با فلسفه
نظر فردریش نیچه دربارۀ تئاتر
نظر فردریش نیچه دربارۀ تئاتر
باز هم یک روز دیگر از احساساتی عالی و نیرومند برخوردار شدم؛ و اگر امروز عصر میتوانستم از موسیقی و هنر بهرهمند شوم، میدانستم چه موسیقی و هنری را نمیخواهم؛ موسیقی و هنر کسانی که شنونده را مدهوش ساخته و میخواهند او را تا سرحد بحرانی از احساسات عالی و نیرومند تحریک کنند.
انسانهایی که غرق در مسائل روزمره خود هستند، شبهنگام، به جای شباهت به فاتحان ارابهران پیروز، به قاطرانی میمانند که از ضربات سخت شلاق زندگی به ستوه آمدهاند.
آیا این مردم، اگر محرکهای سرمستکننده و ضربات شلاق آرمانها نبود، میتوانستند به تنهایی به وجود «حالات متعالی روح» پی ببرند؟ آیا آنها، همانگونه که شرابی مخصوص دارند، «مشوقین شور آفرین» خاص خود را دارند؟ اما باده و سرمستی آنها برای من چه اهمیتی دارد؟
آیا شخص مشتاق به باده نیاز دارد؟ به عکس، او با بیمیلی به این محرکها که _ادای امواج بلند روح را درمیآورند_ تأثیری بدون انگیزۀ کافی دارند با نوعی انزجار نظر میافکند.
عجبا؟! دارند به موش کور بال میدهند و قبل از آنکه برای خوابیدن به سوراخش بخزد افکار والا در اختیارش میگذارند؟ او را به تأتر میفرستند؟ روی چشمان کور و خستۀ او عینکی بزرگ میگذارند؟
آدمهایی که زندگیشان فقط ماجرایی ساده بوده و هرگز در آن «عمل» جالبی وجود نداشته است به تأتر میروند و در جلوی سِن مینشینند تا موجودات دنیایی دیگر را نظاره کنند که زندگیشان بیش از ماجرایی ساده است؟
نظر فردریش نیچه دربارۀ تئاتر
حال شما خواهید گفت: « این چیزی است که رخ میدهد. این سرگرمی است و فرهنگ آن را ایجاب میکند.» …باشد! بسیار خوب، در این صورت من این فرهنگ را ندارم، و از این نمایش اصولاً دلزده هستم.
وقتی آدم در خودش به اندازۀ کافی کمدی و تراژدی دارد، ترجیح میدهد که از رفتن به تئاتر اجتناب کند. اصولاً، وقتی فکر میکنیم که تمام این جریان_ یعنی دکور، تماشاچی و نویسندۀ نمایش_ به تراژدی و کمدی واقعی تبدیل میشود، دیگر موضوع ارائه شده بیاهمیت است.
وقتی آدم خود را فاوست* و مانفرد** میداند، دیگر فاوست و مانفرد تأتر برایش چه اهمیتی دارد. او نمیفهمد که چرا اینگونه شخصیتها را روی صحنه میآورند. نیرومندترین اندیشهها و احساسات شورانگیز را در مقابل افرادی ارائه میکنند که ناتوان از تفکر یا احساسات بوده و تنها قادر به مستی هستند! میبینید! آنها چیزها را به کار میگیرند تا این چنین مستی را به مردم دهند! تأتر و موسیقی حشیش و بنگ اروپائیان است!
افسوس! چه کسی تاریخ کامل مواد مخدر را برایمان حکایت خواهد کرد؟ این تاریخ تقریباً همان تاریخ «فرهنگ» است؛ فرهنگی که آن را برتر میدانند!
(منبع:
حکمت شادان/ فردریش نیچه/
ترجمه جمال آل احمد/ سعید کامران/ حامد فولادوند/
نشر جامی/ صص 148-147)
مطالب بیشتر
1.. قسمتهایی از کتاب حکمت شادان/ نیچه
2. قسمتهایی از کتاب چنین گفت زرتشت/ نیچه
4. درمان دردهای زندگی به سبک نیچه
5. منشأ شعر از نگاه فردریش نیچه
6. جایگاه تراژدی در نظام فکری نیچه
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»