با ما همراه باشید

تحلیل شعر

شرح شعر قایق نیما یوشیج

شرح شعر قایق نیما یوشیج

شرح شعر قایق نیما یوشیج

قایق

من چهره‌ام گرفته

من قایقم نشسته به خشکی.

با قایقم نشسته به خشکی

فریاد می‌زنم:

«وامانده در عذابم انداخته است

در راهِ پر مخافتِ این ساحلِ خراب

و فاصله‌است آب

امدادی ای رفیقان با من!»

گل کرده است پوزخندشان اما

بر من،

بر قایقم که نه موزون

بر حرف‌هایم در چه ره و رسم

بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون

فریاد برمی‌آید از من:

« در وقت مرگ که با مرگ

جز بیم نیستی و خطر نیست

هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست

سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»

با سهوشان

من سهو می‌خرم

از حرف‌های کامشکن‌شان

من درد می‌برم

خون از درون دردم سرریز می‌کند

من آب را چگونه کنم خشک؟

فریاد می‌زنم.

 

من چهره‌ام گرفته

من قایقم نشسته به خشکی

مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:

«یک دست بی‌صداست

من، دستِ من، کمک ز دست شما می‌کند طلب.»

 

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر

فریادِ من رسا

من از برای راهِ خلاص خود و شما

فریاد می‌زنم.

فریاد می‌زنم!

صص516-515

قایق

سمبلیسم: از جمله چند شعری است (آی آدم‌ها، مهتاب…) که موضوع آن دفاع نیما از شعر خود است که شعری نجات‌بخش و کمک کننده است و با آن نیما به یاری مردم خود شتافته است، اما مردم به این دست یاری، دست نمی‌دهند. این شعر سمبلیک است.

قایق سمبل نیما و زندگی و شعرش است که به خشکی نشسته است و شاعر انتظار کمک از مردم دارد زیرا همۀ کوشش او برای نجات ایشان بوده است. این قایق نه به لحاظ ظاهر موزون است و نه به لحاظ باطن زیرا برخلاف معتاد مردم که شعر باید عاشقانه یا عارفانه باشد سیاسی و اجتماعی است و مصرع‌های کوتاه و بلند دارد. قایق در حوالی ساحل (هدف غایی) به خشکی نشسته است، هنوز نرسیده است و مقداری آب فاصله است. می‌گوید من آب را چگونه کنم خشک؟ یعنی چطور این فاصلۀ بین خود و شما را از میان بردارم.

در این شعر هم مثل همۀ شعرهای نیما تصاویر و سمبل‌ها برگرفته از محیط زندگی شاعر است: دریا، قایق.

بلاغت:

در این شعر ضمیر «من» زیاد تکرار شده، گویا شاعر بر حقانیت خود و شعرش تأکید می‌ورزد. من، دست من، کمک ز دست شما می‌کند طلب: در اینجا دست من نایب مناب «من» شده است، به اصطلاح بیان دست به مجاز جزء و کل من است. در این‌گونه مجاز معمولاً جزء باید مهم‌ترین بخش کل باشد چنان که در ادبیات قدیم چشم یا سر به عنوان شخص به کار رفته‌اند. اما در اینجا با توجه به فضای شعر که یاری رساندن است دست مهم‌ترین عضو شده است. و لذا هم در مورد من و هم شما دست را تکرار کرده است حال آن که می‌توانست دست دوم را حذف کند (و حتی در آن صورت وزن هم طبیعی‌تر می‌شد). در شعرهای فروغ هم چند مورد دست مهم‌ترین عضو معرفی شده است: «آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می‌آمد» از نظر یک زن تنها، مرد، دست (قدرت و یاری و امنیت) است.

خون از درون دردم سرریز می‌کند: درد استعاره (فورگراندینگ، برجسته‌سازی) از زخم است.

وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات (مضارع)

من چهره‌ام گرفته: مفعولُ فاعلاتن، مصراع شعر فارسی مختوم به هجاهای بلند است.

وامانده در عذابم انداخته است: مفعولُ فاعلاتن مفعولُ فع: در این وزن می‌توان به هجاهای کوتاه آخر فاعلات و هجای کوتاه اول مفاعیل یک هجای بلند آورد (تسکین)

گل کرده است پوزخندشان اما: مفعولُ فاعلاتُ [فاعلاتُ] مفا

در اوزان متناوب‌الارکان نیمایی می‌توان یک رکن را چند بار (چه به صورت کامل و چه ناقص) تکرار کرد. در اینجا به جای آخرین هجای کوتاه تکراری و هجای کوتاه مفا تسکین کرده است: مفعول فاعلاتُ فاعلاتن فع

من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب: مفعولُ فاعلاتُ [فاعِ] مفاعیلُ فاعلن

اما اگر می‌گفت: من، دست من کمک ز شما می‌کند طلب، وزن برحسب عروض سنتی، طبیعی بود.

منبع

راهنمای ادبیات معاصر

دکتر سیروس شمیسا

نشر میترا

 

مطالب بیشتر

  1. تأملی بر شعر مانلی سرودۀ نیما یوشیج
  2. نیما یوشیج یک آیدا کم داشت!
  3. سه شعر از نیما یوشیج همراه با برخی توضیحات
  4. نظریۀ ادبی رمانتیک نیما
  5. تحلیل مانلی نیما بر اساس سفر قهرمانی جوزف کمپبل

شرح شعر قایق نیما یوشیج

برترین‌ها