تحلیل نقاشی
سیبی به نام زندگی…
![سیبی به نام زندگی...](https://cafecatharsis.ir/wp-content/uploads/2018/08/phoca_thumb_l_8.jpg)
این اثر متعلق به«هادی ضیاالدینی» نقاش و مجسمهساز سنندجی است.
در این اثر دو روایت وجود دارد.
سیبی که در تابلو بزرگنمایی شده و دیگر انسانی سرافکنده.
در نتیجهی گفت و گوی این دو موقعیت برداشتهای متفاوتی میتوان داشت.
در تابلو سیب سرخ و بزرگی را میبینیم که روی یک سطح قرار دارد،
سیب طوری ترسیم شده که گویی دارد میافتد برای همین او را با خطوطی نگه داشتهاند.
این سیب چه معنایی دارد؟
در نزدیکترین برداشت میتوان گفت این سیب همان سیب اساطیری معروف است
که انسان را به علم عصیان و آگاهی رساند
تا از بهشت و تاریکی امنیت و دوران جنینی خارج شود
و تن به عشق و مسیر بدهد.
این سیب بزرگ است و روی شانه حمل کردنش دشوار
«آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعهی کار به نام من دیوانه زدند»
انسانی که به آن دارد تن میدهد سرافکنده است و این نشان میدهد
آگاهی یافتن همراه آسانی نیست و خردمندی با رنج همراه است نه با ادامهی عیش و نوش در بهشت.
برداشت دیگری که میتوان داشت اینکه سیب را نماد زیبایی بگیریم.
زیباییهای عظیم آنگونه انسان را جذب میکنند و روح او را میربایند که باری میشوند.
به عبارتی دیگر زیبایی جهان، انسان را در اسارت و رنج دوست داشتن میاندازد.
کسی که سیبی زیبا و درشت را حمل میکند
عاشقی است که شاید از نظر آنان که عقل معاش را ملاک زندگی قرار دادهاند، سودی نمیبرد.
یعنی عشق به زیباییها با حسابگری میانهای ندارد.
برداشت سومی که میتوان از این تابلو داشت بومی است.
این سیب بزرگ میتواند به زندگی کولبران اشاره داشته باشد.
برداشت دیگر اینکه سیب درشت و نمایان تنهاست و به درختی متصل نیست.
فقط یک سیب بزرگ است که دارد از قاب بیرون میافتد.
میتوان گفت عشق و زیبایی با وجود تنهایی نیرومندتر است
آنقدر که میتواند چارچوبها و هنجارها را درهم بشکن
د و از قاب بیرون بزند و دیگران را تحت اسارت خود دربیاورد.
البته اسارت زیبایی و عشق خود عین آزادی است.
درواقع از آمیختگی تنهایی سیب و تنهایی انسان روایتی خلق میشود.
اینکه تمام انسانها با بندهایی بسته میشوند
به یک رسالت و چه اسارتی زیباتر از اینکه انسان بار وطن یا زیبایی را بر دوش بکشد؟
برداشت دیگری که میتوان داشت اینکه ما با بندهای ایدئولوژی بسته شدهایم به اسطورهها
و انسان هرگز از هژمونی رها نمیشود.
بقول سعدی در نهایت: بارت بکشم که خوبرویی!
-
اختصاصی کافه کاتارسیس4 روز پیش
رمان «خدا در خانه است» نوشتۀ آیلا کریمیان: سفری به درون یک آدم ترکیبی!
-
اختصاصی کافه کاتارسیس3 هفته پیش
درنگی در مجموعه شعر «اَزِلیات» سرودۀ رضا جمالی حاجیانی
-
معرفی کتاب1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «زمین، زمان، انسان» نوشتۀ مزدافر مؤمنی
-
سهراب سپهری3 هفته پیش
«هنوز در سفرم» مستندی دربارۀ زندگی سهراب سپهری
-
تحلیل نقاشی1 هفته پیش
درنگی در سه اثر مهم پابلو پیکاسو
-
نیما یوشیج4 هفته پیش
نیما یوشیج: مایۀ اصلی اشعار من رنج است…
-
موسیقی بی کلام4 هفته پیش
مثل یک گلدان میدھم گوش به موسیقی روییدن…
-
یادداشت2 روز پیش
تبریک ویژه به ساناز ساعی دیباور