نمایشنامهنویسان
همراه با خالق فاوست و دیوان شرقی: ولفگانگ گوته
همراه با خالق فاوست و دیوان شرقی: ولفگانگ گوته
ولفگانگ گوته، ادیب و نمایشنامهنویس آلمانی، با مطالعه اشعار حافظ شیفته شعر و ادبیات ایرانی شد.
یوهان ولفگانگ فون گوته در 28 اوت (ششم شهریور) 1749 در فرانکفورت آلمان به دنیا آمد. پدرش پیشکار دربار و مادرش از نجیب زادگان و اشراف آلمانی بود. تحصیلات ابتدایی را زیر نظر والدین با استفاده از معلمان خصوصی سپری کرد. در 16 سالگی برای ادامه تحصیل در رشته حقوق و هنرهای زیبا به لایپزیگ رفت. این زمان که حدود 3 سال به طول انجامید، نقش بسیار مهمی در شکل گیری شخصیت این هنرمند داشت. زیرا در این مدت با افرادی آشنا شد که بعدها در زندگی او تاثیرات عمیقی گذاشتند.
وی در سال 1768 به زادگاهش بازگشت و یک سال بعد برای ادامه تحصیل به استراسبورگ رفت. در همین سال ها مطالعه آثار شکسپیر، گوته را مجذوب تئاتر کرد و موجب شد وی سال 1773 نخستین نمایشنامه خود “پرومته” را بنویسد که اقتباسی از اثر مشهور آشیل بود. در 24 سالگی به نهضت ادبی و هنری “توفان و هجوم” پیوست. این نهضت محتوایی رمانتیک داشت و پیرو شیوه فاخر و کلاسیک ادبیات آلمانی بود.
نهضت “توفان و هجوم” را کشیشی آلمانی به نام یوهان گاتفرید فن هردر به راه انداخت که فیلسوف، شاعر و منتقد ادبیات بود. از نظر هردر، اشعار اولیه هر ملتی انعکاس دهنده تاریخ، سرگذشت و بینش معنوی آن ملت است. بنابراین با توجه به نیرو و توانایی زیادی که در این نوع ادبیات وجود دارد از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این دریافت تازه از ادبیات کلاسیک تحرک زیادی در بین جوانان آلمانی به وجود آورد و جوانان مستعد و صاحب اندیشه نسل نو را به این نهضت متمایل کرد.
پیروان این نهضت به احساس و عواطف بیش از عقل و منطق بها می دادند. آسایش طلبی را طرد می کردند و ضمن اهمیت دادن به هیجان های انسانی تمایل زیادی به پرورش ویژگی های شخصیت فردی و قهرمان پروری داشتند. پیروان این نهضت هنری با آداب و رسوم کهنه اجتماعی مخالفت می کردند و همواره در پی ایجاد شیوه های جدید ارتباطی بودند. این نهضت که نام خود را از نوشته شاخص “فن کلینگر” گرفته بود، بین سال های 1770 تا 1830 هنرمندان زیادی را به خود فراخواند و گوته نیز از جمله این نویسندگان بود که بر اساس نظریات موجود در این نهضت دست به خلق آثار مختلفی زد.
گوته در زمان تحصیل خود در استراسبورگ با کارل آگوست آشنا شد که از اشرافزادگان آلمانی بود. وی در سال 1775 دوک و حکمران وایمار شد و همان زمان گوته را به عنوان مشاور خود و کارگردان تئاتر سلطنتی وایمار معرفی کرد. از این زمان فعالیت های تئاتری این ادیب، شکل منسجم تری به خود گرفت و شرایط خلق آثار درخور توجهی را فراهم آورد.
این ادیب و نمایشنامه نویس آلمانی آثار متنوعی را در عرصه هنرهای دراماتیک خلق کرد و قدرت نگارش خود را در زمینه های تراژدی، تاریخی، فلسفی، کمدی و آثار اساطیری به خوبی نشان داد. نخستین نمایشنامه ای که گوته در تئاتر وایمار بر صحنه برد، اثری با عنوان “کوتزفن برلینشتین” بود که سال 1775 اجرا شد. این نمایشنامه داستانی تراژیک و عاشقانه است که داستان عشق دو زن به مردی نااستوار را بیان می کند. “اگمنت” دیگر اثر شاخص دوره جوانی این نویسنده است. این نمایشنامه زندگی یکی از فرماندهان ناحیه گلدرن را بیان می کند که سرداری آزاداندیش و جوانمرد است و توسط دوک آلبا ناجوانمردانه به قتل می رسد.
گوته در سال 1786 به مدت دو سال به کشور ایتالیا سفر کرد که تحولی در اندیشه های این نویسنده به وجود آورد و منشا خلق آثار متفاوتی شد. وی در سال 1791 سرپرست تئاتر سلطنتی وایمار شد و به مدت 25 سال این سمت را بر عهده گرفت. این دوره را تئاتر کلاسیک وایمار می نامند. چون طی این سال ها گوته علاوه بر آثار خود، اقدام به صحنه بردن نمایشنامه های نویسندگان بزرگ تئاتر جهان کرد. ترجمه و اجرای “رومئو و ژولیت” و “هنری چهارم” نوشته شکسپیر و “پرندگان” اثر آریستوفان از جمله نمایشنامه هایی هستند که طی این سال ها بر صحنه تئاتر وایمار رفتند.
گوته که در زمان تحصیل خود در استراسبورگ با شیللر – ادیب بزرگ آلمان – آشنا شده بود، از وی دعوت کرد از زادگاهش “جنا” نزد گوته در وایمار برود. شیللر در سال 1799 این دعوت را پذیرفت و همین مساله موجب گسترش و پیشرفت قابل توجه تئاتر وایمار شد.
طی سال های حضور گوته در وایمار یعنی بین سال های 1767 تا 1781 وی نمایشنامه های بسیاری نوشت که “طبیعت عشاق“، “گلاویو“، “اروین و المیرا“، “دختر تنی“، “استلا“، “گلاودنیه فون“، “ویلا بلا“، “تورگاتو تازو” و “شریکان جرم” از جمله این آثار هستند.
این ادیب مشهور آلمانی در دوران فعالیت هنری خود اقدام به نگارش نمایشنامه “فاوست” کرد که سال های زیادی از عمر او را به خود اختصاص داد و شاخص ترین اثر وی محسوب می شود.
نمایشنامه “فاوست” که از “دکتر فاستوس” اثر کریستوفر مارلو اقتباس شده، شرح زندگی دانشمندی است که عمر خود را در راه کسب دانش سپری می کند و به همین خاطر از درک عشق و دیگر مواهب زندگی بی بهره می ماند. روزی شیطان بر او ظاهر می شود و با او پیمان می بندد که اگر بنده اش شود، هر چه بخواهد در اختیارش قرار بدهد. فاوست این پیشنهاد را می پذیرد و به همراه مفستافیلیس به وادی های گوناگون لذت زمینی، عشق، دنیای تخیلات، آسمان و افسانه سفر می کند و گرچه شیطان در آخرین وادی بر فاوست غلبه می کند، اما در نهایت روح او آمرزیده می شود.
دیگر اثر ماندگار و در خور تامل گوته اثری با عنوان “دیوان شرقی” است. این اثر که در زمره آثار ادبی و فلسفی اروپا محسوب می شود، درباره ادبیات فارسی است. گوته با خواندن غزلیات حافظ تحت تاثیر عمق مطالب موجود در این اشعار قرار گرفت و به تحقیق در خصوص ادبیات مشرق زمین و به ویژه شعر فارسی پرداخت که در این کتاب با بیانی ادیبانه و عمیق مطرح می شود.
ولفگانگ گوته سه ماه پس از اینکه آخرین قسمت “فاوست” را به نگارش درآورد، سال 1832 چشم از جهان فروبست و بر اساس وصیت خودش او را در وایمار به خاک سپردند.
«…مگر همین بس نیست که از خوشبختکردن همدیگر عاجزیم؟ دیگر چرا از اطرافیان و معاشرانمان آن شادی را هم بگیریم که گاهی از خود دلمان میجوشد و بیرون میریزد. شما به من نشانی آدمی را بدهید که تندخوست، ولی در عین تندخویی آنقدر هم شریف که این خوی خودش را مهار کند و اگر خودش از آن رنج میبرد، به اطرافیانش رنجی نرساند! آیا بهراستی تندخویی خودش نشان ناخشنودی درونی ما از بیمایگی خودمان نیست؟ نشانی از خودبیزاریای که همیشه با این یا آن حسادت همراه است و این حسادت هم خود از خودپسندیای ابلهانه ناشی میشود. ما در زندگی انسانهایی را میبینیم که خوشبختاند، بیآنکه ما در خوشبختیشان دخیل بوده باشیم، و چنین چیزی تحملناپذیر است!…»
بخشی از کتاب «رنجهای ورتر جوان»
یوهان گوته – ترجمهی محمود حدادی
شاید دوست داشته باشید
1. دربارۀ «یوهان ولفگانگ فُن گوته»
2. سرودههایی از شاعر آلمانی «وُلفگانگ فُن گوته»
4. انتقاد برندۀ جایزۀ کتاب سال آلمان از هانتکه
5. همراه با مترجم نمایشنامۀ توران دخت اثر برشت
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند