با فلسفه
آیا انسان واقعا حالش خیلی بد است؟

آیا انسان واقعا حالش خیلی بد است؟
همۀ موعظهکنندگان و نیز همۀ عالمان کلیسا نقص مشترکی دارند. آنها سعی میکنند انسان را مجاب کنند که حالش خیلی بد است و به یک درمان جدی، نهایی و اساسی نیاز دارد. و انسان چون قرنها به این استادان با جدیت گوش داده سرانجام به این تشخیص خرافی اعتقاد پیدا کرده است که انسان وضع نابسامانی دارد، به گونهای که آدمها از حسرت آه کشیده و چهرههای مفلوک و ستمدیده به خود میگیرند. آنها در زندگی چیز خوبی نمییابند و آن را غیر قابل تحمل میدانند. درحالیکه انسان به زندگی خود سخت وابسته بوده و شیفتۀ آن است. او برای سرکوب هرچیز نامطلوب و کشیدن خار از درد و بدبختی به انواع ترفندها و چارههای وصفناپذیر متوسل میشود.
به نظر من، مردم دربارۀ درد و بدبختی غالباً به اغراق سخن میگویند؛ گویی اگر آنها در این باره غلّو کنند مبادی آداب رفتار کردهاند. از طرف دیگر، مردم عمداً در خصوص وجود انواع مرهمهای درد سکوت میکنند. از جمله این مرهمها عبارتند از مثلاً، مواد مخدّر، شتاب بخشیدن به افکار، داشتن وضعیتی آرام، توسل به خاطرات خوب و بد، و داشتن نیات، آرزوها، انواع غرور و همدردی که همه تقریباً تأثیر آرامشبخش دارند. البته، هنگامی که درد شدید باشد بیهوشی خود به خود عارض میشود. ما خوب میدانیم که تلخیها و مرارتهای خود، به ویژه دلتنگیهای روحی خود را چگونه تسکین داده و آنها را شیرین کنیم. ما در شجاعت و مقامات رفیع، و نیز در توجیههای پسندیدۀ شکستها و تبعیتهای خود، درمانهای بسیار سراغ داریم. یک ضایعه از نظر ما مدت زیادی ضایعه تلقی نمیشود، وانگهی هر ضایعه سرانجام همچون برکتی فرود آمده از آسمان فرصتی را برای خلق نیروهای جدید برای ما فراهم میسازد.
موعظهکنندگان اخلاق دربارۀ فلاکت درونی آدمهای بدجنس چه خزعبلاتی که نگفتهاند! آنها دربارۀ بدبختی انسان پرُ شور و نشاط چه دروغها که به ما نگفتهاند! بله دروغ واژۀ مناسبی در مورد آنهاست. آنها از سعادت زایدالوصف چنین انسانهایی کاملاً آگاه هستند، اما در این باره عمداً سخنی نگفتهاند تا این سعادت نظریۀ آنها را باطل نسازد. طبق نظریۀ آنها، هر نوع خوشبختی فقط از انهدام شور و اشتیاق و از سکوت اراده آغاز میشود. و سرانجام در مورد تجویز این پزشکان روح و توصیۀ آنها در مورد درمانی اساسی، ما میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که آیا زندگی ما آنقدر دردناک، شاق و ناگوار است که آن را با شیوۀ متحجر رواقی معاوضه کنیم؟ ما احساس نمیکنیم که حال ما آنقدر بد باشد که مجبور شویم به درد زندگی رواقیون تن در دهیم.
آیا انسان واقعا حالش خیلی بد است؟
منبع
حکمت شادان
فردریش نیچه
مترجمان
جمال آل احمد
سعید کامران
حامد فولادوند
نشر جامی
صص 286-285
مطالب بیشتر
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
درمان پوچی به سبکِ ژان پل سارتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به رمان «هیچ دوستی بهجز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی2 روز پیش
پس به نام زندگی / هرگز مگو هرگز
-
مولوی خوانی1 ماه پیش
«در هوایت بیقرارم روز و شب» با صدای شهرام ناظری
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
«زیباییِ وصلۀ ناجور بودن»: لیدیا یوکناویچ
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 هفته پیش
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر!
-
تحسین برانگیزها1 هفته پیش
«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی