نوبلخوانی
دکتر ژیواگو اثر پاسترناک
دکتر ژیواگو اثر پاسترناک
وصیتنامۀ یک شاعر
(رُمان بزرگ سمبولیست یک شاعر بر ضد جنگ و انقلاب)
نخبگان روشنفکر
دکتر لُوری آندریویچ ژیواگو، فرزند یک مدیر کارخانۀ ثروتمند، که در محیط نخبگان روشنفکر مسکو پرورش یافته، و در جوانی شاهد جنگ اوّل جهانی، و انقلاب در روسیه، و پس از آن آغاز شب سیاه استبداد استالینی است. ژیواگو احساس میکند که سرنوشت او به رغم میل و ارادهاش، در این دهۀ پرآشوب با حوادث انقلابی گره خورده است.
لارا، و دکتر ژیواگو
دکتر ژیواگو در سال 1914 پزشک نظامی است، و او را به جبهه میفرستند، و ناچار همسرش، تونیا و فرزند خردسالش را به حال خود رها میکند.
و اما لارا که از خانوادۀ نسبتاً فقیری است، از نظر روحی درگیر خاطرات ایام کودکی خویش است. کاماروفسکی، حامی و نگهدار مادرش، به او دل بسته، و حاضر نیست که لارا را به حال خود بگذارد. لارا برای آن که از دست کاماروفسکی بگریزد، با پاول ازدواج میکند. اما پاول را در سال 1914 به جبهه میفرستند، که در همان ماههای اول مفقودالاثر میشود، و لارا و دختر کوچکش بیسرپرست میمانند. لارا ناچار از دختر کوچکش کاتیا جدا میشود، و برای پرستاری مجروحان جنگی به جبهه میرود، و در آنجا با دکتر ژیواگو آشنا میشود.
در اکتبر 1917، یعنی در موقع پیروزی انقلاب، ژیواگو به مسکو بازمیگردد، و با زنش تونیا و پسرش، به منطقۀ اورال میروند، تا از قحطی و آشوب به دور باشند. و در آنجا دکتر ژیواگو در ملک خانوادگیاش در «واریکی نُو» زندگی آسوده را با زن و فرزندش آغاز میکنند. اما در اینجا دوباره با لارا، که او نیز به آن سمت گریخته، روبهرو میشود. و عشق آن دو را به هم نزدیک میکند. عشقی اندوهناک و گزیرناپذیر. و در همین روزها درمییابند که پاول شوهر لارا، که مدتی مفقودالاثر بوده، زنده است، و با نام مستعار استرلینکف، در مقام کمیسر سیاسی حزب مشغول کار شده، و از مخوفترین مأمورانی است که به هیچکس رحم نمیکند. و باز در همین ایام گروهی از پارتیزانها دکتر ژیواگو را میربایند، و وادارش میکنند که همراه آنها باشد، و به مداوای بیمارانشان بپردازد.
دکتر ژیواگو ناچار مدتی در کنار پارتیزانها میماند، و زن و فرزندش در غیاب او از آن حدود کوچ میکنند. لارا و دکتر ژیواگو پس از چندی همدیگر را باز مییابند، و از چنگ پارتیزانها میگریزند. اما کوماروفسکی سر راهشان سبز میشود، و به آنها پیشنهاد میکند که به اتفاق به خاور دور بروند. ژیواگو به خاطر حمایت از لارا و دخترش کاتیا این پیشنهاد را میپذیرد. اما لارا و کاتیا از تن دادن به چنین کاری سر باز میزنند، و دکتر ژیواگو و کوماروفسکی به این سفر دوردست میروند، و دکتر ژیواگو لارا و عشق و زندگیاش را وداع میگوید و در حین فرار، استرلینکف را میبینند، که او نیز مغضوب شده و در تعقیب او هستند. استرلینکف، که زخم خورده و بدحال است، داستان خود را برای ژیواگو شرح میدهد و جان میسپارد. ژیواگو به مسکو بازمیگردد و روزی در خیابان از پای میافتد و میمیرد. لارا پیکر بیجان او را مییابد و در آغوشش میگیرد.
دکتر ژیواگو اثر پاسترناک
یک تابلوی تاریخی
دکتر ژیواگو تابلوی عظیمی است که چرخشهای بزرگ تاریخ و انقلاب و حوادث هولناک، و در عین حال زیباییهای طبیعت و هیجانات عشق را نشان میدهد. و رُمانی است از یک شاعر.
بوریس پاسترناک
بوریس لئونیدویچ پاسترناک (1960-1890) در یک خانوادۀ بافرهنگ و تحصیلکرده، و شیفتۀ تمدن غربی بزرگ شد، و از اوانگاردهای ادبی و هنری بود. این شاعر و نویسنده با انتشار چند اثر، «بر فراز مرتع» (1917)، «خواهرم زندگی» (1922)، و «فضای زمینی» (1945)، سکوت را میشکند. و چیزهای غیرمجاز مینویسد. و در اشعارش سادهتر و شفافتر حرفهایش را میزند. انتشار «دکتر ژیواگو» در اتحاد شوروی ممنوع میشود. و در 1958، این کتاب برای نویسندهاش جایزۀ نوبل ادبی را به ارمغان میآورد.
دکتر ژیواگو در ایتالیا
دکتر ژیواگو در سال 1957 در ایتالیا انتشار یافت. پاسترناک در جستوجوی تکیهگاهی در غرب بود. و بارانی از دشنام در روزنامهها و محافل گوناگون احزاب کمونیست بر او میبارید. اما دشمنان او فرصت نیافتند. که او را به نام دشمن قسم خوردۀ سوسیالیسم از همه سو زیر فشار قرار بدهند. زیرا پاسترناک یک سال بعد از دریافت جایزۀ ادبی نوبل جان سپرد.
منبع
رمانهای کلیدی جهان
دومینیک ژنس
ترجمه محمد مجلسی
نشر دنیای نو
چاپ پنجم
صص 602-604
مطالب مرتبط
- رمان خانوادۀ تیبو
- بخشهایی از رمان تهوع/ سارتر
- نقد رمان بیگانه/ کامو
- در انتظار بربرها/ ج.ام. کوئتسی
- رمان دمیان اثر هرمان هسه
- صدسال تنهایی کتاب شعر است!
- خانوادۀ پاسکوآل دوآرته اثر خوسه سلا
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»