نقد و بررسی کتاب
روانکاوی و ادبیات نوشتۀ حورا یاوری
روانکاوی و ادبیات نوشتۀ حورا یاوری
آنکه خود را چنان که بود شناخت
(دکتر مسعود جعفری جزی)
ادبیات از دیرباز با روانشناسی پیوند داشته است و پیش از آنکه روانشناسی جدید به کاوش در دنیای درون انسان بپردازد، شاعران و نویسندگان این کار را انجام دادهاند. اما از هنگامی که در طلیعۀ قرن حاضر دانش نوین روانکاوی به دست فروید پیریزی میشود، این ارتباط ابعاد و جنبههای تازهای به خود میگیرد.
مکتب روانشناسی فروید همراه با تکامل علم روانشناسی در طول قرن تحول مییابد و به شاخههای گوناگونی منشعب میشود و در کنار آن روانشناسی اسطورهای یونگ شکل میگیرد.
به کار بردن دانش روانشناسی در نقد ادبی، نقد روانشناختی را پدید آورده است.
با اندکی تسامح میتوان نقد ادبی روانشناختی را به دو شاخۀ عمدۀ فرویدی و یونگی تقسیم کرد.
نقد فرویدی در ناخودآگاه فرد هنرمند به عنوان منبع خلاقیت و آفرینش هنری به جست و جو میپردازد و از طریق نظریات فروید در باب مراحل سه گانۀ رشد شخصیت و فرایندهای سهگانۀ ذهن آدمی و با تأکید بر سائق جنسی و… میکوشد تا به فراسوی ظواهر متن ادبی نفوذ کند.
نقد یونگی توجه اصلی خود را به ناخودآگاه جمعی بشر معطوف میکند و از طریق صورتهای مثالی و مسائلی روانی مانند فرایند تحقق فردیت و … سطح و ظاهر متن ادبی را میشکافد و به نهفتههای اسرارآمیز آن پی میبرد.
کلیات این دو دیدگاه در اغلب کتابهای نقد ادبی و متون روانشناسی آمده است.
در نقد ادبی ماصر ایران نیز کوششهای متعددی در زمینۀ نقد و تحلیل متون ادبی و پرداختن به نویسندگان و شاعران بر مبنای روانشناسی صورت گرفته است. آثاری که از این طریق فراهم آمده به لحاظ کیفی پست و بلند بسیار دارد. در برخی از این آثار به ادبیات کهن فارسی هم توجه شده است، ولی بیشتر این نوشتهها در باب ادبیات جدید و بویژه آثار صادق هدایت نگاشته شده است. در میان این نوشتهها آثار معدودی را میتوان یافت که نویسندۀ آن با روشی صحیح و ذوقی خلاق توانسته باشد از برشمردن برخی نمادها و… فراتر رود و دستاوردی نو و در پیوند با مسائل و موضوعات زندۀ امروز ارائه دهد. غالب نقدهای فرویدی معاصران ما به جای توجه به متن، به نویسنده پرداختهاند و بسیاری از نقدهای یونگی نیز با عرفانورزیهای بیمورد و رمزگشاییهای بیربط به کشکولی از رمزها و صورتهای مثالی و … تبدیل شدهاند. اصولاً هر منتقدی که از کشف و بازنمایی جنبههای زیباییشناختی یا اجتماعی اثر ادبی غافل بماند، ولو اینکه در پارهای موارد به تفسیر صوری اثر کمک میکند یا موادی خواندنی دربارۀ آن فراهم میآورد، از هدف اساسی نقد دور افتاده است. متأسفانه بیشتر نقدهای روانشناختیای که در ایران نوشته شده دچار این عارضه است.
یاوری در زمینۀ پژوهشی خود تخصص دارد. وی در کتاب روانکاوی و ادبیات، هفت پیکر نظامی و بوف کور هدایت را از دیدگاه روانشناسی یونگی مورد تحلیل قرار داده است و در پارهای موارد در تحلیل بوف کور از نقد فرویدی نیز سود برده است. کتاب حاضر، هم جنبۀ تئوریک دارد و هم نقد عملی است.
مؤلف پس از تأملی بر تاریخچۀ نقدد روانشناختی در ایران، در فصل دوم کتاب به توضیح علل انتخاب این دو متن میپردازد. سپس هفت پیکر را به اختصار معرفی میکند و در فصل بعد به تحلیل آن میپردازد. بوف کور نیز در طی فصلی جداگانه معرفی و سپس تحلیل میشود.
فصل پایانی کتاب نتایج حاصل از این تحلیلها را با یکدیگر مقایسه میکند و تصویر کلی حاصل از آنها را ارائه میدهد. مهمترین ویژگی کتاب حاضر، که آن را از اغلب آثاری که تاکنون در این زمینه به زبان فارسی منتشر شده متمایز میکند، در این نکته نهفته است که این کتاب علاوه بر اینکه به لحاظ علمی و روششناسی کاملاً به سامان و سنجیده است، در محدودۀ بستۀ رمزها و نمادها و… نمیماند و جنبههای اجتماعی تازهای را کشف میکند و آنها را به گونهای خلاقانه با زندگی امروز ما پیوند میدهد.
از نظر مؤلف، هفت پیکر نظامی و بوف کور هدایت به دلایل گوناگون از اعماق ناخودآگاهی نشأت گرفتهاند و هر دو متن نیز به دو دورۀ آشوبزدۀ تاریخ ما تعلق دارند. در واقع این دو متن، داستان و شرح سفر خودشناسی بهرام گور و راوی بوف کور است که نمایندگان انسان ایرانی در این دو دورهاند. نظامی و هدایت توانستهاند از دلبستگیها و نیازهای فردی فراتر روند و سعی کنند تا با سیر مراحل سهگانۀ خودشناسی و فرایند تحقق فردیت با جهان و کل هستی یگانه شوند، اما نتیجهای که در پایان این دو سفر به دست میآید کاملاً متفاوت است.
نظامی با روی گرداندن از تباهیهای دوران، پس از کاوشی در اعماق درون و ناخودآگاهی، جهانی آرمانی را در هفت پیکر پیمیافکند که در مقابل دنیای نابهسامان آن روزگار نقشی جبرانکننده دارد. در هفت پیکر، آسمان به زمین آورده میشود و هفت گنبد به قیاس هفت آسمان ساخته میشود. و بهرام گور برای رسیدن به کمال و فردیت در مراحل هفتگانۀ آن سیر میکند. ابتدا از گنید سیاه آغاز میکند و سرانجام در گنبد هفتم به «نور» میرسد. در اینجا مرحلۀ اول این سفر به پایان رسیده است و بهرام گور به تمامیت فردی دست یافته است. در مرحلۀ دوم که بهرام از داستان گرگ و سگ به خیانت وزیر خود پی میبرد، با طبیعت یگانه شده است و سرانجام در مرحلۀ سوم که با راهنمایی گورخر قدم در غار مینهد و با ارادۀ خود از این جهان میرود، به یگانگی با کل هستی و کیهان دست یافته است.
راوی بوف کور نیز این سر را آغاز میکند و موفق میشود با خویشتن خود رویاروی شود، ولی این دیدار بسیار شوم و تلخ است و این فرایند پر از عذاب و اندوه به بنبست میرسد. در هفتپیکر باغ بهشتی خرّم آفریده میشود که برای همۀ دلآزردگان از تباهیهای آن دوران مایۀ نشاط است. اما راوی بوف کور وقتی در پایان سیر پرمشقت خویش به دستهای خونین خود مینگرد، در آن جز «یک دستغاله، دو نعل، چند مهرۀ رنگی، یک گزلیک دستهاستخوانی و یک کوزۀ قدیمی راغه چیزی نیست.» (ص 196)
مؤلف کتاب روانکاوی و ادبیات نه نشاط و خرّمی هفتپیکر را به عرفان نظامی یا… ربط میدهد، نه تلخی و شومی بوف کور را به یأس فردی هدایت، بلکه در جایجای تحلیل خود هر دو را با مسائل اجتماعی پیوند میدهد: « یک سند دقیق تاریخی و اجتماعی است و در آن خودشناسی، به مفهوم دقیق کلمه، با شناخت جهانی که این هستی همگانی از آن سر برکشیده یکی میشود.» (ص210) در واقع انسان ایرانی روزگار نظامی علیرغم بحرانها و دشواریهای زمانه هنوز توان و امید آن را دارد که به رستگاری دست یابد، ولی همین انسان در روزگار هدایت فقط میتواند مثل بوف کور بر این تباهیها مویه کند.
کتاب روانکاوی و ادبیات کتابی است متفاوت، ولی نام کتاب به هیچ روی بیانگر مطالب آن نیست. طرح جلد و برخی ویژگیهای مربوط به چاپ و صفحهپردازی آن نیز امروزه کمی غیرمعمول و نامناسب به نظر میآید. پارهای غلطهای چاپی هم در کتاب راه یافته است از جمله سال سروده شدن هفت پیکر که صحیح آن 593 است (ص 87).
مؤلف سخن خود را در این کتاب بدینگونه پایان میدهد: «هفت پیکر حماسۀ پیروزی انسان بر جهان است و راوی بوف کور داستان شکست این انسان را در برابر جهان روایت میکند و ما در گذر از یکی به دیگری_ در این سفر دراز بدفرجام_ زیر بار سنگین قرنها آشوب و پریشانی و بیداد از پای درآمدهایم و خسته و تباه و تنهاییم.» اما شاید بتوان با اندکی خوشبینی و با در نظر آوردن تلاشهای دردآلود و پرپرزدنهای راوی بوف کور از روزگار هدایت تا امروز، چنین تصور کرد که در افقهای دوردست آینده تصویر گنگ و مبهمی از هفت پیکر نظامی هم قابل مشاهده است.
شاید.
منابع:
کیان، سال پنجم؛ فروردین 1375، صص 50-51
و نیز:
روانکاوی و ادبیات
دو متن، دو انسان، دو جهان
از بهرام گور تا راوی بوف کور
حورا یاوری
نشر سخن
صص 245-249
روانکاوی و ادبیات نوشتۀ حورا یاوری
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند