دربارۀ شعر و شاعری
خاستگاه شعر شیدایی خودویرانگریهای شهودی آدمی متلاطم
خاستگاه شعر شیدایی خودویرانگریهای شهودی آدمی متلاطم
(به مناسبت سالگرد درگذشت او)
یکی از انواع مواجهههای ما با آثار ادبی و هنری، خاستگاهشناسی آنهاست. فیلمی میبینیم و به دنبال رستنگاههای اندیشه کارگردانش میگردیم. قصهای میخوانیم و به پهنای ادبیات داستانی سرک میکشیم تا ببینیم نویسنده ایدههایش را از کدام نحله فکری یا ادبی اتخاذ کرده است. شعری میخوانیم و لابهلای سطرها از سنتهای شعری سراغ میگیریم تا دریابیم شاعر از کدام رودخانه آب برداشته است. آنقدر در این راه ثابتقدمیم که گاهی، کل مواجهه انتقادی ما با اثر، میشود همین سنخشناسی تاریخی، مثلا اغلب منتقدان شعر معاصر فارسی میگویند نیما، بنمایههای نظری شعر پیشنهادیاش را از مناسبات برقرار در موج نو ادبیات فرانسه اخذ کرده و این گزاره کلیشهای را هم میچسبانیم تنگش که شاعر یوش آن تئوریها و اجراهایشان را بومی کرده است. طبعاً نمیتوان این شیوه مواجهه با متن را یکسره به کناری نهاد چرا که حتما ًفایدههایی هم برای نقد ادبی دارد که بداند اثر مورد مطالعه، از چه آبشخور و پیشینهای وام گرفته است، اما اکتفاکردن به همین متد در عمل نقد، علاوه بر اینکه مبتنی است بر رویکردی تقلیلگرایانه، آن را از شناخت و واکاوی هزارتوهای دیگر محروم میکند.
در این میان هستند آثاری که خودشان کمتر تن میدهند به منتقدی که با این روش سراغ از اثر میگیرد،البته که پذیرفتنی نیست یک اثر هنری و ادبی، بهیکباره و بی آنکه ناظر به تجارب پیشینی بوده باشد، به ناگهان از اتاق دربسته خالقش خلق شده باشد؛ مساله این است که برخی آثار، مجهز به قابلیتهایی هستند که کمتر میتوان با این روش تقلیلگرایانه از آنها سراغ گرفت. آنها فرزندان زمانه خویشند و به پدرانشان به دیده تردید مینگرند و برای این که به این تردید برسند، مدتها پروسه ایمان به باورها را طی کردهاند. از همین رو، گاه، آن دسته از نویسندگان و شاعران و هنرمندانی که به چنین قابلیتی مجهزند، چراغ راهتان را به ناگهان از دست تان میگیرند و شما را به اتاقی تاریک دعوت میکنند؛ یک تاریکی خواستنی که از دالانهای لذت هنر و ادبیات میگذرد و شما را با نامکشوفها آشنا میکند.
همه اینها را گفتم تا بگویم، در شعر معاصر فارسی، یک اسم، بسیار به این قسم نزدیک شده است؛ شهرام شیدایی. تعجب نکنید! مثل اغلب اوقات، استثناها، شگفتانگیزها، کاربلدها و متفاوتها را باید از فهرست کمترشناختهشدهها بیرون کشید نه از لیست سرآمدان.
شعر زندهیاد شهرام شیدایی، که یکی از کتابهای خوب زمانه ما در ترجمه شعر جهان، یعنی «آدمها روی پل» ویسواوا شیمبورسکا هم کار اوست، هیچگاه به سنخشناسی تاریخی مرسوم نقد ما تن نداد؛ کمتر بتوان به شعری از او اشاره کرد و با اطمینان گفت این شعر از اینجا یا آنجا میآید؛ از سعدی میآید، از نیما میآید، از یدالله رویایی یا بیژن الهی یا هر کس دیگری. بدیهی است که شیدایی، در گذر هر یک از اینها تردد کرده است، اما شعر او، خالی از رد پاهای مرسوم است.
خاستگاه شعر شیدایی، خودویرانگریهای شهودی آدمی متلاطم است که به همه جا سرک میکشد و از هر ذرهای در این جهان، نور میگیرد برای تاریکیهای خودش. کتاب شعر «خندیدن در خانهای که میسوخت» شیدایی، با اینکه تا پیش از مرگش به سال 1388، یک بار بیشتر چاپ نشد و همواره دچار بیتوجهی باقی ماند، یکی از نابترین تجربههای شعر مستقل فارسی است. بخوانید و سعی کنید پرداختهای سهلانگارانه از سنتهای ادبیمان را از دلش بیرون بکشید. اگر دست بهکار شدهاید، مسیر سختی را در پیش دارید.
صابر محمدی
منبع روزنامۀ ایران
خاستگاه شعر شیدایی خودویرانگریهای شهودی آدمی متلاطم
مطالب بیشتر
- تأملی بر مجموعه شعر آتشی برای آتشی دیگر
- سی سال سکوت در برابر اشعار شهرام شیدایی چرا؟
- درنگی در یکی از اشعار شهرام شیدایی
- سرودههایی از شهرام شیدایی
- شهرام شیدایی و اصالت یأس
- تعمقی در اشعار شهرام شیدایی
- عکسنوشتههایی از اشعار شهرام شیدایی
- اشعار شهرام شیدایی ترسیم دوستداشتنیِ وحشت
- برای عاشقان شعر…
- سه سروده از شهرام شیدایی
خاستگاه شعر شیدایی خودویرانگریهای شهودی آدمی متلاطم
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند