نوبلخوانی
رمان دمیان نوشته هسه
رمان دمیان نوشته هسه
1) قبل از هر چیز نگاهی به زندگی نویسنده میاندازیم.
هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی–سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات در ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد.
پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود.
کتابخانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، به جهانبینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت.
او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربهپذیر بود، در مقابل نابرابریهای جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزدهسالگی از مدرسه کلیسائی ماولبرون (جایی که صحنه و فضای قرون وسطایی داستان اونارتسیس و گولدموند را فراهم آورد) که بورس تحصیلی در رشته الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد.
بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که والدینش او را در بادبول تحت نظر جن گیر مدرنی قرار دادند که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود در نتیجه او را به آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی در اشتتن فرستادند سپس درکانشتات یک دورهٔ یکسالهٔ را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعتسازی مخصوص برجهای کلیسا، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهرتوبینگن در رشته کتابفروشی به مدت سهسال، (۱۸۹۵ – ۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت. سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراغت نقاشی و باغبانی بود.
در زادروز هرمان هسه دو نقد بر رمان دمیان
کارهای آبرنگ او دو نوع سبک متفاوت دارند واقع گرایانه و تخیلی. پس از موفقیت رمان پتر کامنتسیند وی با ماری برنولی، که گویی از میان یکی از اشعار نخستین هسه بیرون آمده بود، ازدواج کرد. وی دختر خانواده ای سرشناس از ریاضیدانان بازل و نه سال بزرگتر از هسه بود، آثار شومان و شوپن را زیبا می نواخت و تا سال (۱۹۱۲ میلادی) زندگی مشترک خود را ادامه دادند.
هسه در سال (۱۹۱۲ میلادی) به سوییس مهاجرت و در سال (۱۹۲۳ میلادی) تابعیت آن کشور را پذیرفت. وی یک سال پس از انتشار نارتسیس و گولدموند برای بار سوم در سال ۱۹۳۱ با خانم نینون آوسلندر ازدواج کرد.
هرمان هسه به عنوان پرخوانندهترین نویسنده اروپائی در قرن بیستم شناخته شدهاست. هرمان هسه به خاطر قدرت استعداد نویسندگی و شکوفائی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک عالی نگارش، به دریافت جایزه نوبل نایل شد.
هرمان هسه در (۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) در تسین واقع در سوئیس درگذشت. (منبع: ویکی پدیا)
آثار هسه عبارتاند از:
پیتر کامنسیند، زیر چرخ، دمیان، گرترود، رسهالده، سیذارتا، گرگ بیابان، نارسیس و گلدموند، سفر به شرق، بازی مهرههای شیشهای
رمان دمیان نوشته هسه
دمیان:
دمیان ماجرای جوانی به نام امیل سینکلر است. کسی که بعد از خروج از خانه و ورود به عرصه های اجتماعی در مییابد با دو دنیای متفاوت روبه رو است. یک طرف دنیایی که خانواده، پدر و مادر و خواهران او قرار دارند؛ دنیایی روشن، زیبا، آرام و در تقابل با این دنیا مدرسه، خیابان و شهر قرار دارند که تاریک، زشت و هراس انگیزند، در همین ایام مورد آزار و اذیت همکلاس خود «فرانتس کرومر» قرار می گیرد اما بعد از اندک زمانی ماکس دمیان شاگرد متفاوت مدرسه او را از دست کرومر می رهاند و از اینجاست که رمان شکل اساسی به خود می گیرد.
سینکلر تحت تأثیر دمیان هر چه بیشتر به خویشتن خود آشنا می شود و بعد پیستوریوس کشیش مرتد او را با آبراکساز آشنا می کند و سرانجام سینکلر هویت واقعی خود را می یابد. سینکلر مانند پرنده ای است که (خود در برهه ای از این رمان آن را به صورت تابلویی نقاشی کرده است) از تخم بیرون می آید و وارد دنیای جدیدی می شود دنیایی که در آن پلیدی و پاکی، خوبی و بدی، سخاوت و شقاوت و … همه و همه در کنار یکدیگر قرار دارند.
دو دنیای متفاوتی که در یک دنیا تجلی یافته اند. سینکلر زمانی که پیستوریوس او را با آبراکساز خدای نیک و بد آشنا می کند، درمی یابد که این دیالکتیک ها از همانجا شروع می شود که خدایش اهریمن و اهورایی را با هم دارد با این دریافت است که پرنده از تخم درآمده که خود امیل سینکلر است. در پی یافتن است. یافتن، شناختن، خویشتن شناسی و بعد دستیابی به هویتی ناب و بی گفت وگو، هویتی که استقلال روحی آدمی را شکل می دهد و از هر انسان یک ابر انسان یا «ابرمرد» می سازد. ابر انسان اینجا همان نظریه نیچه است.
هسه داستان خود را در ۹ بخش مجزا اما مرتبط با یکدیگر نگاشته که عبارتند از: ۱- سرآغاز ۲- دو دنیا ۳- قابیل ۴- دزد ۵- بئاتریس ۶- پرنده تلاش می کند از تخم بیرون آید ۷- یعقوب و فرشته ۸- حوا ۹- سرآغاز پایان.
بین این بخشها ساختاری منظم و منسجم است و سبب شده که خواننده به نظم نوشتاری در داستان پی ببرد. استفاده از زاویه دید اول شخص بهترین انتخاب است.
هسه با استفاده از زبانی نمادین به خلق اثری خارق العاده چون دمیان دست زده است. در واقع استفاده از این زبان نمادین به او کمک کرده است تا مفاهیم را آسانتر در اختیار خواننده بگذارد و در عین حال او را به تفکر وادارد. مثلاً عنوان شدن این موضوع که امیل سینکلربا خوردن سیب به دنیای بد و وحشتناک فرانتس کرومر وارد می شود آیا نمی تواند یادآور خوردن سیب ممنوع توسط آدم و حوا و ورود به دنیای تاریک و نزول از بهشت و هبوط از افلاک به خاک باشد؟
همچنین بهره گیری از داستانها و روایات کهن که در کتاب مقدس نیز آمده و یا داستانهای افسانه ای، دمیان را به اثری قابل تأمل بدل کرده است چرا که خواننده آگاهی همه جانبه ای به داستانهای کهن پیدا می کند مثلاً شبانانی که «مواظب گله هایشان» هستند و خبر تولد مسیح را در می یابند یا ماجرای کشتی گرفتن یعقوب پسر اسحاق با مردی که به او می گوید:
«تا مرا برکت ندهی رهایت نمی کنم» و یا ماجرای دو دزدی که به صلیب کشیده می شوند و در انجیل لوقا باب ۲۴ آمده است به تمامی احاطه هرمان هسه را بر داستانها و تمثیلات کهن و کتاب مقدس آشکار می کند.
رمان دمیان نوشته هسه
هسه در دمیان به نفی ارزش های اخلاقی مرسوم جامعه می پردازد و به نقد شرایط اجتماعی دست می زند و در واقع به طرح مباحثی می پردازد که ارزش های اخلاقی جدید را شکل می دهد، زمانی که سینکلر عاشق مادر دمیان می شود یا کمی عقب تر در مدرسه دست به کارهای غیرمعمول میزند همه و همه بیانگر روح بی تابی است که در جست جوی هویت خود دست و پا می زند
و سرانجام نیز بدان دست می یابد و در این هنگام است که مثل آدمی مثل همان پرنده ای است که تلاش می کند از تخم بیرون آید «پرنده تلاش می کند از تخم بیرون آید. تخم دنیاست. هر کسی که می خواهد زاییده شود نخست باید دنیا را ویران کند. پرنده به سوی خداوند بال می گشاید نام خداوند آبراکساز است.
هسه به معنایی که میخواهد در نویسندگی دست یافته. او روح انسانها را نشان میدهد. اما باید خاطرنشان بکنم که دمیان را به عنوان یک داستان مهیج نخوانید. دمیان نیز جز داستانهایی است که به بیان حالات روحی و فلسفه شخص میپردازد. البته هسه بعدها این تفکرات خود را که در دمیان مطرح میکند کنار میگذارد. اینکه همیشه کسی هست که در بهترین لحظه می آید.
رمان دمیان نوشته هسه
تکه هایی از کتاب:
برای شریفترین اشخاص یکبار یا دوبار اتفاق میافتد که وارد پیکار با حقایق شایان توجه یعنی رقت وحقشناسی گردد.
و آن وقت چون یک شعلهی درخشان این فکر در من جهیدن گرفت. برای هریک از ما «ماموریتی» وجود دارد، اما نه ماموریتی که بتوان به آزادی انتخابش نمود و با آن بتوان بهطور دلخواه رفتارکرد.
آنچه را که ما اجتماع مینامیم یک اجتماع گلهوار بیش نیست. مردم به یکدیگر پناه میبرند زیرا از یکدیگر ترس دارند.
(منبع: cafe-dastan)
در زادروز هرمان هسه دو نقد بر رمان دمیان
تحلیلی دیگر از داستان دمیان هرمان هسه
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
تغییرات سبکی و سیر تکاملی آثار پابلو پیکاسو