نویسندگان جهان
ایوان تورگنیف
دربارهی ایوان تورگنیف
به گفتهی هنری جیمز، خاطرات یک شکارچی ایوان تورگنیف به همان اندازه در آزادسازی رعیتها در روسیه موثر بوده است
که کلبهی عمو تام در رهایی بردگان در امریکا.
بااینهمه، کتابی غیرتبلیغیتر و غیر جدلیتر از این مجموعه داستان تورگنیف که طبیعت را بس هوسانگیز و شاعرانه به تصویر میکشد نمیتوان یافت.
جیمز میگوید تفاوت تورگنیف با هریت بیچر استوا در این است که
« داستان را میتوان گفت با هنری چنان پنهانی بازمیگوید که از نگاه نخست میگریزد، هنری که عمق را بیش از سطح برمیآشوبد.»
این هنر«پنهانی» تورگنیف شاید به همان اندازه که هنرمندانه بود، هدف حفظ خود را نیز برآورده میساخت.
تورگنیف که در سال 1818 به دنیا آمده بود، پسر زمیندار ثرتمندی بود.
بعدها به علت آنکه زبان به ستایش از گوگول گشود، که پس از بر صحنه رفتن نمایشنامهی طنزآلودش بازرس کل تبعید شده بود،
او را در خانهاش زندانی کردند.
رفته رفته با رعایای املاکش آشنایی پیدا کرد و احساس همدردی و آزادمنشی فطریش متوجه آنان شد.
از بیم مجازات بیشتر نمیتوانست بیپرده سخن بگوید، از اینرو خاطرات یک شکارچی را نوشت که غیرمستقیم اما موثر بود.
میگویند حتی خود تزار هم تحت تأثیر آن قرارگرفته است.
در داستانهای تورگنیف تقریبا هیچ پیرنگی در کار نیست (مانند چخوف): شکارچی میآید و میرود؛ شب میشود و روز فرا میرسد.
این قالبها احساس وقوع چیزی را منتقل میکنند،
ولی واقعیت این است که داستان به طور غیرمستقیم گفته میشود و کاری با رویداد ظاهری ندارد.
هنری جیمز میگوید که این داستانها احساس خود زندگی را منتقل میکنند، نه یک ترتیب ساختگی را.
تورگنیف رمانهای بسیاری نوشت که از میان آنها میتوان به رمانهای پرآوازهی پدران و پسران(1861) و دود(1867) اشاره کرد.
او بیشتر ایام بزرگسالی خود را در آلمان و فرانسه گذراند،
چنان که روسهای بسیاری _ از جمله تلستوی و داستایفسکی_ وی را بیش از حد اروپایی میشمردند و نمیپسندیدند.
ولی واقعیت این بود که او همچون گذشته سخت غم روسیه و ادبیات آن را میخورد
و از بستر مرگ به تولستوی نوشت که «غرضم از نوشتن این نامه نخست آن است که بگویم چه خرسندم که با شما در یک زمان زیستهام
و سپس اینکه آخرین استدعای عاجل خود را مطرح کنم. دوست عزیز، کار ادبی را از سر گیرید.»
تورگنیف در سال 1883 در فرانسه چشم از جهان فروبست.
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
یک درخت، یک صخره، یک ابر
برجستهترین داستانهای کوتاه دو قرن اخیر
ترجمه حسن افشار
نشر مرکز
چاپ دهم
صص 94_95
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
خلاصه و تحلیل یک داستان کوتاه از تورگنیف را میتوانید در اینجا بخوانید.
مطالب مرتبط:
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند