درسهای دوستداشتنی
رشد چهار مرحلهای انسان بالغ
رشد چهار مرحلهای انسان بالغ
- مرحلۀ پهلوانی و زورمندی
با اشاره به کلمۀ پهلوان قصد ندارم که از اعتبار ورزشکاران و رفتارشان بکاهم. مرادم آن است که زندگی روزمرۀ فردی را که هویت خود را به پیکرۀ فیزیکی خود محدود میکند و ارزشمندی و شادمانیاش را برحسب تواناییها و ظواهر مادیاش میسنجد ارزیابی کنم.
به طور کلی تواناییهای انسان، منحصر به فرد و بیشمار است. این تواناییها در طیفی بسیار گسترده میتواند شامل سرعت دو، مسافت پرتاب توپ، ارتفاع پرش و غیره باشد. ظاهر جسمانی ما نیز برحسب معیارهای جذابیت نظیر شکل، اندازه، رنگ و بافت اعضای بدن، وضعیت چهره و مو محک زده میشود. در جوامع مصرفزده معیارهای ارزیابی ممکن است از این چارچوب نیز فراتر رفته و اتومبیل، خانه و لباس را نیز دربرگیرد.
آنچه گفته شد دغدغههایی است که غالب انسانها در نخستین مرحلۀ رشد و توسعۀ شخصیت، با آن دست به گریبانند و ظاهراً این دوران بدون داشتن آینهای در دست و برخورداری از جریان ثابت تأیید و تحسین به منظور کسب امنیت، ناممکن و محال است. به هرحال مرحلۀ زورمندی دورانی از رشد و توسعه است که انسان در خلال آن صرفاً به وسیلۀ عملکردها، جذابیتها و دستاوردهای مادی، هویتش را تعیین میکند.
بسیارند افرادی که مرحۀ زورمندی را پشت سر گذاشته و به مرتبۀ برتری از هوشیاری میرسند. شماری هم، بسته به اوضاع و شرایط فردی بارها به این مرحله وارد و از آن خارج میگردند و معدودی نیز برای تمام عمر در آن باقی میمانند. پشت سر گذاشتن این مرحله و یا باقی ماندن در آن بسته به آن است که از نظر عاطفی تا چه اندازه جسم خود را عامل اساسی هویت خویش به حساب میآورید.
تردیدی نیست که باید با تغذیۀ مناسب و ورزش از جسم خویش به بهترین شیوۀ ممکن مراقبت کنیم. در عین حال نباید اجازه دهیم غرور و مباهات به خاطر ظاهری دلفریب و لذت بردن از تعریف و تمجید دیگران سبب شود که به جسم خویش به شدت وابسته شویم.
به هرحال اگر کارهای روزانهتان بر مبنای این معیارها ارزیابی میشوند، تردید نکنید که در مرحلۀ زورمندی به سر میبرید و نمیتوانید از نیروی آسمانی که منبع خیر و برکت و آرامش و غنای انسان است، تقاضا کنید که به آرمانهای شما جان ببخشد و طرحها و آرزوهایتان را جامۀ عمل بپوشاند. چرا که ورود به قلمرو فکر و عقل و روح انسانی و بهرهمندی از نیروی الهی مستلزم آن است که هویت خویش را تنها به کالبد فیزیکی خود محدود نکنید.
2. مرحلۀ جنگجویی
پس از عبور از مرحلۀ پهلوانی به مرحلۀ جنگجویی میرسیم. در این دوره منیّت و خودپرستی زندگی ما را تحت سیطرۀ خود میگیرد و بر آن حکمفرمایی میکند. ما در این مرحله چنان در پرتگاه غرور و خودپرستی فرو میافتیم که برای تأکید بر برتری خویش آمادهایم جهان را به تسخیر درآوریم. به اعتقاد من، منیّت پنداری کاذب است که بر جدایی و برتری ما تأکید و هویتمان را به حضور در جهان مادی محدود میکند. مرحلۀ جنگجو که مولود منیّت و خودپرستی است میکوشد ما را برانگیزد تا برای غلبه بر دیگران و کسب بالاترین امتیاز از هیچ کوششی فروگذار نکنیم. در این مرحله با رقابتی فراگیر و تمام عیار، برای کسب دستاوردهای بیشتر و اهداف بالاتر در تب و تاب و جوش و خروش هستیم و با روحیهای سرشار از استرس، دستاوردهای خویش و مقایسه و ارزیابی آنها را پی میگیریم.
دستاوردهای ما در این مرحله تحت عنوان جوایز، عناوین، تقدیرنامهها و اشیای گرانبها درجهبندی میشود. ذهن فرد جنگجو اغلب معطوف به آینده است؛ به موانعی که هردم ممکن است در سر راهش قد علم کنند.
در مرحلۀ جنگجویی کسب مقام و موقعیت در زندگی به یک دغدغه و وسواس دایمی تبدیل میشود. کسب برتری موضوع اصلی سناریوی زندگی شماست و خودپرستی در مقام تهیه کننده و کارگردان آن، وظیفه دارد این برتری را اثبات کند. شما در این مرحله چون جنگجویان به فتح و پیروزی میاندیشید و صرفاً سهم خود را از غنایم جنگ کانون توجه قرار میدهید.
برای حصول اطمینان از این که این مرحله را پشت سر گذاشتهاید از خود بپرسید که انگیزههایتان در زندگی چیست و نیروی محرکهای که شما را به جلو میراند از چه طرز فکری تغذیه میشود. اگر پاسخ ذهنتان چنین است: فتح، غلبه، تصاحب، مقایسه و پیروزی به هر قیمت ممکن، تردید نکنید که هنوز در مرحلۀ جنگجو به سر میبرید .
بد نیست که میزان تسلط این گرایش را بر زندگیتان تعیین کنید و ببینید که تا چه اندازه از این طرز تفکر الهام میگیرید. اگر به طور عمده در این سطح زندگی میکنید، قادر نخواهید بود به اکتشاف استعدادهای مکتوم خود نایل آیید و با بهرهگیری از آن مرتبت والایی برای خویش کسب کنید.
رشد چهار مرحلهای انسان بالغ
3. مرحلۀ خدمتگزاری
مرحلۀ خدمتگزار زندگی زمانی فرا میرسد که به امیال نفسانی خود لگام زده و به درجۀ برتری از هشیاری نایل آیید. در این مرحله از قید و بندهای دست و پاگیر خودپرستی آزاد شده و به جای این که صرفاً نگران سهم خود باشید، با علاقه و اخلاص به مزایای دیگران نیز توجه میکنید. با این واقعیت آشنا میشوید که مقصود عمده انسان ایثار است و نه دریافت.
گرچه خدمتگزار نیز در پی گردآوری دستاوردهای مادی است؛ اما انگیزه باطنی او یاری به دیگران است. خدمتگزار نیک میداند مادام که انسان امیال نفسانی خویش را مهار نکند و بر خودمحوری و خودشیفتگیاش فائق نیاید طعم آزادی واقعی را نخواهد چشید. پس هنگامی که دچار اضطراب و آشفتگی و ابهام هستید، در خود فرو روید و ببینید که تا چه اندازه نیروی عاطفی شما به این که چطور با شما رفتار میشود و یا چگونه به نظر میرسید صرف میشود.
به مجرد این که بتوانید افکار مرتبط با مزایای خویش را از ذهن بیرون رانید و برای مدتی طولانی به گرایش بخشش و ایثار روی آورید، به قلمرو آزادی راستین گام خواهید نهاد. شما در این سطح به ذهن ژرفتر و خردمندتر شهودی خویش نزدیک میشوید و دیگر هرگز نیروی عمدۀ زندگی شما در راه کسب نیرومندترین و جذابترین شخصیت صرف نمیشود و یا درصدد نیستید فردی یا چیزی را تحت سلطه درآورید. در این قلمرو به آرامش و صلح روی میآورید و در زیر لوای هوشیاری برتر و بدون توجه به علایق مادی، در فضایی کامل و مهرآمیز درصدد خدمت به دیگران هستید و میکوشید همه را از عشق خود سیراب کنید.
رشد چهار مرحلهای انسان بالغ
4. مرحلۀ روح
وقتی شما بدون توجه به سن و یا مقام و موقعیت خویش به این مرحۀ زندگی وارد میشوید، در پرتو هدایت و حمایت الهی وجود راستین خود را میشناسید؛ با جزء جزء کائنات متحد و متفق میشوید، هدایت اوضاع و شرایط خود را میآموزید و برای تحقق طرح الهی زندگیتان با کائنات همکاری میکنید. مرحلۀ «روح» زندگی با این هشیاری مشخص میشود که سیارۀ خاک وطن واقعی شما نیست؛ میدانید که وجودتان پهلوان، جنگجو یا حتی خدمتگزار نیست بلکه نیرویی بیکرانه، نامحدود، فناناپذیر و جاودانهای است که به طور موقت در این جسم اقامت دارد. میدانید که هیچ چیز نمیمیرد، همهچیز انرژی است که مدام تغییر میکند و به اشکال مختلف درمیآید.
به عنوان روحی در جسم و نه جسمی با روح، با شور و هیجان به دنیای درون جذب میشوید و رهایی از ترس و تردید و عدم وابستگی به این سطح فیزیکی را آغاز میکنید. مشاهده کنندۀ جهان خویش میشوید و به سوی ابعاد دیگر هشیاری گام برمیدارید. به تدریج به این نکته واقف میشوید که انرژی بیکرانۀ درون، تنها در وجود شما متمرکز نیست بلکه در همه چیزها و افرادی که تاکنون چشم به جهان گشودهاند نیز جاری است.
برای دستیابی به مرتبۀ برتری از هشیاری ضرورت دارد که سرمنشأ این نیروی بیکرانه را که مسئول پر کردن ریههای شما از هوا، به تپش درآوردن قلبتان، رویاندن موهای سرتان و امکان پذیر کردن مطالعۀ این صفحههاست بشناسید و بیاموزید که به حکم اراده میتوان از قالب فیزیکی خود فراتر رفت و در قلمرو آرمانهای عالی و عرصۀ معنویت الهی گام برداشت. شما به عنوان جسم خاکی موهای خود را نمیرویانید، قوانین طبیعت و مقررات خلقت از این کار مراقبت میکند. روحی که در کالبدتان مستقر است ابداً تحت قلمرو جهان مادی نیست؛ حد ومرز ندارد، بیشکل است و محدودیتی برای آن نمیتوان متصور شد. شما بدون توجه به این که شرایط تربیتی زندگیتان چه القائاتی را به شما تحمیل کرده، از ذخایر واقعی زندگیتان آگاهید. نیرویی که در قالب فیزیکی شما ظاهر و اغلب روح نامیده میشود هرگز نمرده و نمیمیرد. نیروی روح نمیمیرد، فقط تغییر شکل میدهد.
نیمکرۀ چپ مغز ما که به استدلال گرایش دارد تأکید میکند که روح هر انسان پس از مرگ نابود میشود. علت آن است که ذهن استدلالی در شناخت قلمرو فکر و عقل و روح انسانی محدود و ناتوان است. بعلاوه غالب مردم، صرفاً به این دلیل که تحت کنترل حواس پنجگانهاند، به الهامات و مکاشفات ذهنی خویش که از حضور قادر متعال نشئت میگیرد، بیتوجه میباشند.
روحی که در حال حاضر در درون شما ساکن است، بالاترین جنبۀ وجودتان به شمار میآید. نیرویی که روزی در درون شکسپیر و پیکاسو جریان داشت، جسم آنان نبود. احساس باطنی و نبوغ خلاقانهای بود که نخست شکل جسم به خود گرفت و سپس به روی کاغذ و کنف متجلی شد. این نیرو نمیتواند فنا شود زیرا حد و مرز ندارد. نمیتوان آغاز و پایانی برایش متصور شد. فاقد هرگونه خصوصیات جسمانی است و در درون شما نیز مستقر است. برای شناختش، ضرورت دارد که با آن هماهنگ و همآواز شوید. با انجام این کار، محدودیتهای این سطح خاکی را ترک میکنید و در قلمرو بُعدی نامحدود خلاقیتهای خود را بروز میدهید و هرآنچه را که در این سفر نیازمندش هستید به سوی خود میکشانید.
شاید هنوز هم معتقد باشید که زندگی به حضور در این جهان محدود میشود. اگر چنین است، تردید نکنید که اصالت حیات خود را فراموش کرده و از نحوۀ استفاده از نیروی الهی که آفریننده جهان مادی با تمام جاذبههای آن است بیخبرید.
رشد چهار مرحلهای انسان بالغ
منبع
معمار سرنوشت خود باشید
دکتر وین دایر
مترجم محمدرضا آل یاسین
نشر هامون
چاپ هفتم
خلاصۀ صص 19-29
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند