با ما همراه باشید

دربارۀ شعر و شاعری

رضا براهنی: وظیفۀ هنرمند و شاعر اصیل

رضا براهنی: وظیفۀ هنرمند و شاعر اصیل

رضا براهنی: وظیفۀ هنرمند و شاعر اصیل

وظیفۀ هنرمند و شاعر اصیل این نیست که امید بی‌اساس و بی‌پایه در دل مردم بپروراند. بلکه نخستین وظیفۀ او اینست که تا حدود امکان اوضاع اجتماعی و زشتی و وحشت و جنون حاکم بر محیط را نشان دهد و در این بینش، شاعر هم بماند و بکوشد تا انسان را در موقعیتی که هست، قرار دهد نه در موقعیتی خیالی که بر اساس پندارهای موهوم، در ذهن آدم ساخته می‌شود. با نشان دادن جلوه‌های وحشتناک زشتی‌های شبانگاهی ممکن است، شب از بین برود و روز فرا رسد. «فروغ فرخزاد» در چند شعرش زشتی را بدون وحشت و هراس بازگو می‌کند و تصاویری که از محیط می‌دهد همگی از حالاتی سرچشمه می‌گیرند که ما خود چندین بار در خیابان‌های شهر شاهد آن‌ها بوده‌ایم. نمونۀ کامل این نوع شعر «آیه‌های زمینی» است که آئینه‌ای می‌شود تا روح خشونت و وحشت بیرحمانه در آن منعکس شود:

دیگر کسی به عشق نیندیشید

دیگر کسی به فتح نیندیشید

و هیچکس

دیگر به هیچ چیز نیندیشید

 

در غارهای تنهائی

بیهودگی به دنیا آمد

خون بوی بنگ و افیون می‌داد

زن‌های باردار

نوزادهای بی‌سر زائیدند

و گاهواره‌ها از شرم

به گورها پناه آوردند

….

در دیدگان آینه‌ها گویی

حرکات و رنگ‌ها و تصاویر

وارونه منعکس می‌گشت

و بر فراز سر دلقکان پست

و چهرۀ وقیح فواحش

یک هالۀ مقدس نورانی

مانند چتر مشعلی می‌سوخت

 

مرداب‌های الکل

با آن بخارهای گس مسموم

انبوه بی‌تحرک روشنفکران را

به ژرفنای خویش کشاندند

و موش‌های موذی

اوراق زرنگار کتب را

در گنجه‌های کهنه جویدند…

 

و نادرپور گرچه اغلب از محیط غافل مانده است و در بسیاری موارد با آن مستقیماً روبرو نمی‌شود ولی موقعی که می‌کوشد تا خوب ببیند، می‌تواند حالات تصویرها و چهره‌ها را دریابد و زبان گویای آن حالات شود. سخن از این نیست که شاعر باید شعرش را در خدمت اجتماع بگذارد، بلکه سخن از اینست که او در اجتماع زندگی می‌کند، خوب یا بد، این اجتماع متعلق به اوست و او فردی از افراد آنست و اگر تصویرگر روابط خود با اجتماع نباشد، قبل از هرچیز به خلاقیت شاعرانۀ خود خیانت کرده است: در قطعۀ «ستارۀ دور»، «نادرپور» چشم می‌گشاید و می‌بیند:

تصویرها در آینه نعره می‌کشند

ما را ز چارچوب طلائی رها کنید

ما در جهان خویشتن آزاده بوده‌ایم

و در جاهای دیگر سعی می‌کند بشکلی نقبی به سوی نور بزند، مثلا در «امید یا خیال»:

آیا شود که روزی از آن روزهای گرم

از آفتاب پارۀ سنگی جدا شود

وان سنگ چون جزیرۀ آتش گرفته‌ای

سوی دیار دوزخی ما رها شود

ما را بدل به تودۀ خاکستری کند

خاکستری که خفته بر او برق انتقام؟

 

شعر معاصر ایران، چندان شباهتی به شعر فرانسه، انگلستان و آمریکا و آلمان و روسیه ندارد. از لحاظ‌هائی این شعر، شباهت به شعر اسپانیا دارد و اشعار اغلب شاعران اسپانیولی‌زبان. گرچه «نیما» را می‌توان «الیوت»ی دانست که با وقوف تمام و با پشتکار شعر را دگرگون ساخت و «بامداد» را «الوار» گونه‌ای بشمار آورد که برای انسان و بخاطر انسان می‌جنگد و گرچه می‌توان «فروغ فرخزاد» را با «هیلدا دولیتل» شاعرۀ ایماژیست انگلیسی زبان و یا با «ادیت سیتول» مقایسه کرد و می‌توان برای «نادرپور» در شعر قرن نوزده فرانسه بین «بودلر» و «ورلن» جائی تعیین کرد ولی از لحاظ روح خشونت خاصی که بدلیل وجود محیطی خفه و عرصه تنگ‌کن بر شعر معاصر حکمفرماست، این شعر در غرب با شعر، اسپانیا بیشتر قابل مقایسه است و این بدلیل روح خفقان و وحشتی است که بر محیط حکمفرماست و شعر معاصر در مسیر مخالف این خفقان راهی به سوی نور می‌زند.

آه ای صدای زندانی

آیا شکوه یأس تو هرگز

از هیچ سوی این شب منفور

نقبی به سوی نور خواهد زد؟

آه ای صدای زندانی

ای آخرین صدای صداها…

منبع

طلا در مس

رضا براهنی

شهریور 1344

چاپخانۀ چهر

صص 96-100

رضا براهنی: وظیفۀ هنرمند و شاعر اصیل

مطالب بیشتر

  1. تأملی در اشعار هوشنگ آزادی ور
  2. اخوان و آفرینش شعر
  3. ضرورت شعر برای انسان
  4. توضیحاتی دربارۀ جنبش و شعر حجم
  5. سخنرانی احمد شاملو دربارۀ تعهد در دانشگاه تبریز
1 دیدگاه

1 دیدگاه

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها