اسطوره / ایران باستان
نگاهی به زندگی و آثار ابراهیم پورداود
نگاهی به زندگی و آثار ابراهیم پورداود
پورْداود، ابراهیم (20بهمن1264- 26آبان1347ش/9فوریۀ1886-17نوامبر1968م)، استاد ممتاز دانشگاه تهران و احیاگر زبان و فرهنگ ایران باستان.
ابراهیم، پورِداود، پورِباقر، پورِمحمدحسین رشتی در محلۀ سبزه میدان رشت چشم به جهان گشود (پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12، «سرگذشت»، 765؛ معین، 1-2؛ نیکویه، 1؛ آبادانی، 88؛ قس: گرجی، 1؛ نیز روشن، 10؛ فرهوشی، 770؛ آرینپور، 3/150؛ میرانصاری، 3/369، که تولد او را 15 اسفند 1264 آوردهاند).
پدرش بازرگان و ملاک، و مادرش ملاحسنخمامی، از مجتهدان بزرگ آن سامان بود (پورداود، همانجا). تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را در این شهر فرا گرفت. از خردسالی به سرودن شعر علاقه نشان داد (همو، پوراندختنامه، مقدمه، 10) و زمانی که در مدرسۀ حاجیمیرزا حسن در سلک طلاب درس میآموخت، به مرثیهگویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند (همو، نیز گرجی، همانجاها).
در 1284ش، در 20سالگی به همراه برادر و استادش، عبدالرحیم خلخالی به تهران رفت و به آموختن طب قدیم پرداخت و از محضر محمدحسینخان سلطان الفلاسفه بهره برد (برقعی، 2/67؛ نیکویه، 2؛ «سرزمین…»، 306؛ گرجی، روشن، همانجاها).
3سال بعد یعنی در 1287ش از راه قم، سلطانآباد، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسۀ لائیک به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و نام پورداود را برای خود برگزید، درحالی که برادرانش شهرت داودزاده داشتند. پس از دو سال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور 1289 راهی فرانسه شد (نیکویه، 4-5؛ روشن، 10-11؛ دوستخواه، 49؛ خلخالی، 2/68؛ اسحاق، 1/60؛ آرینپور، آبادانی، همانجاها).
در فرانسه نخست در شهر بووه1 خود را برای ورود به دانشکدۀ حقوق آماده ساخت و آن گاه در دانشگاه پاریس به تحصیل در رشتۀ حقوق پرداخت (نیکویه، 5؛ «درگذشت…»، 343؛ معین، 12) و از محضر استادان بنامی مانند شارل ژید و پلانیول بهره برد. در انجمن ادبی پاریس با علامه محمد قزوینی آشنا شد و دوستی آنها پایدار ماند («درگذشت»، نیز معین، روشن، گرجی، فرهوشی، همانجاها).
در جمادیالاول1332/آبان1293 به همراهی محمدقزوینی و اشرفزادۀ تبریزی روزنامۀ ایرانشهر را منتشر کرد. ظاهراً پیش از این، روزنامهای با عنوان پیکدهل منتشر میکرد، اما به عللی از جمله نامطلوب دانستن شیوۀ گزینش واژههای فارسی به کار رفته در آن و نیز تحول فکری از ادامۀ نشر آن منصرف شد.
روزنامۀ ایرانشهر که مشی سیاسی داشت و مطالبی ارزنده دربارۀ فجایع استبداد و سیاست قاجاریه در آن درج میشد، با آغاز جنگ جهانی اول پس از 3 شماره تعطیل شد (مصطفوی، 30، 93-94، 100-102؛ معین، 29).
در 1294ش با شروع جنگ از فرانسه، سویس، آلمان، اتریش، رومانی، بلغارستان، استانبول و حلب گذشت و در بغداد اقامت گزید و با همکاری محمدعلی جمالزاده و با نام مستعار «گل» دومین روزنامۀ خود، یعنی رستخیز یا رستاخیز را منتشر کرد. با پیشروی انگلیسیها و تسخیر کوتالعماره، به کرمانشاه رفت و به نشر روزنامۀ خود ادامه داد.
پس از چندماه که روسها کرمانشاه را گرفتند، از راه قصرشیرین به بغداد بازگشت و همچنان این روزنامه را منتشر میکرد و اشعار میهنی خود را با تخلص «گل» در آن درج مینمود (پورداود، همان، 11-12؛ معین، 3، 30-31؛ جمالزاده، 197-200؛ نیکویه، 7-8؛ روشن، دوستخواه، همانجاها).
سرانجام ترکان عثمانی به سبب سیاست سانسور شدید خود، روزنامه را تعطیل کردند. آنگاه پورداود برای اقامت در سویس از راه بالکان به برلین رفت، اما آلمانیها از خروج او جلوگیری کردند و او در همان سرزمین اقامت کرد و در سال 1295ش در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکدۀ ارلانگن به ادامۀ تحصیل در رشتۀ حقوق پرداخت (معین، 4، 12؛ نیکویه، 9).
در این سرزمین با سیدحسنتقیزاده آشنا شد و در نشر مجلۀ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمدقزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشۀ او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارۀ ایران باستان علاقهمند ساخت (همو، 10؛ افشار، 19).
وی در شهریور 1299 با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه 1301 یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد (مصطفوی، 40؛ نیکویه، همانجا؛ قس: جمالزاده، 201، که نام او را ایراندخت ضبط کرده است).
پورداود در 1303ش به همراه خانواده به ایران بازگشت. در مهر 1304 به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دوسال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت و چند سخنرانی دربارۀ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد (گرجی، 2؛ نیکویه، 13؛ روشن، 12؛ دوستخواه، 50؛ «درگذشت»، 345؛ آبادانی، 88).
در 1307ش بار دیگر به آلمان بازگشت و تفسیر جلد دوم یشتها و خرده اوستا و نخستین جلد یسنا را به انجام رساند (گرجی، 2-3؛ نیکویه، 14؛ دوستخواه، نیز «درگذشت»، همانجاها).
نگاهی به زندگی و آثار ابراهیم پورداود
در 1311ش به دنبال درخواست تاگور از سوی دولت ایران برای تدریس فرهنگ ایرانباستان به هند رفت و در دانشگاه ویسوبهارتی2، واقع در شانتی نیکیتان به تدریس پرداخت و به دستیاری یکی از استادان آنجا به نام ضیاءالدین، 100 بند از اشعار تاگور را از بنگالی به فارسی برگردانید (گرجی، 3؛ نیکویه، 15-16؛ فرهوشی، 771؛ آبادانی، روشن، همانجاها).
در 1312ش در هفتمین «کنگرۀ شرقی هند3» در گروه اوستاشناسی عضویت یافت و ریاست شعبۀ عربی ـ پارسی را نیز به عهده داشت و خطابهای با عنوان «مراجعاتی چند دربارۀ بودا در ادبیات و تاریخ ایران» به زبان انگلیسی ایراد کرد (همو، 12؛ نیکویه، 16).
زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند، تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به آن یزشن میگویند و بجز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمیدهند، از پورداود دعوت کردند و او پس از خاورشناس آمریکایی، جکسن؛ خاورشناس آلمانی، هاوگ4؛ و بانوی خاورشنان فرانسوی منان5، چهارمین غیرزردشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت میشد (معین، 76؛ «درگذشت»، 345).
در فروردین 1313 به قولی 1312 از بمبئی به آلمان رفت و تا هنگامی که دولت ایران از فرستادن ارز به خارج از کشور جلوگیری کرد، در آن کشور به سربرد و به کار ترجمه و گزارش اوستا پرداخت. سرانجام در 1316ش (نک: نیکویه، خلخالی، برقعی، همانجاها؛ دوستخواه، 51؛ آرینپور، 3/151) و بنابه اقوال دیگر در 1318ش (روشن، گرجی، فرهوشی، همانجاها؛ یارشاطر، «به یاد…»، 7؛ «درگذشت»، 346)، به ایران بازگشت و در دانشکدۀ حقوق و دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
در 1322ش در پی دعوت دولت هند به همراهی علیاصغر حکمت و غلامرضا رشیدیاسمی برای تجدید روابط فرهنگی به هند سفر کرد و در استانهای مختلف به بازدید از مؤسسههای فرهنگی و دانشگاههای آن دیار پرداخت (نیکویه، 18؛ پورداود، مقدمه بر گاتها، 382).
پورداود به سبب مقام بلند علمی به عنوان نمایندۀ دانشگاه تهران به بسیاری از کنگرههای فرهنگی و ادبی دعوت میشد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمنها و مؤسسههای ادبی و فرهنگی بود و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگذار میشد. وی مدت 4 سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت («سرزمین»، 307) و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانۀ بزرگ پهلوی بود (جمالزاده، 202).
در 1324ش(گرجی، دوستخواه، برقعی، همانجاها) و به قولی در 1325ش(نیکویه، 19)دانشگاه تهران شصتمین سال تولد او را جشن گرفت و به همین مناسبت در 1325ش یادنامهای مشتمل بر شرح احوال و آثار او به کوشش محمدمعین در دو جلد به زبان فارسی و زبانهای اروپایی انتشار یافت (نک: معین، 1، جم ؛ آرینپور، گرجی، همانجاها؛ دوستخواه، 51-52؛ سپنتا، عبدالحسین، 93).
در این مراسم بدیعالزمان فروزانفر دربارۀ خدمات علمی پورداود سخن گفت و لطفعلی صورتگر قطعه شعری با عنوان «دانشمند» قرائت کرد و پرویز ناتل خانلری دربارۀ اخلاق پورداود، و محمدمعین دربارۀ نظر دانشمندان دربارۀ آثار او به ایراد سخنرانی پرداخت (نیکویه، همانجا). انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی نیز در بندر انزلی محفل بزرگداشتی در 27فروردین 1324 به مناسبت شصتمین سال تولد او برگزار کرد(همو، 20).
در 6 مهر 1324 پورداود انجمن ایرانشناسی را دایر کرد که تنها انجمن غیردولتی آن زمان بود(همو، 21؛ برقعی، 2/67؛ آرینپور، همانجا).
در 1339ش به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران به همراه استادانی چون ایرج افشار، سعید نفیسی، محمد معین و مجتبیٰ مینوی در بیست و پنجمین کنگرۀ خاورشناسان ـ که در مسکو تشکیل شده بود ـ شرکت جُست و از آنجا به فنلاند، سوئد و هلند سفر کرد (گرجی، 3؛ نیکویه، 22؛ «درگذشت»، همانجا؛ میرانصاری، 3/371).
پورداود در 14دی ماه 1342ش/4ژانویۀ1964م برای شرکت در بیست و ششمین کنگرۀ خاورشناسان به دهلی رفت و به ریاست شعبۀ ایرانشناسی در دانشگاه دهلی انتخاب شد. یک سال بعد، یعنی در 13 دی 1343 دانشگاه دهلی در جشن باشکوهی درجۀ دکترای افتخاری به او اهدا کرد («درگذشت»، 346-347؛ مصطفوی، 50؛ نیز دربارۀ تاریخ این جشن، قس: نیکویه، 22-24).
پس از آن پورداود به بمبئی و از آنجا به جزیرۀ سیلان رفت و در کلمبو از او استقبال شد و پس از بازدید شهر مقدس6 و پرستشگاه معروف آن به بمبئی بازگشت (همو، 22-23؛ گرجی، 4).
در 1344ش پورداود به عضویت «آکادمی جهانی هنر و دانش ورل» ـ که اعضای آن از برجستهترین دانشمندان جهاناند ـ انتخاب گردید(مصطفوی، همانجا؛ دوستخواه، 51؛ نیز قس: «درگذشت»، همانجا، که 1343ش آمده است). در همین سال و به قولی در 1346ش نمایندۀ پاپ، پل ششم در ایران به پاس خدمات انساندوستانۀ پورداود نشان شوالیۀ سنسیلوستر را به وی تقدیم کرد (نیکویه، 24؛ روشن، 13؛ «درگذشت»، 347؛ مصطفوی، 51؛ فرهوشی، همانجا).
نگاهی به زندگی و آثار ابراهیم پورداود
در 18 فروردین 1345 دولت هند نشان تاگور را ـ که بزرگترین نشان عملی و فرهنگی آن دولت بهشمار میآمد و تا این زمان تنها 4 تن از دانشمندان نامدار جهان موفق به دریافت آن شده بودند ـ به وی پیشکش کرد(نیکویه، 25؛ مصطفوی، فرهوشی، «درگذشت»، همانجاها). محبوبیت پورداود در کشورهای مختلف از این بیش بود، تا جایی که پروفسور هویس از رؤسای جمهور کشور آلمان، عالیترین نشان علمی دولت این کشور را به وی اهدا نمود(دوستخواه، همانجا).
پورداود در 1342ش و به قولی 1343ش از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در 1346ش عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد(نیکویه، 18؛ «درگذشت»، 346؛ نیز قس: میرانصاری، همانجا).
از زمان بازنشستگی به بعد، به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد (نیکویه، 25) و سرانجام در بامداد 26 آبان 1347 درگذشت و با تشریفات بسیار در رشت، در آرامگاه خانوادگی خود به خاک سپرده شد.
پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشورهای آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهرهای مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاشهای این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایرانباستان تجلیل کردند(همو، 30-32؛ نیز نک: رعدی، 21-25).
پورداود را بینانگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندۀ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند(فرهنگ مهر، 38). دلبستگی او به فرهنگ ایرانباستان تا اندازهای بود که در مدرسۀ فیروزبهرام کلاسهایی برای تدریس زبان و فرهنگ باستانی ایران دایر کرد و خود نیز به تدریس پرداخت(افشار، 17).
وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعۀ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعۀ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت (پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را ـ که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود ـ در کتابخانۀ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود (آبادانی، 91) و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر7، هِل، براون، میتووخ8، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد.
علاقۀ بلوشه به او بسیار بود، تا جایی که نام پورداود را به خط پهلوی برنگین انگشتری خود حک کرده بود(معین، 15-17؛ مصطفوی، 110-112، 286؛ سپنتا، عبدالحسین، همانجا).
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادۀ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند (قزوینی، 3/784-785؛ یارشاطر، «یسنا»، 32-33).
خدمت بزرگ او دربارۀ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروتهفند9، لاسن، بورنوف و راولینسن در قرن 19م نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند(صدیق، 69).
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، کاملاً تحتتأثیر آنان بود.
دقت وسواسگونه در ذکر منابع، به کار بردن جملههای کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه بهشمار میآید. پورداود از واژهسازیهای نابهنجار و نامربوط و از به کاربردن الفاظ عربی پرهیز میکرد.
پافشاری او در پارسیگویی در نظر برخی رنگوبوی تعصب داشت و میپنداشتند با زبان عربی دشمنی دارد(معین، 51-52؛ دوستخواه، 53؛ قزوینی، 3/785-786؛ گرجی، 10؛ افشار، 20؛ محیط، 468-470).
شاگردان پورداود:
پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هر یک خود، معلمان و محققان نامدار در عرصۀ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند. با آنکه نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحییٰ ماهیارنوایی؛ بهرام فرهوشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر، منوچهر ستوده، جلیل دوستخواه، ایرج افشار و…، به عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبانها میرود. منابع موجود شاگردی محمد معین (مصطفوی، 143)، احسان یارشاطر («به یاد»، 7) و ساسان سپنتا(ص194) را تأیید میکنند و از حضور بهار و شفق در جلسۀ نخستین روز درس پورداود در زمینۀ «زبانها و فرهنگ باستانی ایران» حکایت دارند.(یارشاطر، همان، 8).
آثار:
آثار پورداود را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- آثار منظوم: پورداود فعالیت ادبی خود را با شعر آغاز کرد و به سبب قریحۀ لطیف و ذوق سرشار از احساسات وطندوستانه، اشعاری دلکش از خود به یادگار نهاد(نیکویه، 35). در آغاز «لسان» تخلص میکرد و آنگاه تخلص «گل» و سپس «پور» را برگزید (برقعی، 2/67-68).
کار شاعری خود را با سرودن مرثیه آغاز کرد و مراثی او مورد استفادۀ مرثیهخوانان در ایام سوگواری قرار میگرفت. هنگامی که در تهران به سر میبرد، به خواهش دوستان غزل میسرود و غزلهای شاعران دیگر را استقبال میکرد (پورداود، پوراندخت، مقدمه، 10).
پورداود کلیۀ اشعاری را که در رشت، تهران و بیروت سروده بود، به استثنای چند غزل همه را از میان برد. دیوان شعر او شامل قصیده غزل، مسمط، ترجیعبند و به طورکلی اشعاری است که در جنگ جهانی اول سروده است و دارای موضوعات و مضامین وطنی است. چند شعر نیز مربوط به دوران جوانی و پیری او در این دیوان دیده میشود(همان، 13-14). پورداود دیوان خود را به نام یگانه دخترش پوراندختنامه نامید که توسط دینشاه ایرانی در 1306ش به انضمام ترجمۀ انگلیسی آن در بمبئی به چاپ رسید.
تصانیف او اشعار وطنی او بسیار مورد توجه مردم قرار میگرفت. هنگام اقامت او در بغداد و کرمانشاه، درویشهای دورهگرد آنها را با جوش و خروش در کوچه و بازار میخواندند. شعر معروف او با مطلع «از چیست که ما بیچاره شدیم/ از خاک وطن آواره شدیم»، در اصفهان با اندکی تصرف و تغییر سرود درسی مدرسه شده بود (محیط، 466-467؛ جمالزاده، 199-200؛ مصطفوی، 349، 441-445).
افزون بر دیوان، منظومهای به نام یزدگرد شهریار نیز از آثار شعری اوست که 197 بیت و دربارۀ کشته شدن یزدگردسوم، آخرین پادشاه ساسانی است و قسمتی از آن در برلین، و بخشی دیگر در مؤسسۀ تاگور در بنگال، یعنی مؤسسۀ ویسوبهارتی سروده شده است(معین، 91؛ مصطفوی، 438-441).
پورداود معمولاً اوزان نادر عروضی را برمیگزید و در سرودن آنها مهارت نشان میداد(نیکویه، 49؛ معین، 39). اطلاعات و علاقۀ او به ایران باستان اثری عمیق در شعر او گذاشت و مثنویهای «امشاسپندان»، «دوشیزگان»، «بدرود ایرانیان از آبخوست مغستان» و قصیدۀ «بهار و بهدین» بیانگر این تأثیر است(نیکویه، 48-49).
ب- آثار منثور و تحقیقات ادبی:
ترجمه و گزارش اوستا، که برجستهترین اثر پورداود به شمار میرود. با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دوربودن آنها از شیوۀ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن میشود.
او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد.
امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامۀ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایرانباستان بهشمار میآید(مصطفوی، 389-391؛ یارشاطر، همان، 34-36).
بخشهای مختلف مجموعۀ گزارش اوستا بدین قرار است:
1. گاثاها(بمبئی، 1305ش)، نخستین بخش از اوستاست که جزو مجموعۀ یسنا به شمار میآید و توسط انجمن زردشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ چاپ شده، و به دستیاری دینشاه ایرانی به دو زبان پارسی و انگلیسی فراهم آمده است.
2. یشتها(بمبئی، 1307)، بخش نخستین مجموعۀ یسناست و دیباچۀ آن به دستیاری دینشاه ایرانی به انگلیسی ترجمه شده است. 3. یشتها(بمبئی، 1310ش)، بخش دوم از مجموعۀ یشتهاست.
4. خرده اوستا(بمبئی، 1310ش)، گزارش و ترجمۀ آخرین بخش اوستاست.
5. یسنا(بمبئی، 1312ش)، بخش نخست.
6. یسنا(تهران، 1337ش)، بخش دوم مجموعۀ یسناست و گفتارهایی دربارۀ موضوعات تاریخی را نیز دربرمیگیرد.
7. گاتها(بمبئی، 1329ش)، دومین گزارش بخش نخست است.
8. یادداشتهای گاتا(تهران، 1336ش)، توضیحاتی دربارۀ واژههای اوستایی این بخش است.
9. ویسپرد(تهران، 1343ش)، بخش دیگری از کتاب اوستاست که به کوشش بهرام فرهوشی چاپ شده است.
10. وندیداد، که جزو آثار منتشر نشدۀ اوست (نک: فرهوشی، 772؛ معین، 86-90؛ «درگذشت»، 347-348؛ مصطفوی، 391-414؛ نیکویه، 75-81؛ میرانصاری، 3/372).
تحقیقات دیگر پورداود، شامل کتاب، و مقالهها و سخنرانیهایی دربارۀ فرهنگ ایرانباستان، واژهشناسی، تاریخ و به طورکلی تحقیقات ادبی است:
1. ایرانشاه(بمبئی، 1304ش)، در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند.
2. خرمشاه(بمبئی، 1305ش)، بخشی از سخنرانیهای پورداود دربارۀ آیین و کارنامۀ زبان باستان است که در هند ایراد شدهاند.
3. گفت و شنود پارسی(بمبئی، 1312ش)، کتاب درسی است برای آموختن زبان پارسی به هندوها.
4. سوشیانس(بمبئی، 1306ش/1346ق)، رسالۀ کوچکی است که در آغاز به شکل سخنرانی ایراد شده بود و بعد به شکل کتابی منتشر شد. 5. فرهنگ ایران باستان(تهران 1326ش)، گفتارهایی است دربارۀ فرهنگ ایران باستان از آغاز تاریخ این سرزمین تا پایان حکومت ساسانیان و برخی از واژههای ایرانی.
6. هرمزدنامه(تهران، 1331ش)، دربارۀ گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژهشناسی.
7.اناهیتا یا پنجاه گفتار(تهران، 1343ش)، شامل مقالههایی دربارۀ موضوعات مربوط به تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان.
8. خوزستان ما(تهران، 1343ش)، رسالۀ کوچکی است دربارۀ سرزمین ایلام و اقوام خوز که از اسناد مهم تاریخ خوزستان است.
9. بیژن و منیژه(تهران، 1344ش)، گزیدهای از شاهنامۀ فردوسی است، همراه با پیشگفتاری ارزشمند دربارۀ فردوسی، دقیقی و شاهنامه. 10. فریدون(تهران، 1346ش)، گزیده از شاهنامۀ فردوسی است که زیرنظر او به وسیلۀ چند تن از محققان فراهم آمده، و دارای توضیحات و حواشی عالمانهای از اوست. 11. زین ابزار(تهران، 1347ش)، که تاریخچهای از سلاحهای کهن ایرانی است(نک: مصطفوی، 414-451؛ معین، 91-94؛ نیکویه، 84-89؛ فرهوشی، 773).
افزون بر اینها پورداود دهها مقاله در زمینۀ موضوعات گوناگون نوشته، و دیباچههای مختلف برای کتابهای دیگران تألیف کرده که در نشریات و مجلههای داخلی و خارجی به چاپ رسیده است (برای آگاهی بیشتر، نک: پورداود، «سرگذشت»، 768-771؛ مصطفوی، 459-463؛ معین، 96-99؛ نیکویه، 90-98).
(سخنرانی دکتر اصغر دادبه)
مآخذ: آبادانی، فرهاد، «سخنرانی»، هوخت، تهران، 1347ش، س19، شم 10؛ آرینپور، یحییٰ، از نیما تا روزگار ما، تهران، 1374ش؛ اسحاق، محمد، سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر، تهران، 1363ش؛ افشار، ایرج، «دربارۀ پورداود»، فرهنگ ایرانزمین، تهران، 1354ش، ج21؛ برقعی، محمدباقر، سخنوران نامی معاصر، تهران، 1363ش؛ پورداود، ابراهیم، پوراندختنامه، بمبئی، 1347ش؛ همو، «سرگذشت»، راهنمای کتاب، تهران، 1339ش، س3، شم 6؛ همو، مقدمه بر گاتها، به کوشش ع. جزیرهدار، تهران، 1378ش؛ همو، مقدمه بر یشتها، تهران، 1347ش؛ جمالزاده، محمدعلی، «سوگواری، برای یک دوستی شصت ساله»، وحید، تهران، 1347ش، س6، شم 2-3؛ خلخالی، عبدالحمید، تذکرۀ شعرای معاصر ایران، تهران، 1337ش؛ «درگذشت پورداود»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1347ش/1968م، س3، شم 6؛ دوستخواه، جلیل، «کارنامۀ هشتاد سال زندگی»، پیام نوین، تهران، 1344ش، س7، شم 12؛ رعدی آذرخشی، غلامعلی، «یادی از پورداود»، نگین، 1347ش، س4، شم 43؛ روشن، محمد، «استاد ابراهیم پورداود»، گاتها(نک: هم، پورداود)؛ سپنتا، ساسان، «روش تدریس پورداود»، پورداود پژوهندۀ روزگار نخست(نک: هم ، نیکویه)؛ سپنتا، عبدالحسین، «سخنرانی»، هوخت، تهران، 1347ش، س19، شم 10؛ «سرزمین آتش نهاد»، کاوه، تهران، 1348ش، س7؛ صدیق، عیسیٰ، چهل گفتار، تهران، 1352ش؛ فرهنگ مهر، «سخنرانی»، هوخت، 1347ش، س19، شم 10؛ فرهوشی، بهرام، «درجهان هنر و ادبیات»، سخن، تهران، 1347ش، دورۀ 18، شم 7؛ قزوینی، محمد، مقالات، به کوشش ع. جزیرهدار، تهران، 1363ش، گرجی، مرتضیٰ، مقدمه بر اناهیتای پورداود، تهران، 1343ش؛ محیط طباطبایی، محمد، «جدال مدعی با سعدی»، ارمغان، تهران، 1346ش، س36، شم 9؛ مصطفوی، علیاصغر، زمان و زندگی استاد پورداود، تهران، 1371ش؛ معین، محمد، «پورداود»، یادنامۀ پورداود، تهران، 1325ش، ج1؛ میرانصاری، علی، اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، تهران، 1378ش؛ نیکویه، محمود، پورداود پژوهندۀ روزگار نخست، رشت، 1378ش؛ یارشاطر، احسان، «به یاد پورداود»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1354ش، ج21؛ همو، «یسنا»، راهنمای کتاب، تهران، 1339ش، س3.
(منبع: cgie.org)
مطالب دیگر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند