تحلیل نقاشی
تأملاتی در نقاشی تراس کافه در شب اثر ونسان ونگوگ
تأملاتی در نقاشی تراس کافه در شب اثر ونسان ونگوگ
می توان به تراس کافه در شب به عنوان نمونه ای از آثار پسا امپرسیونیستی نگاه کرد. این نقاشی رنگ روغن در سال ۱۸۸۸ کشیده شد و اکنون در موزهی کرولر مولر در اترلو نگهداری می شود. این نقاشی ون گوگ هم، همچون بیشتر کارهای خلاقانه دیگر او، بکر و پر از احساس است. این اثر تصویری بسیار دقیق و صادقانه از جو و فضایی گرم و آرام از شب را در شهر منتقل می کند. نورپردازی خاص آن در شب، تصاویری عجیب و جادویی، ترکیب رنگ و کنتراست های قابل توجهی را ایجاد کرده است.
آسمان پر از کنتراست و ستاره هایی که روی کافه می تابند به عنوان اساس و پایه ترکیب بندی تصویر استفاده شده اند. این کنتراست ها بسیار واضح و دقیق هستند و به راحتی دیده می شوند. همچون کنتراست بین نور و سایه، یا سیاه و سفید. آسمانی پر ستاره با ستاره هایی بزرگ و زیبا، حسی از دنیای خاصی مربوط به قصه های پریان را ایجاد می کند، دنیایی پر از انرژی های جادویی پنهان و خیالی. آسمان شب بیننده را مسحور خود می کند، نگاه را به خود خیره کرده و احساسات بیننده را به خود معطوف می کند.
انگار این شهر به دو دنیای کاملا مجزا و در تضاد با هم تقسیم شده است. یک بخش، جهانی با آسمان شبی پرستاره همراه با سکوت و خوابی آرام را نشان می دهد. و جهان دیگر، فضایی پر آشوب، کافه ای با نورهایی روشن را به تصویر می کشد. تراس کافه در شب یک فضای معمولی، روزمره و بی اهمیت همراه با عدم جدیتی مربوط به روز را با خود دارد.
شهر در شب زندگی آرام و بدون دغدغه ای را می گذراند و در مقایسه با روز با تنش های کمتری همراه است اما باز هم همچون روز صادق و واضح است. شهر زوج های جدا از همی را نشان می دهد که در سکوت و آرامش در جوی آرام و ساکت نشسته اند یا در حال عبور هستند. مسافران و رهگذرانی بی خیال و آسوده خاطر. این تصویر، رنگ های پیچیده ای را در خود داراست. تصویری پر از کنتراست با جزئیاتی زیاد. ستارگان روشن در آسمان شب در میان ساختمان های تاریک شهر و نور های مصنوعی ناشی از تراس کافه گم شده است و تنفس و گرمای شبی آرام در شهری کوچک و اروپایی را نشان می دهد.
ون گوگ این نقاشی را در روزهای ۹ تا ۱۶ سپتامبر ۱۸۸۸ در آرلس کشید. این کافه که همیشه در جای خود بوده است، پاتوق افرادی بوده که به آن جا می رفته اند. نام کافه «تراس» بوده است که بعدا نام آن را به «کافه ون گوگ» تغییر دادند. میزها را در شب بیرون می آوردند. نقاش در مقابل تراس نمی نشست و در زاویه قرار می گرفت، این گونه باعث می شد عمق بیشتری از تصویر را در اختیار داشته باشد و بتواند جزئیات بیشتری را ثبت کند.
سنگ فرش های خیابان از مقدار زیادی رنگ آبی، زرد، صورتی و بنفش تشکیل شده است. آسمان این نقاشی همان آسمان نقاشی شب پرستاره بر فراز رن است. او این دو نقاشی را با فاصله زمانی کمی کشید. کنتراست بین رنگ زرد و نارنجی دیوارها و رنگ آبی و درخشان آسمان و بخش های جلویی ساختمان ها یک کنتراست مکمل است، این دو رنگ اصلی به شدت با هم کنتراست دارند، به ویژه که ونسان به تشدید رنگ ها علاقه خاصی داشت. این امر تاثیری نسبتا سورئال در نقاشی ایجاد می کند. این صحنه معمولی از یک کافه به گونه ای مسخ یافته است که انگار نقاش به سطحی ناشناخته از درک طبیعت دسترسی داشته است. شما هیچ وقت تراس کافه ای را با چنین رنگ هایی نخواهید دید. واقعا این رنگ ها از کجا آمده اند؟ و نقاشی واقعا چه چیزی را می خواهد نمایش دهد؟
زاویه دید نقاشی، هم سطح با شخصیت های درون نقاشی قرار دارد. افق در پایین قرار گرفته، آسمان هم بیشتر فضای تصویر را تشکیل داده است. تراس کافه با رنگ غالب زرد در فضای سمت چپ، آسمان و گروهی رهگذر هم در بخش سمت راست قرار دارند، جایی که رنگ غالب آبی است. اینجا هم کنتراستی بین رنگ ها و همچنین تضادی بین فضا های موجود به وضوح دیده می شود.
نقاشی به چند بخش رنگی تقسیم شده است که به شدت در تضاد با هم هستند و کنتراستی قوی در آن ها وجود دارد. در واقعیت چنین صحنه ای با این سطح از کنتراست بسیار نادر است، کنتراستی که با وجود تضاد شدید موجود، این بخش های مجزا در کنار هم و ثابت قرار گرفته اند. زرد و آبی هیچ گاه در چنین فضای بسته ای حصر نمی شوند. این کنتراست ها و تضاد در فضا و رنگ ها این احساس را ایجاد می کند که نقاش می خواهد جهانی را به نمایش بگذارد که در ابعاد دیگری از هستی قرار دارد، جهانی جدا از این جهان واقعی که می شناسیم.
منابع
Painting Analysis / Painting Planet
سایت نقد روز
تأملاتی در نقاشی تراس کافه در شب اثر ونسان ونگوگ
2)
کافه تراس در شب | بررسی یک راز سر به مهر
کافه تراس در شب ون گوگ را متفاوت بنگریم
احتمالا با تابلوی کافه تراس در شب اثر ونسان ون گوگ آشنایی دارید. یک کافه در شهری در فرانسه که ونگوگ به نحوی احوال آن کافه را به تصویر کشیده است که همه ی ما دوست داریم، در آن شب در یکی از میزهای کافه، قهوه ی فرانسوی ای سفارش دهیم و انتظارمان را ونگوگ نقاشی کند.
در زیر این اثر ونگوگ را بار دیگر با هم می بینیم
اما در این اثر رازی وجود دارد که در این نوشته قصد داریم با یک دیگر آن را بررسی کنیم.
بیایید با دقت به نقاشی و افراد نگاه کنیم
در نگاه اول شاید تمامی افراد داخل تصویر ربطی به هم نداشته باشند ولی بیایید جور دیگری نگاه کنیم.
چند مهمان در کافه وجود دارد؟ آفرین 12 نفر
به فرد شماره 1 نگاه کنید، مردی سایه ای یا سایه از یک مرد که انگار در حال رفتن از صحنه است
به مرد سفیدپوش و موبلند وسط کافه دقت کنید.یک مرد با این مشخصات میان 12 نفر دیگر در حال شام خوردن!
به پشت سر مرد سفید پوش دقت کنید. چه چیزی می بینید؟ آفرین یک صلیب!
آیا این صلیب اتفاقی است؟ نمی دانیم زیرا ون گوگ در میان ما نیست تا از او بپرسیم.
در نقاشی در جاهای دیگری نیز نشانه های مذهبی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت. اگر بدانیم که پدر ونگوگ یک روحانی کلیسا بوده و ونگوگ نیز مدتی مبلغ مذهبی بوده می توان با احتمال بیشتری به اتفاقی نبودن نشانه ها نگریست.
شام معمولی در کافه یا شام…
حال از شما می پرسیم:
شب، شام خوردن، 12 نفر به میانداری مردی موبلند با لباس سفید و نشانه های مذهبی چون صلیب شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟
آیا می توان گفت این شام، یک شام معمولی است؟ به نظر این شام، شام آخر است. شام آخر داوینچی
تصویر بالا، تصویر تابلو شام آخر داوینچی است که حدس میزنیم شاید ون گوگ کافه تراس در شب را از این اثر وام گرفته و در واقع شام آخر حضرت عیسی با 12 نفر حواریون را به گونه ای متفاوت و زیبا ترسیم کرده است که از این لینک می توانید ویدیوی مربوط به آن را نیز ببینید و لذت ببرید.
البته تمامی اینها حدس و گمان هایی درباره ی این اثر توسط کارشناسان است ولی باز هم ونگوگ آنقدر جذاب است که همین تئوری پردازی ها نیز برایمان دوست داشتنی است.
منبع virgool.io
تأملاتی در نقاشی تراس کافه در شب اثر ونسان ونگوگ
مطالب بیشتر
- انیمیشنی از زندگی ون سان ونگوگ
- نگاهی به آخرین اثر ونگوگ
- نگاهی به نقاشی سیب زمینی خورها
- نگاهی به نقاشی هواخوری در حیاط زندان
- نگاهی به نقاشی شب پرستاره ونگوگ
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند