شاعران جهان
«خودکشی» بیرحمانهترین نوعِ سانسور است

تا امید به ادامه نبرد با پلشتی هست، «خودکشی» بیرحمانهترین نوعِ سانسور است
محمدعمر عثمان، شب پیش، همه چیز را پس نهاد و از در گذشت. شاعرِ عزلت و آرامش همه چیز را به هم زد و رفت. شاعرِ خاصِ اقلیم، با یک دفتر شعر در اثباتِ بی هودهگی و ناپایداریِ این جهان، واژهها را بیواکنش… تنها گذاشت، خیلی تنها!
درست آن ایامِ سختِ ماضی که «تعهد آزادی» دست از سرِ هیچ شعری برنمیداشت، و شاعران یا در زندان میسرودند یا در تبعید، محمدعمر عثمان، در تفردِ زبان و انزوایِ ذهن، به سر میبُرد. بعثِ بیهمه چیز… سلیمانیه را سه بار با خاک یکسان کرده بود، و کلمه نمیتوانست با شتاب گلوله هم آورد شود. محمد … شاعرِ خاص در زبانِ کردی بود. او همه عمر قانع به یکی دفتر… دیده بود: الدنیا دارالمکافات!
آیا هوتن نجاتِ خودمان را به یاد میآورید؟ ذهنِ زبانْ شکن و زبانِ ذهن گریز! او چند ماه پیش از بیست و دوم بهمن 1357 خود را از قید هر قصهای گسست. شباهتِ شگفتیآورِ هوتن و محمد، و حتی سرشت و سرنوشت مشابه، آدمی را از مزاحمتِ عقل پرهیز میدهد. هوتنِ هم نسل من، و محمد همسایه من. در نبرد با ملالِ معنا، دست در خود گشودند، هر دو ارابهرانِ اندوه بودند؛ هر دو در کشمکشِ بیهودهگی و هرجهتی، به یک جهت رسیدند: فنایِ امید!
آنجا که ناامیدیِ مطلق و هرجهتی، به یک جهت رسیدند: فنایِ امید!
آنجا که ناامیدیِ مطلق و شجاعتِ بیفرصت، به هم میرسند، فرو رفتن در سایه را بر ماندن در برهنگیِ خورشید ترجیح میدهند. محمد عمر عثمان شاعرِ اقلیم، امروز بر شانههای کلماتِ مغموم، رو به خاکِ سرد از در گذشت.
تا امید به ادامه نبرد با پلشتی هست، «خودکشی» بیرحمانهترین نوعِ سانسور است، سانسور خود از متنِ زندگی! تا خشابِ دشمنانِ محرومین و ستمدیدگان پُر از گلوله است، خودکشی… نوعی خلع سلاحِ خویشتن است.
ما راهِ دیگری جز زنده ماندن نداریم. ما بعد از مرگ برای خودکشی فرصت داریم، چرا عجله…!؟
ما حق نداریم نا امید شویم، زیرا ناامیدان ما را نخواهند بخشید!
ما آمرزش تو را میخواهیم محمدعمر عثمان.
لطفا در نخستین شبِ شعر در کردستانِ آن دنیا، سلام مرا به شیرکو بیکس برسان، تا بعد…!
سید علی صالحی
منبع ibna.ir
تا امید به ادامه نبرد با پلشتی هست، «خودکشی» بیرحمانهترین نوعِ سانسور است
مطالب بیشتر
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
درمان پوچی به سبکِ ژان پل سارتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به رمان «هیچ دوستی بهجز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی2 روز پیش
پس به نام زندگی / هرگز مگو هرگز
-
مولوی خوانی1 ماه پیش
«در هوایت بیقرارم روز و شب» با صدای شهرام ناظری
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
«زیباییِ وصلۀ ناجور بودن»: لیدیا یوکناویچ
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 هفته پیش
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر!
-
تحسین برانگیزها1 هفته پیش
«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی