معرفی کتاب
نگاهی به رمان دل به من بسپار…
نگاهی به رمان دل به من بسپار…
این کتاب را سال 1393 خریده بودم و هیچ معلوم نیست چرا پنج سال بعد تصمیم گرفتم یک روزه آن را بخوانم. چه چیزی در این کتاب بود که بالاخره موفق میشد مرا به سمت خودش بکشاند و جایش را در زندگیام باز کند؟ چرا امروز و نه سالها پیش؟ آیا کتابها هرگز از خوانده شدن مأیوس نمیشوند و با نیرویی ماورایی عاقبت بر ما چیره خواهند شد. نمیدانم… آنچه میدانم این است که پس از خواندن آن گویی در سوالات، رنجها و در «تنها ماندن» تنها نماندم! بنابراین حیفم آمد سطری چند را به معرفی آن اختصاص ندهم:
این رمان که توسط خانم سوزانا تاماروی ایتالیایی نوشته شده است داستان زندگی دختری است که معلوم نیست ریشهاش در کجاست، او حاصل یک رابطۀ گذرا و از سر لذت است که حس میکند به حال خود رها شده است. وی بدون پدر و مادر در کنار مادربزرگ خود میبالد تا روزی که تنها حامی خود را هم از دست میدهد. پس از آن راه میافتد ببیند کیست، از کجاست و چرا تنها و بیهویت رها شده است. انگیزۀ این سفر در ابتدا خشم و انتقام است.
این رمان، رمان سوال و دروننگریهاست. در اغلب صفحات میبینیم نویسنده در خلال توصیف هر صحنهای به درون ذهن این دختر برمیگردد و سوالاتی دربارۀ چرایی آفرینش انسان، چرایی بی مسئولیتی، چرایی حیات و … میپرسد. در این رمان پدر، مادر، مادربزرگ و دیگر نزدیکان این دختر با تمام انتخابها، اشتباهات، سردرگمیها و شکستهایشان نگریسته و به طوری به خواننده معرفی میشوند که میتواند با ایشان همراه و نهایتاً همدل شود و حتا آنها را ببخشد و دوست بدارد.
مشخصات کتاب
دل به من بسپار
سوزانا تامارو
ترجمه بهمن فرزانه
نشر پنجره
در پشت جلد کتاب میخوانیم:
«سوزانا تامارو» در سال 1957 در شهر «تریستۀ» ایتالیا به دنیا آمد. برای تلویزیون ایتالیا چند فیلم مستند ساخته و همزمان به نوشتن داستان و رمان پرداخت. در سال 1989 به خاطر رمان «حواسپرتی» به شهرت رسید و جایزۀ ادبی «الزا مورانته» را دریافت کرد. در سال 1991 به خاطر رمان «تکخوان»، جایزۀ «پِن اینترنشنال» را به دست آورد.
«کارا ماتیلدا»، «جان جهان»، «طوطی»، «برو دنبال دلت»، از دیگر آثار او هستند. در میان این آثار، «برو دنبال دلت» پرفروشترین کتاب قرن بیستم ایتالیا بوده است؛ و کتاب حاضر_دل به من بسپار_ هرچند اثری است مستقل، به گونهای دنبالهای بر همین کتاب است که با ترجمۀ بهمن فرزانه در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…