه از زیبایی حقیقی را ثبت می کرد.
بیکاری که در سال ۱۹۰۰ در لندن طراحی شده، یکی از بیست و چند نقاشی رنگ روغنی بود که گادوارد در آن سال به فروش رساند. در این نقاشی، یک بانو بر روی یک سکوی کوچک که تنها کمی با زمین فاصله دارد نشسته است. با یک نوع واقع گرایی فریبنده سروکار داریم. ابعاد تابلوی اصلی ۱۱۱ در ۷۳ سانتیمتر است و در آن با یکی از پرتکرار ترین موضوعات نقاشی گادوارد طرف هستیم: بانویی زیبا در فضایی کلاسیک، آن هم در دنیایی که واقع گرایی فوق العاده ای دارد. اشکال، رنگ ها و بافت ها بسیار متنوع هستند و طوری کنار هم قرار گرفته اند که یک کل واحد و هماهنگ را به نمایش می گذارند.
الگوی رنگی که در لباس زرد، شال بنفش، دریای فیروزه ای و بچه گربه زنجبیلی به کار رفته بسیار غنی و سرشار از تضاد است. به نظر می رسد رنگ زرد غالب بر رنگ های سردتر بنفش، فیروزه ای و آبی باشد. همین ویژگی باعث افزایش ثبات ترکیب بندی شده و در عین حال، باعث می شود که این رنگ های متنوع به چشم بیننده خوش بیایند.
دوشیزه حالتی شاعرانه به خود گرفته است. او با حالتی z شکل لم داده است. تضاد میان خطوط سر و صورت او ما را به سمت بازوها و دستان و پر طاووسی که در دست گرفته می کشاند. قرار گرفتن پر به صورت عمودی آن هم جلوی خطوط افقی سکو، یادآور حالت عمودی خود دوشیزه است که در تضاد با عناصر افقی صحنه قرار دارد. به نظر می رسد پر در برخورد خود با زمین باعث از جا پریدن گربه شده است. این جاست که در اثر دنبال کردن پر، چشم ما از بانو جدا شده و به سراغ خطوط نرم گربه می رود. در نهایت دم گربه در جهت خود به سمت دست چپ دوشیزه اشاره دارد و به این ترتیب، ما دوباره به سوژه اصلی و قسمت بالای نقاشی باز می گردیم. در این لحظه ممکن است چشمان شما برای لحظه ای از سوژه اصلی دور شود و به چشم انداز پشت سر زن نظر کند. ساقه های گیاه خرزهره و خطوط عمودی روی سنگ های مرمر دوباره ما را به بخش اصلی صحنه فرا می خوانند. خطوط منحنی زن، پر و بچه گربه با خط افق دریا و خطوط حاشیه ای سکو تضاد دارند. بر خلاف خطوط سفت و سخت محیط صحنه، خطوط نرم ما را به سمت سوژه اصلی نقاشی هدایت می کنند. به علت وجود یک ترکیب بندی هنرمندانه، ما هیچ وقت سردرگم نمی شویم.
کنترل کاملی که گادوارد روی پویایی صحنه، رنگ ها و اشکال درون نقاشی دارد نشان دهنده میزان حساسیت و توانایی او هستند. تک تک اجزا صحنه با چنان جزئیاتی طراحی شده اند که حتی بهتر از نمونه های واقعی خودشان هستند. چین های فوق العاده زیبای لباس زرد، جزئیات دقیق و ریز پر، بندهای صندل و موهای گربه با دقتی بی نظیر و حتی می توان گفت چیزی فراتر از واقع گرایی طراحی شده اند. با این حال پوست دوشیزه، موها و سیمایش نرم و بی حالت هستند. ظاهر دوست داشتنی عروسک مانند سوژه نرم و صاف است، دارای آرامشی خاص هم چون دریای پشت سرش است. حس بیکاری و بی حوصلگی با کمک عوامل اطراف زن، دریای آرام، سکوی سفت و صاف تقویت شده اند. تمام این عوامل در کنار تصویری کلاسیک و ایده آل از یک زن جوان قرار گرفته اند.
مدلی که برای این نقاشی استفاده شده دارای نوعی جذابیت هم هست. بر خلاف خطوط سفت و سختی که در دیگر بخش های ترکیب بندی تابلو استفاده شده، برای طراحی زن نقاش تنها از خطوط نرم استفاده کرده است. این دوشیزه بدون این که اغوا گری خاصی کرده باشد، مجذوب کننده است. با چشمانی که به زمین دوخته معلوم است که کم رو و خجالتی است و در دنیای خودش سیر می کند. بیکاری نقاشی درباره یک شخص واحد یا شخصیت و دنیای درونی او نیست، بیش تر اثری درباره ظاهر زیبای دنیای بیرونی این سوژه است. ظاهر سکو، لباس زن، مژه های سیاه و نرمش، ظرافت پوست زن که در تضاد با سنگ های اطرافش قرار دارد، این ویژگی ها هستند که این دنیا را زیبا کرده اند.
منابع
۱st Art Gallery
naqderooz
نقاشی «بیکاری» حاوی این پیام است که در زندگی نباید همواره دنبال پیام خاصی بود. همیشه مسئله چگونه بودن نیست، همین بودن نیز زیباست و قابل اعتنا. از سوی دیگر، هنرمند والا خوب میداند که باید به چه چیزهایی برجستگی بدهد تا اثری درخور توجه بیافریند. چیزی که این اثر میگوید موضوعی شگفت نیست (بیکاری) اما چگونگی گفتن و تصویرسازی آن است که ماندگارش کرده است. بین سیمای دختر و پر طاووس نیز ارتباط پنهانی و مطبوعی احساس میشود. انگار ما داریم لحظهای از زندگی یک طاووس زیبا و جوان را میبینیم. احتمال دارد لحظهای هم اندوه زوالناکی وجود ما را بلرزاند. زیرا میدانیم این گیرایی نجیب زمانش سپری شده است. گربه که میتواند نماد بازی و جدی نگرفتن دنیا و فراغت باشد تأثیر نقاشی را بیشتر کرده و اجازه میدهد ما در حس لطیف فراغت و بیکاری غرق شویم. این نقاشی مرا یاد سطرهایی از شعر مسافر سهراب انداخت:
مرا سفر به کجا برد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشتهای نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن، و پهن کردن یک فرش
و بیخیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
و در کدام بهار
درنگ خواهی کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
نگاهی به نقاشی بیکاری اثر جان ویلیام گادوارد
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»