با ما همراه باشید

با فلسفه

انتقاداتی از فلسفۀ ارسطو

انتقاداتی از فلسفۀ ارسطو

نوس‌باوم:

عشق عمیق گاهی می‌تواند با فضیلت از در مخالفت در بیاید و آن را به خطر بیندازد. ارسطو در این مورد بکلی ساکت است، درحالی که این همان مسألۀ «تصادف اخلاقی» است که، به نظر من بسیار اهمیت دارد، و او هیچ چیز درباره‌اش نمی‌گوید. حقیقت این است که او اصولاً دربارۀ عشق شهوانی چیزی نمی‌گوید و دلیلش فکر می‌کنم، توجه وافر او به رسم کردن تصویری از یک زندگی متوازن و هماهنگ است.

مگی:

ممکن است خواهش کنم از یکی دو مورد عمدۀ دیگر هم که ارسطو از آن جنبه‌ها در معرض انتقاد است ذکری بکنید؟

نوس‌باوم:

یکی از عمده‌ترین زمینه‌ها علم سیاست است. البته به نظر من، شامل بسیاری خوبی‌هاست و یی از این‌ها شرحی است که ارسطو در این باره می‌دهد که حکومت یا سیاست وقتی کارکرد صحیح دارد که شرایط لازم را برای یک زندگی انسانی خوب و پرمایه در دسترس هر شهروند قرار بدهد. من فکر می‌کنم حتی امروز هم که عده‌ای معتقدند حکومت جزاینکه حداکثر فایده را برساند کار دیگری ندارد، نظریات ارسطو به عنوان شق دیگری در مقابل اینگونه عقاید، شایان توجه است. ولی مشکل وقتی پیش می‌آید که او شرح می‌دهد چه کسانی باید به شهروندی پذیرفته شوند و در اینجا نهایت کوته‌بینی را نسبت به خارجی‌ها و زن‌ها نشان می‌دهد و هیچ ایرادی در این نمی‌بیند که به غیر از عدۀ کوچکی خواصِ ذکور فارغ‌البال، بقیه را از شهروندی محروم کند.  حتی کشاورزان و پیشه‌وران و ملوانان را هم کنار می‌گذارد.

البته ارسطو دلیلی برای این کار دارد چون فکر می‌کند برای اینکه شما خوب زندگی کنید باید بتوانید دربارۀ ساخت اینگونه زندگی اندیشه کنید و اگر گرفتار بعضی مشاغل پست باشید، فرصت تفکر و تأمل نخواهید داشت. اما من شخصاً تصور می‌کنم که وقتی او می‌گوید کشاورز یا پیشه‌ور روستایی به مشاغل پستی اشتغال دارد محال است او را مستعد بهره‌مندی از خرد عملی و زندگی خوب کنند، واقعاً اغراق می‌گوید.

مگی:

ولی آیا تصدیق نمی‌کنید که انتقاد از ارسطو به این ترتیب، نادیده گرفتن شرایط روزگار او و، بنابراین، نامنصفانه است؟ ممکن است از دیدگاه ما در قرن بیستم این‌طور به نظر برسد که او به اندازۀ کافی برای زنان و قشرهای پایین جامعه و خارجی‌ها ارزش قائل نشده است؛ ولی آیا در آن عصر هرکسی که کمابیش در موقعیت او بود همین‌طور فکر نمی‌کرد؟

نوس‌باوم:

نه، فکر نمی‌کنم. مسلم اینکه او در مورد مسأله‌ی برده‌داری مخالف کسانی بود که از تغییرات بنیادی طرفداری می‌کردند و معتقد بودند بردگی برخلاف عدالت است. ارسطو عقاید چنین کسان را می‌دانست و بر ضدشان استدلال می‌کرد. در مورد کشاورزان و ملوانان، حرف او که می‌گفت این گروه نباید شهروند باشند حتی مخالف روش جاری دموکراسی آتن بود. در مورد زنان، نظریاتی را دربارۀ زیست‌شناسی زن رد می‌کند که بمراتب از نظریۀ خودش در خصوص سهم زن در تولد و تناسل صحیح‌تر و حاوی اطلاعات درست‌تر است. نظر خودش این است که زن فقط مادۀ بی‌شکل را می‌دهد و هیچ‌یک از صفات و ویژگی‌های فرزند که به [ماده] صورت می‌دهد از مادر نیست. و البته در مورد نقش سیاسی و مدنی زن، افلاطون ثابت کرده بود که در بحث از این موضوع از قید تقالید و قراردادهای عامه آزاد است و می‌تواند خودش مستقلاً دربارۀ آموزش و پرورش زنان از نو فکر کند و نتیجه‌گرفته بود که بهتر است هر کس در کشور مطابق استعدادهایش تربیت بشود، و بنابراین، به زن هم باید این امکان تعلق بگیرد که شخصاً ارزیابی بشود و برهمین پایه از تعلیم و تربیت بهره ببرد.

 

منبع

انتقاداتی از فلسفۀ ارسطو

فلاسفۀ بزرگ غرب

(آشنایی با فلسفۀ غرب)

براین مگی

ترجمه عزت‌الله فولادوند

نشر خوارزمی

صص84-86

 

 

مطالب بیشتر

  1. تأمل برانگیزترین جملات شوپنهاور
  2. نقش تراژدی در نظام فکری نیچه
  3. نظر مارتین هایدگر دربارۀ هنر و شعر
  4. دربارۀ فلسفۀ لایب‌نیتس و اسپینوزا
  5. قسمت‌هایی از کتاب چنین گفت زرتشت اثر نیچه
  6. نگاهی به فلسفۀ هنر ارنست کاسیرر

 

 

برترین‌ها