یادداشت
فریادی شو تا باران وگرنه مرداران!

فریادی شو تا باران وگرنه مرداران!
روزهاست میخواهم بنویسم خاورمیانۀ مصیبت زده، بنویسم کودکان بیدفاع و جنگزدۀ کُرد، کودکان سوری، کودکان فلسطینی، کودکان یمنی، کودکان افغان، کودکانِ کار ایران که در سرما یا از تجاوز جنسی میمیرند اما نمیتوانم.
حس میکنم گاهی کلمات دردها را تحقیر میکنند؛ برای آنها که با آژیر هولناک وقت و بیوقت از خانه بیرون دویدهاند و صدای اصابت بمب به پناهگاهها را شنیدهاند، برای آنان که موشکها دیوار صوتی شهرشان را شکستهاند جنگ تنها یک لفظ غمانگیز نیست. چیزی است که آن را با بند بند بودنشان تجربه کردهاند. مرگ عزیزانشان را در آن دیدهاند. جنازهها بالای دست گرفتهاند و سعی کردهاند دلیرانه و پیروزمندانه گریه کنند تا در عمل نشان دهند وطن عزیزتر از فرزندانشان است. خاک گرامیتر…
جنایت اردوغان در حمله به کُردهای سوریه وحشیگری مجددی است که اینبار پشت لباسِ دفاع از امنیت صورت گرفته است.
(این بهانههای واهی دیکتاتورها در توجیه جنایات خود، آدم را یاد نمایشنامۀ کنگرۀ توجیهگران برتولت برشت و بیشتر از آن به یاد رمانِ نوبلگرفتۀ «در انتظار بربرها» اثرِ جی. ام. کوئتسی میاندازد!)
هرچند این قاتلِ نژادپرست در سر رؤیای هیتلر شدن دارد اما باید بداند اگر قدرتمندان سلاح به دست هستند و به آن مینازند و با آن میتازند، مردم بیدفاع صدا و ادبیات و شعر دارند و این همان چیزی است که تمام دیکتاتورها به شدت از آن میهراسند.
همین ادبیات است که به اورهان پاموک قدرت میدهد سینه به سینۀ رئیس جمهور بایستد و از خفقان و کشتن و حبس نویسندگان انتقاد کند و قتلعام ارامنه و کُردها را محکوم نماید و دیکتاتورها را به هیچ بگیرد. این است قدرت ادبیات که به گفتۀ «ژان پل سارتر» (نقل به مضمون):
شاید نتواند جلوی جنگ را بگیرد اما میتواند جهان را به تفکر وادار کند!
نسلکشی ارامنه و کُردها در پروندۀ تاریک دولت ترکیه موضوع تازهای نیست، همانند نسلکشی کُردها در عراق که به دست صدام صورت گرفت… ملت شریف کُرد از این توفان هم خواهند گذشت هر چقدر هم که «هوا ناجوانمردانه سرد» باشد.
«احمد شاملو» که شعرش آینۀ تمامنمای آزادیخواهی و تعهد به رنج بشر است، لزوم فریاد کشیدن و زنده زیستن از طریق ِاعتراض را بارها و بارها به تمام مخاطبان هرکجا متذکر شده است.
انسان در انسان، در دیگری است که معنا مییابد، ستم هولناکی که امروز_ در عصر رسانه و ارتباطات گسترده_ بر آوارگان بیدفاع میرود آتشی است که اگر خاموش و مهار نشود گستاخی و تجاوز را امری عادی جلوه خواهد داد و کم کم بر دایرۀ پیشروی خود خواهد افزود.
امید که رفاهطلبیهای کودنانه، ما را از سرنوشت دیگر انسانها غافل و به زندگی محدود و شخصی خویش مشغول نسازد.
کلامم را با سرودهای از بزرگ شاعر آزادی به پایان میبرم:
تمثیل
در یکی فریاد
زیستن –
[ پرواز ِ عصبانی ِ فـّواره ئی
که خلاصیش از خاک
نیست
و رهائی را
تجربه ئی می کند.]
و شکوهِ مردن
در فواره فریادی –
[زمینت
دیوانه آسا
با خویش می کشد
تا باروری را
دستمایه ئی کند؛
که شهیدان و عاصیان
یارانند
بار آورانند.]
ورنه خاک
از تو
باتلاقی خواهد شد
چون به گونه جوباران ِ حقیر
مرده باشی.
***
فریادی شو تا باران
وگرنه
مرداران!
فریادی شو تا باران وگرنه مرداران!
مطالب بیشتر
- حمله به روژئاوا شلیک به شقیقه آزادی است!
- اردوغان باید به خاطر جنایاتش محکوم شود نه نژادش
- شعر آزادی از شیرکو بیکس
- لغو کنسرت استانبول و خواندن لالایی
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
نامهات رسید، دختر!
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به رمان «معجزههای خواربارفروشی نامیا» نوشتۀ کیگو هیگاشینو
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
نگاهی به «نردبان یعقوب» نوشتۀ لودمیلا اولیتسکایا
-
شعر جهان2 هفته پیش
شعری از پابلو نرودا برای «معصومه کریمی»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
هان کانگ: زندگی برای زیستن تلاش میکند
-
به وقتِ شنیدنِ شعر4 هفته پیش
سرودههایی از «شهرام شیدایی»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
معنای پرشور زیستن…
-
موسیقی بی کلام4 هفته پیش
ببین، دو بال بزرگ به سمت حاشیه روح آب در سفرند…