تحلیل نقاشی
شبگردها ادوارد هاپر
شبگردها ادوارد هاپر
ادوارد هاپر یکی از تاثیرگذارترین شخصیت ها روی هنر آمریکایی قرن بیستم بود، او بیشتر به خاطر نقاشی های ژانرش (آثاری که جنبه هایی از زندگی روزمره ی مردم معمولی را به شکلی واقع بینانه ترسیم می کنند) شناخته شده است.
شماری از آثار او می توانند بخشی از صحنه ی یک فیلم باشند. معمولا آثارش شامل صحنه هایی شهری از نقاط مشهور و عمومی است که بیشتر از دو یا سه نفر در آن حضور ندارند. او خاموشی و سکوت زندگی شهری را به گونه ای ترسیم می کند که در هیچ یک از اشکال هنرهای مدرن آمریکا نمی توان دید. معمولا از عکس برداری از شهر و فیلم ها الهام گرفته است (هاپر یک فیلمباز قهار بوده است).
او همچنین طرفدار امپرسیونیسم و تمرکزش روی “زمان حال” بود، در دو بازدیدش از پاریس در سال های ۱۹۰۶ و ۱۹۰۹ با این مکتب آشنا شد. علاوه بر سبک مخصوص به خودش در کشیدن نقاشی های شهری، چند نمای از کنار دریا را هم کار کرده است، برای نمونه نقاشی فانوس دریایی در دو چراغ .
هاپر در شهر کوچکی به نام نیاک در شمال ایالت نیویورک به دنیا آمد و بزرگ شد البته دوره ای طولانی از عمرش را ساکن نیویورک بود. با نقاشی شیوه ی آمریکایی مانوس شد، سبکی که مشهور است به استفاده ی خاص از تخیل آمریکایی. بی شک او یکی از بزرگترین نقاشان قرن بیستم آمریکاست که نگاهی کاملا نو به تنهایی (فردیت) و انزوا در شهر ایجاد کرد و به نقاشی ژانر دوران خود، جانی تازه بخشید.
رابرت هنری معلم ادوارد هاپر و رهبر مکتب آشکن، دانش آموزانش را به خیابان های نیویورک می فرستاد تا شهر و زندگی شهری را آنگونه که هست نقاشی کنند. هنری کمتر این قاعده را در کارهای خودش رعایت می کرد. گرچه دوستان نقاشش همچون جان اسلوان و جورج بلوز این قواعد را دنبال می کردند و نقاشی هایی خشک و بی احساس خلق می کردند که در مورد کارهای بلوز پیش زمینه و آغازی برای امپرسیونیسم انتزاعی شد.
هاپر تم های انتخابی اش متاثر از ایده های هنری بود، با این حال او یک نقاش استودیویی بود. بیشتر با طراحی کار میکرد، زمان زیادی را صرف ایجاد طرحی برای یک تصویر می کرد و بعدا به پیراستن و پرداخت آن مشغول می شد و گاهی در طول فرایندی اغلب فرسایشی برای تکمیل نقاشی محبور به اعمال تغییراتی اساسی روی اثر می شد.
نقاشی زیبای شبزندهداران هاپر با تصویری سینمایی و زنده یکی از نقاشی هایی است که بیشترین کپی را در طول تاریخ هنر داشته است. دانستن چرایی آن مشکل است اما شاید به خاطر این باشد که همه ی ما یک واقعیتی را در آن درک می کنیم که در زندگی خودمان به تجربه می بینیم. تصویری است که درباره ی بیگانگی حاضر در شهری مدرن سخن می گوید.
در شبزندهداران چند نفر از پنجره ی روشن یک غذاخوری یا کافه در مرکز شهر گرد هم آمده اند، نور آبی روشن از پنجره به بیرون خیابان پاشیده است، سایه ای را روی پیاده رو انداخته و قسمتی تاریک در پایین بخش کناری پنجره ایجاد کرده است.
از دیدی روانشناسانه بخواهیم نگاه کنیم، افرادی منزوی را می بینیم که گرد هم جمع شده اند، با این حال باز هم هر کدام در درون خودشان منزوی و تنها بوده و مغلوب تخیل و ترس هایشان شده اند. این تصویری از زندگی شهری است که سکوتی غیرعادی و سرسام آور فضا را پر کرده و حس های شنیداری و دیداری را تسخیر کرده است.
این اثر مینیمالیستی خاص با انحناهای هندسی، متکی بر نمای بیرونی به سبک آرت دکو، و نورپردازی به سبک نورپردازی صحنه ای، حالت و موقعیتی تئاتر گونه برای زوج قرار گرفته در پشت باجه ایجاد کرده است. خود کافه براساس رستورانی واقع در خیابان گرینویچ در منهتن کشیده شده است که هاپر بیش از پنجاه سال در همسایگی آن زندگی می کرد. هاپر برای دو مرد حاضر در نقاشی از تصویر خودش در آینه و از همسرش جو به عنوان مدل نقاشی دختر حاضر در نقاشی استفاده کرد.
هاپر روی طراحی و کشیدن طرح اولیه بسیار تاکید داشت، هنگام پیاده روی در خیابان های نیویورک گاهی مشغول طرح کشیدن می شد. این طراحی ها بعدها در استودیو پرداخت می شدند، قبل از اینکه دست به کشیدن نقاشی اصلی بزند کل نقاشی را با جزئیات بررسی می کرد . در نتهایش در مورد نقاشی اش، هاپر همه چیز را همچون نوشتن فیلمنامه ای برای یک فیلم توضیح می دهد. فضای داخلی غذاخوری را با جزئیات بیان می کند، از پیشخوان چوبی گرفته تا کاشی های سبز کف پنجره. چهار فرد نقاشی را شخصیت پردازی می کند و حتی در مورد نمای از پشت فردی، نور داخل غذا خوری، رنگ ها و نورهای فضای بیرونی خیابان هم توضیح می دهد، تقریبا همه چیز از پیش تعیین شده و طرح ریزی شده است.
گفته می شود که سبک نقاشی نسبتا خشک و بی احساس هاپر در شبزندهداران به اوج خود رسیده است، چرا که تصویر را کاملا در لبه ی فهم و ادراک قرار می دهد. گویا در کشیدن این اثر بیشتر مدل وار کار کرده است تا واقع گرایانه.
کافه به نظر باریک و غیر واقعی می آید، انگار که از کاغذ ساخته شده باشد. گرچه همین ویژگی است که به تصویر این توان نمایشی و تاثیر گذاری قوی را بخشیده است. گرفتاری و مشکل شبزندهداران در آسیب پذیری شان است و ما این واقعیت را تقریبا در نگاه اول متوجه میشویم. با قرار گرفتنشان در مکانی پر نور و روشن در تضاد با تاریکی شدید و خشنی که اطراف فضای بیرون را احاطه کرده است، ناامنی سرپناهشان را به وضوح بیان می کند. انگار حین نگاه کردنمان به تصویر هر آن ممکن است از دل تاریکی بیگانگانی ظاهر شوند.
منبع: visual-arts-cork
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»