با ما همراه باشید

تحلیل داستان و نمایش‌نامه

کتاب«کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

کتاب ممنوعۀ «کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

کتاب«کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

اگر شست نداشتیم چگونه می‌توانستیم دکمه‌های پیراهن‌مان را ببندیم؟ این نوع استدلال وارونه، که در آن جای علت و معلول عوض شده، توجهی نمی‌کند که مدت‌ها پیش از آنکه پیراهنی وجود داشته باشد ما شست داشتیم و بنابراین علت پیدایش شست نمی‌تواند نیاز به بستن دکمه‌های پیراهن باشد، یا فرض می‌کند که دانایی مطلق چنین نیازی را پیش‌بینی کرده و مدت‌ها پیش از دوخته شدن نخستین دکمه روی نخستین پیراهن شست را به وجود آورده تا در هنگام بسته شدن آن به کار آید، در فلسفه و نیز در علم تاریخی طولانی دارد. تبیین علت وجود چیزها زمانی دشوارتر می‌شود که به نظر می‌رسد یا هیچ فایده‌ای ندارند، یا دست‌کم در ظاهر و برای انسان فایده‌ای جز ضرر ندارند و موجب رنج می‌شوند.

ماندگارترین اثر در نقد این دیدگاه احتمالا «کاندید» (Candide) است، رمان کوتاه طنزی به قلم فیلسوف عصر روشنگری، ولتر (Voltaire)، که در سال ۱۷۵۹ منتشر شد.

کاندید مرد جوانی است که در پناه بارونی ثروتمند در رفاهی بهشت‌گونه زندگی می‌کند و پروفسور پنگلاس (Pangloss)، بزرگ‌ترین فیلسوف امپراتوری مقدس روم، وظیفه تعلیم او را به عهده دارد. چیزی که پنگلاس (از ترکیب پیشوند pan به معنای «همه» با gloss به معنای «درخشان»، یعنی همه چیز می‌درخشد) به کاندید می‌آموزد خوش‌بینی است و اینکه ما در بهترین جهان ممکن زندگی می‌کنیم. جمله‌ای که پنگلاس مدام تکرار می‌کند این است که «در بهترین جهان ممکن همه چیز از روی خیرخواهی است

پس از اخراج از قصر به اتهام نظر داشتن به دختر بارون، کاندید از دشواری‌های سنگین زندگی سرخورده می‌شود و کتاب به رگباری از مصیبت‌های بی‌پایان طبیعی و انسانی همچون زلزله، بیماری و غرق شدن کشتی‌ها در توفان، جنگ، غارت و قتل تبدیل می‌شود که جای چندانی برای خوش‌بینی باقی نمی‌گذارد. اما پروفسور پنگلاس تحت هیچ شرایطی دست از خوش‌بینی و توجیه برنمی‌دارد و به همین دلیل پس از انتشار رمان «کاندید» گاه به این نوع خوش‌بینی افراطی پنگلاسیانیسم یا پنگلاسی‌گری نیز گفته می‌شود.

دماغی برای عینک

پنگلاس به کاندید می‌آموزد که «می‌توان ثابت کرد چیزها نمی‌توانند طور دیگری جز آنکه هستند باشند؛ زیرا از آنجا که هر چیزی برای هدفی آفریده شده، لزوما باید برای بهترین هدف آفریده شده باشد. برای مثال، ببین چگونه شکل دماغ مناسب عینک آفریده شده و بنابراین ما عینک را روی آن می‌گذاریم.»

پنگلاس که در نتیجه ارتباط با یک کلفت به بیماری سیفلیس مبتلا شده و اگرچه درمان شده، اما به سبب آن یک چشم و یک گوش خود را از دست داده و اکنون به گدایی افتاده، همچنان معتقد است که همه چیز در بهترین شکل خود است و هیچ شری در جهان بی‌آنکه خیر بزرگ‌تری را تضمین کند وجود ندارد. او در پاسخ کاندید که می‌پرسد وجود سیفلیس چه فایده‌ای دارد، می‌گوید:

«این یک چیز اجتناب‌ناپذیر بود، جزئی ضروری از بهترینِ جهان‌ها؛ زیرا اگر کلمب در جزیره‌ای در آمریکا به این بیماری مبتلا نشده بود، که سرچشمه نسل ما را آلوده می‌کند و خیلی اوقات اصلا مانع از تکثیر نسل می‌شود و بدیهی است که این در تضاد با هدف بزرگ طبیعت قرار دارد، آنگاه ما نه شکلات داشتیم و نه قرمزدانه.»

پنگلاس، به اعتراف خودش در داستان، پیرو راستین آموزه‌های لایب‌نیتس و آموزگار آنهاست، و تمسخر اندیشه‌های او توسط ولتر درواقع تمسخر لایب‌نیتس است. اصلا پنگلاس کسی نیست جز خود گوتفرید ویلهلم فون لایب‌نیتس (Leibniz)، فیلسوف نابغه و همه‌چیزدان آلمانی که آثار برجسته‌ای در ریاضی، فیزیک، زمین‌شناسی و زبان‌شناسی از خود بجا گذاشت.

تنها کتابی که در دوران زندگی‌اش از او منتشر شد، «تئودیسه» (Theodicy) است. این اصطلاح را لایب‌نیتس از ترکیب دو کلمه یونانی theos به معنای خدا و dike به معنای عدالت ساخت. تئودیسه در الاهیات به معنای تلاش برای حل مساله شر و اثبات عدل الاهی در عین وجود شر در جهان است. به عبارت دیگر، تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که چرا خداوند که دانای مطلق، توانای مطلق و نیک‌خواه مطلق است اجازه می‌دهد شر در جهان وجود داشته باشد.

راه‌حل لایب‌نیتس برای مساله شر آن است که شر غیرضروری در جهان وجود ندارد. هیچ شری در جهان بیهوده نیست و بیماری‌ها و بلاهای طبیعی زمینه‌ساز خیر هستند. این نمونه اعلای چیزی است که اصطلاحا خوش‌بینی فلسفی نامیده می‌شود. خوش‌بینی (Optimism) فلسفی، به معنای اعتقاد به بهینگی (Optimality)، در فلسفه معمولا با نام لایب‌نیتس است که معتقد بود ما در «بهترینِ تمام جهان‌های ممکن» زندگی می‌کنیم.

به عقیده او خلق جهان بی‌نقص برای خدا ممکن نبود، اما او در میان بی‌شمار جهان امکان‌پذیر بهترین جهان را خلق کرد. به این معنا که شر در جهان در کمترین مقدار ضروری آن برای تامین خیر است. چنین آفریننده‌ای باید جهانی آفریده باشد که تعادل میان خیر و شر در آن بالاترین حد ممکن است، به عبارت دیگر باید بهترین دنیا از میان دنیاهای ممکن را آفریده باشد. پس از نظر لایب‌نیتس خدا اجازه می‌دهد شر اخلاقی (گناه) و شر جسمانی (درد) برای تحقق خیری بزرگ‌تر وجود داشته باشد. درنتیجه جهان به بهترین شکلی که امکان دارد سازمان یافته است.

کمال‌گرایی در جهانی که بهتر از این نمی‌شود

دنیاهای ممکن درواقع روایت لایب‌نیتس از آفرینش است. بی‌شمار جهانی که منطقا می‌توانند وجود داشته باشند در ذهن خدایی دانای مطلق وجود دارند که قادر به آفریدن هر کدام از آنهاست. اما از آنجا که نیک‌خواه مطلق نیز است، تنها جهانی را می‌‌آفریند که بهترین است. اما خدا نمی‌تواند جهانی را بیافریند که منطقا امکان‌پذیر نیست. بنابراین، از میان جهان‌های ممکن، جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بهترین است. از این استدلال کمال‌باوری (Perfectionism) نتیجه می‌شود، یعنی جهان در کلیت خود بی‌نقص است. در اینجا تئودیسه لایب‌نیتس به الاهیات طبیعی ویلیام پیلی (William Paley) شباهت می‌یابد.

کتاب«کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

منظور لایب‌نیتس از «بهترین جهان ممکن» این نیست که شر در جهان وجود ندارد، بلکه معتقد است مقداری شر برای آنکه جهان کار کند لازم است. به عبارت دیگر، مقدار کمی شر برای وجود مقدار زیادی خیر لازم است. هر شری که در جهان وجود دارد ضروری و ناگزیر است، زیرا تامین‌کننده خیری بزرگ‌تر است و هر چیزی در جهان نشانه دانایی و نیک‌خواهی آفریننده آن است، حتا اگر به ظاهر شری به نظر برسد که می‌توانست نباشد. یکی از پیامدهای عجیب این نگاه آن است که اگر شری ضروری در جهان حذف شود، در مجموع به مقدار خیر اضافه نمی‌شود، بلکه از آن کم می‌شود. زیرا اگر این بهترین جهان ممکن باشد، بهتر کردن آن از آنچه هم‌اکنون است امکان ندارد. به این ترتیب ایده آرمانشهر نیز عملا غیرممکن می‌شود، زیرا اگر جهانی بهتر از این امکان داشت آفریده می‌شد. پس تکلیف آن همه پیشرفت و اصلاحی که در ذهن شماست چه می‌شود؟ به نظر لایب‌نیتس (و نیز دکتر پنگلاس) چنین اصلاحاتی یا اساسا غیرممکن هستند، یا اصلا اصلاح نیستند.

اجازه دهید با یک مثال این دیدگاه را روشن‌تر کنیم. فرض کنید یک دهانه آتشفشانی فوران می‌کند و جمعیت بزرگی مجبور به ترک کاشانه خود می‌شوند. یکی از این آوارگان از دکتر پنگلاس سوال می‌کند که چرا خدا آتشفشان را در جهان ما قرار داد؟ و او پاسخ می‌دهد که همه چیز از سر خیرخواهی است، به این معنا که این رویداد هرقدر هم که هولناک و ناعادلانه به نظر رسد، اما باز از آنجا که ما در بهترینِ تمام دنیاهای ممکن زندگی می‌کنیم، این فوران آتشفشانی بهترین چیزی است که منطقا می‌توانیم انتظار داشته باشیم.

به عبارت دیگر اگرچه شر است، اما یک شر ضروری است و هر تلاشی برای حذف آن برخلاف انتطار ما، نه‌تنها جهان را به جای بهتری تبدیل نمی‌کند، بلکه به میزان شر اضافه می‌کند. چگونه؟ در بیشتر موارد ما پاسخ این سوال را نمی‌دانیم، زیرا ما از تمام روابط علی حاکم بر جهان آگاه نیستیم. برای مثال، شاید اگر این آتشفشان فوران نمی‌کرد، آنگاه این فشار درون زمین انباشته می‌شد و تمام جاندارانی که روی آن زندگی می‌کردند هلاک می‌شدند.

بنابراین، شاید شما ندانید که چگونه شری از سر خیرخواهی در جهان وجود دارد (به هر حال شما که دانای مطلق نیستید)، اما اگر مطمئن باشید که این بهترین جهان ممکن است، می‌توانید مطمئن باشید که هر شری در آن تضمین‌کننده خیری بزرگ‌تر است. در چه صورتی نمی‌توان از کسی که پای دیگری را قطع کرده شکایت کرد؟

در صورتی که او جراحی باشد که پای قانقاریایی بیماری را قطع کرده تا او را از مرگ حتمی نجات دهد. مردی با یک پا قطعا در بهترین شرایط خود نیست، اما این بهترین کاری بود که می‌شد برایش انجام داد. البته این در صورتی پذیرفتنی است که تردیدی در علم و نیک‌خواهی آن جراح نباشد. از نظر لایب‌نیتس وجود شرها در جهان را نباید جداگانه در نظر گرفت، بلکه باید آنها را در کنار خیرها و در مجموع لحاظ کرد. پس چرا هر چیزی در جهان، حتا اگر به ظاهر شر به نظر رسد، درواقع خیر است؟ زیرا این بهترین جهان از میان تمام جهان‌های ممکن است.

برای مثال، بازگردیم به این پرسش که سیفلیس چرا وجود دارد. پاسخ لایب‌نیتسی می‌تواند این باشد که بیماری‌زایی باکتری عامل این بیماری بخشی از همان زیست‌شناسی میکروب‌هاست که کاربرد گسترده‌ای در چرخه‌های زیست‌زمین‌شیمیایی دارند و بخش بزرگی از خدمات اکوسیستمی همچون تثبیت ازت خاک، تولید غذا و سوخت‌های زیستی، پالایش فاضلاب و تجزیه مواد آلی به دوش آنهاست.

زندگی انسان روی زمین بیش از هر موجود دیگری وابسته به میکروارگانیسم‌ها است. به گفته لوئی پاستور «در نبود میکروب‌ها، امکان حیات دوام چندانی نخواهد داشت.» یا آنطور که نویسنده مقاله‌ای جدید در این باره جمع‌بندی کرده «خلاصه آنکه انسان بدون میکروب‌ها نیز به خوبی می‌تواند به زندگی‌اش ادامه دهد، برای چند روز.» البته به شرط آنکه میتوکندری را به عنوان باکتری همزیست سلول‌های هسته‌دار در نظر نگیریم، زیرا در آن صورت ادامه زندگی ما فقط چند لحظه خواهد بود.

کتاب ممنوعۀ «کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

خوش‌بینی در میان شاهزاده‌خانم‌های آلمانی

با این همه ولتر و بسیاری دیگر به اندازه لایب‌نیتس خوش‌بین نیستند و به نظرشان مقدار شر موجود در جهان خیلی بیش از آن است که ضروری باشد. به نظر ولتر که از حوادث هولناکی همچون زلزله لیسبون در ۱۷۵۵ و آتش‌سوزی و سونامی پس از آن تجربه دست‌اولی داشت و شاهد جنگ‌های احمقانه چندساله و ویرانی‌های پس از آن بود، برآورد لایب‌نیتس که عمری را به کتابداری خاندان سلطنتی در میان شاهزاده‌خانم‌های آلمانی گذرانده بود و آشنایی چندانی با زندگی روزمره مردم کوچه و خیابان نداشت بسیار دست‌پایین بود. امروزه این جمله که «همه چیز در بهترین جهان ممکن در بهترین حالت ممکن است» فقط به عنوان هجو و به طعنه گفته می‌شود. منظور گوینده از این جمله توصیف آن نوع دلگرمی به خود است که بر اساس آن از بی‌عدالتی آشکار یا شرهای دیگر در جهان گریزی نیست یا وجود آنها در طرح کلی جهان به نحوی لازم است.

کاندید در زمان انتشار خود بسیار جنجالی و از جمله کتاب‌های ممنوعه بود. خود ولتر تا ۹ سال آن را با اسم مستعار «دکتر رالف» امضا می‌کرد. اما امروزه این کتاب یکی از برجسته‌ترین آثار تاریخ اندیشه غرب محسوب می‌شود و ترجمه‌های بسیاری از آن به فارسی وجود دارد:

با همین نام توسط رضا مرادی اسپیلی (نگاه)، هانیه فهیمی (توس)، محمد عالیخانی (دستان)؛ با عنوان «کاندید یا خوش‌بینی» توسط جهانگیر افکاری (علمی و فرهنگی)؛ و با عنوان «ساده‌دل» توسط محمد قاضی (جامی). در‌حالی‌که تئودیسه لایب‌نیتس تاکنون در متقاعد کردن مترجمان فارسی ناکام مانده است.

منبع sazandeginews

کتاب ممنوعۀ «کاندید» اثر ولتر نقد «نظام احسن» است!

مطالب بیشتر

  1. تحلیل دکتر نجومیان از رمان کاندید
  2. 1001 کتابی که پیش از مرگ باید خواند

 

برترین‌ها