دربارۀ شعر و شاعری
حدیث خوشِ سعدی
حدیث خوشِ سعدی
در باب سعدی البته داوری درست بیتفصیل و تحقیق ممکن نیست و اینجا هم مجالی برای این تفصیل و تحقیق نیست. طرز سعدی بر پرباری لفظ و نازکی معنی استوار است و علیالخصوص شیوۀ سهل ممتنع در سخن او به سرحدّ اعجاز میرسد.
معانی لطیف را سعدی در سهلترین عبارت بیان میکند و کلام او از تعقید لفظی و معنوی خالی است و اثر صنعت در آن دیده نمیشود هرچند یکسره از صنایع نیز خالی نیست. معانی او هرچند گهگاه کاملاً عادی است به هیچوجه مبتذل و دستفرسود به نظر نمیرسد بلکه همواره لطف ذوق و قدرت تعبیر شاعر در آن تصرفات مناسب میکند و آنها را از حدود معانی متعارف بالاتر میبرد.
در سخن او جدّ و هزل به هم میآمیزد و رقت معنی با دقت عبارت جمع میآید. خللهای لفظی و معنوی و ارتکاب ضرورات در شعر او اگر هست چنان اندک مینماید که هیچ به نظر نمیآید و نقل معانی و تضمین ابیات دیگران هرچند در شعر او نمونههایی دارد لیکن قدرت ابداع و قوت تصرف او در آنگونه موارد به قدری بارز و روشن است که غالباً بیهیچ تأمل تفوق و تقدم او بر متقدم و سابق روشن میگردد و البته با تبحّری که او در ادب تازی و پارسی دارد عجب نیست که آثاری از افکار دیگران در شعر و نثر وی انعکاس یافته باشد.
شهرت او بیشتر در غزل است که حتی مایۀ رشک معاصران نیز مثل همام تبریزی و دیگران گردیده است و امیرخسرو و خواجه حسن و خواجوی کرمانی نیز اندکی بعد او را درین شیوه استاد مسلّم شمردهاند.
ادعای امیرخسرو که میپندارد کلام سعدی جز در شیوۀ غزل لطفی ندارد درست نمینماید و قدرت شیخ در همۀ فنون سخن از مدح و هجا و نسیب و رثا و وعظ و حماسه و جدّ و هزل مسلّم است و در همۀ این انواع ذوق مبدع او تصرفات مناسب کرده است. در قصاید و مدایح اسلوب او بدیع و ابتکاری است و صراحت لهجهیی که در نصیحت و ملامت ممدوح و تشویق او به دین و عدل میورزد در اسلوب مدیحهسرائی انقلابی محسوب میشود و این امر در مقام خود از تجدد و تغییری که سنائی و خاقانی در قصاید وعظ و تحقیق خویش پدید آوردهاند دست کم ندارد.
سعدینامه یا بوستان او بیش و کم از همانگونه معانی عرفانی و اخلاقی که در حدیقۀ سنایی آمده است مشحون است اما جنبۀ شعری در آن بسیار قویتر است و این نیز در نظم مثنوی ابتکاری محسوب میشود و مخزن الاسرار نظامی هم از حیث وضوح معنی و هم از جهت لطف تمثیل فرودِ بوستان شیخ است. در رثاء او جذبه و سوز خاصی مشهود است و علاوه بر مرثیههای پرسوزی که در باب شهزادۀ جوان سلغری گفته است دو قصیدۀ پارسی و تازی هم که در رثاء مستعصم و زوال خلافت بغداد گفته است بیاندازه مؤثر و گیراست مخصوصاً که این هر دو مرثیه در ندبه بر مصائب قومی و ملی است نه مصائب فردی و شخصی.
در هجو هم هرچند سعدی افراط نمیکند اما دستی قوی دارد و هزل و طیبت او هم اگر گهگاه خلاف عفت و اخلاق است باری همواره نمکین و دلپذیر است. در شیوۀ رزم و حماسه نیز که یکجا با نظامی یا فردوسی سر چالش داشته است چندان درنمانده و استعمال پارهای الفاظ مناسب بزم که بعضی دلیل ضعف او در حماسه میدانند در واقع نشانۀ قدرت و مهارت اوست چون با مهارت و بهجا به کار رفته و مقتضیات احوال در آنها رعایت شده است و در حقیقت مثل این است که درین فن نیز تجدد و تصرفی به عمل آورده است و هرچند شیخ به فردوسی و نظامی هر دو معتقد بوده است و با آثار آنها آشنایی تمام داشته است و قوت خاطر او هم آن مایه بوده است که از عهدۀ فهم و ادراک احوال و مقتضیات اسلوب حماسه برآید لیکن غلبۀ ذوق ابداع و اباء از تقلید او را درین فن نیز به ابتکار طریقۀ خاص خود واداشته است که چون اثر حماسی مستقلی به وجود نیاورده است نمیتوان حدود و مختصات آن طریقه را تعیین کرد. اما عدم التفات به ایجاد یک اثر مستقل کامل رزمی یا حماسی دلیل عدم قدرت او درین فن نیست بلکه نشان میدهد که او به علت توجه به مقتضیات اجتماعی عصر به عمد از اشتغال بدین فن تن زده است.
به هرحال سعدی در تمام فنون و انواع سخن مهارت داشته و در اکثر آنها تصرفات بدیع کرده است، لیکن در بیان احوال عشق و عاشقی و ذکر معانی اخلاق و تحقیقی سرآمد شعرای ایران است و شاید در ادبیات جهان نیز ازین حیث نظیر او را بسیار نتوان یافت.
این مایه قدرت و بلاغت را که موجب تحسین و اعجاب عام و خاص در حق سعدی شده است خود شیخ نیز نیک دریافته است و به همین سبب هست که مکرر به لطف سخن خویش مینازد و بر مدعیان و حتی متقدمان تعریضها و طعنها دارد و مخصوصاً از مدحتگری آنگونه شاعران که مثل گدایان خرمن روی به هر سوی میدارند و به تحسین ناسزایان بیهوده لب میگشایند تبری اظهار میکند:
گویند سعدیا ز چه بطّال ماندهیی
سختی مبر که وجه کفاف معین است
یکچند اگر مدیح کنی کامران شوی
صاحب هنر که مال ندارد مغابن است
آری مثل به کرکس مردارخور زنند
سیمرغ را که قاف قناعت نشیمن است
صد گنج شایگان به بهای جوی هنر
منت برآنکه مینهد و حیف بر من است
منبع
حدیث خوش سعدی
(دربارۀ زندگی و اندیشۀ سعدی)
دکتر عبدالحسین زرینکوب
نشر سخن
چاپ سوم
صص 118-120
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند