تحلیل فیلم
نظر دیوید ساندرلند دربارۀ شیر شاهِ جدید!
نظر دیوید ساندرلند دربارۀ شیر شاهِ جدید!
در حالی که بسیاری از تهیه کنندگان سینمایی به سختی به دنبال راهی برای پولسازی در سینما هستند (در سینمای مدرن جیمز وان می تواند یک مدرس در این زمینه باشد!)، کمپانی دیزنی به واسطه گذشته پُرباری که با کمک مدیران و طراحان خلاقش ثبت شد، امروز به راحتی در حال شمردن مبالغ فروش از بازسازی آثار گذشته اش می باشد. بازسازی های دیزنی که شامل آثاری همچون « علاءالدین » و « دیو ودلبر » در چند سال گذشته می باشد، با واکنش سرد منتقدان سینمایی مواجه شده اما خانواده ها ابداً در این مورد علاقه ای به شنیدن صدای منتقدان ندارند و بصورت خانوادگی به تماشای این بازسازی ها می روند تا در عناوین پرفروش سال همیشه بخشی از سهم سینما متعلق به دیزنی باشد.
فروش عالی « علاءالدین » گواه بر این ادعاست که سیاست اقتصادی دیزنی به خوبی جواب داده و هیچ تحلیلگری نمی تواند ادعا کند که دیزنی مسیر اشتباهی را پیش گرفته است.
ساخت نسخه لایو اکشن « شیرشاه » هم همین سیاست ” بازسازی ” دیزنی را دنبال می کند و باید گفت در این مورد قطعاً ثروت بیشتری سرازیر به حساب های بانکی این کمپانی سرازیر خواهد شد چراکه پیر و جوان هرکدام به سهم خود خاطرات بسیاری از انیمیشن « شیرشاه » و روایت شکسپیری آن دارند.
« شیرشاه » در دورانی ساخته شد که روایت انیمیشنی تاثیرپذیری بسیار از آثار شکسپیر داشتند و این انیمیشن هم با اقتباسی غیررسمی از عنوان « هملت » توانست موفقیتی بی نظیر خلق کند که در آن موسیقی التون جان هم حماسی بود.
اما درباره نسخه بازسازی شده « شیرشاه » چه می توان گفت؟ در اولین نگاه می بایست روایت اثر را واکاوی کرد و دید که آیا نسخه آقای جان فاوریو تفاوتی با انیمیشن اصلی دارد یا خیر ( فاوریو چند سال پیش نسخه بازسازی شده « کتاب جنگل » را ساخت و فیلم بعدی اش هم ظاهراً نسخه دوم همان کتاب جنگل هست؛ ظاهراً فاوریو لذت فراوانی از ساخت بازسازی بصورت لایو اکشن از انیمیشن های مشهور می برد!). شاید می بایست در بخش روایت اشتیاق تان را به ناامیدی تبدیل کنم چراکه مسیر داستان کپی شده از نسخه اصلی است و خلاقیتی در ایجاد قصه های فرعی یا حتی تغییر در لحن روایت هم ندارد. بسیار سخت هست که بپذیریم روایت نسخه اصلی دارای مشکلاتی بود که در این نسخه نیاز به بازسازی آن احساس می شد اما با تکیه بر این توضیح، یک سوال مهم شکل می گیرد و آن اینکه چه نیازی به ساخت بازسازی بود وقتی قرار نیست کوچکترین تغییری در قصه شاهد باشیم؟ شاید باید پاسخ را در حساب های بانکی دیزنی جستجو کنیم!
دیزنی اما هوشمندتر از آن است که اجازه دهد نظرات منفی به سوی آثارش سرازیر شود. مدیران این کمپانی همیشه راه حلی برای فرار از حجم انتقادات پیدا می کنند و در اینجا هم این فرار با ساخت جلوه های ویژه بی نظیر برای بازسازی « شیرشاه » صورت گرفته است. امکان ندارد که مخاطب فیلم به تماشای « شیرشاه » بنشیند و از کیفیت بالای بافت ها و جزئیات انیمیشن هیجان زده نشود.
صادقانه باید بگویم که مدتی طول خواهد کشید که به تفاوت بین واقعیت و انیمیشن در هنگام تماشای لایو اکشن پی ببرید و پس از پی بردن هم قطعاً یکسره به تمجید از آن خواهید پرداخت. اگر می خواهید بدانید که تکنولوژی های کامپیوتری چه پیشرفتی در سالهای اخیر داشته اند، بینگو! باید به تماشای این انیمیشن بروید.
البته اگر از میزان هیجان ذهن تان از تماشای اولین قدرت گرافیکی « شیرشاه » کاسته شد، کم کم ایرادات فیلم خودشان را نشان می دهند مثل این مورد که، چرا ما هیچ احساسی در چهره حیوانات نمی بینیم؟ پاسخ این هست که دیزنی تلاش کرده چهره ای هرچه واقع گرایانه تر به شیرها ببخشد، این یک نقطه ضعف بزرگ هست چراکه در نسخه سال 1994 خشم و ناراحتی و اشتیاق در چهره شیرها (مخصوصاً سیمبا و اسکار ) آشکار بود و به ما در درک وضعیت روحی شان کمک می کرد. اما در پشت انقلاب گرافیکی که در « شیرشاه » به وقوع پیوسته، جزئیات احساسی چهره ها از بین رفته و بالطبع روح داستان هم به همراه آن جایی در داستان ندارد.
نگاهی هم به کار صداپیشگان بیندازیم. مقایسه نسخه لایو اکشن با انیمیشن 1994 شاید ایده خیلی خوبی نباشد چون می دانیم که همه چیز در سال 1994 هنرمندانه تر ساخته می شد! در لایو اکشن بازیگران مطرحی همچون دونالد گلاور ، بیانسه و چیوتل اجیوفر به صداپیشگی پرداخته اند که باید بگویم هیچ ویژگی منحصر به فردی ندارند که بتوانند با نسخه کلاسیک قابل مقایسه باشند. استفاده از ست روگن برای صداپیشگی پومبا بامزه هست و مخصوصاً خنده های ست روگن چیزی نیست که کسی بتواند این روزها از آن بگذرد!
اما اگر انیمیشن سال 1994 را دیده باشید باید بگویم که هیچ چیز در اینجا آنقدر خاص و منحصر به فرد نیست که بتوان بهش اشاره کرد.
اینکه باید در پایان این نوشته به چه چیز منحصر به فردی در مورد لایو اکشن « شیرشاه » اشاره کنم را نمی دانم! این نسخه یک کپی کامل از انیمیشن سال 1994 هست و تنها تفاوتش در اینجاست که می خواهد قدرت گرافیکی خود را که بروز شده به رخ تماشاگر بکشد. این بازسازی نه تنها هیچ مزیتی نسبت به نسخه کلاسیک ندارد بلکه نکات منفی هم در آن به چشم می خورد که از دست رفتن روح انیمیشن است. روابط گرم نالا و سیمبا، تیمون و پومبا و خباثت شکسپیری اسکار که حاصل تکبر و غرور بود در نسخه لایو اکشن ضعیف تر شده اند. اما اگر در سنی هستید که نمی دانید « شیرشاه » قبلاً یک انیمیشن بوده و مستقیما به تماشای فیلم خواهید نشست، احتمالاً تبدیل به یکی از طرفدارانش خواهید شد.
منتقد: دیوید ساندرلند
منبع moviemag
نظر دیوید ساندرلند دربارۀ شیر شاهِ جدید!
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند