تحلیل شعر
«شعر تطهیر» سرودهی «شهرام شیدایی»

«شعر تطهیر» سرودهی «شهرام شیدایی»
در این سروده شاعر تلاش میکند از چشمهای دیگران به دستهایش برگردد، یعنی عوضِ توجه به قضاوت یا نظر دیگران و چشم در دهان ایشان داشتن، بر آن است که دست به عمل بزند، زیرا دستها ابزار عمل هستند. اما هدف او از این اقدام خودش نیست و دغدغهای شخصی ندارد. او میخواهد برای دیگران کاری انجام دهد. بنابراین هرچند او شاعری است که توجهی به قضاوت مردم ندارد اما درد ایشان را دارد. قیصر امینپور نیز همین مضمون را در یکی از اشعار صمیمیاش آورده است:
«دردهای من/ گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست/ درد مردم زمانه است/ مردمی که چینپوستینشان/ مردمی که رنگ روی آستینشان/ مردمی که نامهایشان/ جلد کهنهی شناسنامههایشان/ درد میکند»
حالتی که شیدایی در شعر تطهیر تجربه میکند آرامش حاصل از یگانگی و احساس خویشاوندی با هستی است او خود را برادر کوچکتر زمین میداند. اما علت این احساس اتحاد چیست؟ خودش شرح میدهد. زیرا بخشی از آتش(جنون) شاعر را آب گرفته است. به همین دلیل شاعر به انعطاف و سازگاری با هستی رو آورده و میخواهد جهان را همانطور که هست بپذیرد و دوست بدارد و دست از جنگ با آن و یا میل تغییر دادن آن بردارد. او در خود آرامش حس میکند و آنقدر با جهان صمیمی است که مانند مادری ماه و خورشید را فرزندانش میبیند. تلویحا یعنی آنقدر پر و عظیم شده که میتواند با هستی با ملاطفت رفتار کند، آن را از خود بداند و به آنها چیزی از بودنش ببخشد. کنش عشق در این سروده فعالانه است. یعنی منطق آن ایثار است. شاعر تلاش میکند چیزی به جهان ببخشد و برای آن کاری انجام دهد. او به این درک رسیده که ماه، خورشید و تمام کائنات مانند او تنها هستند و با این ادراک به درجهی همدلی رسیده است. بنابراین با لحنی باوقار که برخاسته از متانت تحمل درد است میگوید تحمل کنید چون تنهایی وجه اشتراک ماست. شاعر به واسطهی این نگرش به صلحی درونی و پایدار رسیده است و این درک عمیق از یگانگی را با زبان تصویر، چنین بیان میکند: همه چیز را شستهاند. بنابراین جهان تمیز شده و لکههای جنایت از ساحت وجود آن پاک گشته است. شاعر به واسطهی قدرت تفکر در انسان معتقد است او بیش از هر پرندهای پرواز کرده. از نظر وی دستاوردهای بیشمار بشر حاکی از آن است که انسان بیش از هر پرندهای اوج را تجربه کرده است. اگر بخواهیم از منظر« اریک فروم»، روانکاو اجتماعی آلمان، به این شعر نظر بیفکنیم باید بگوییم شاعر در این سروده به «عشق برادرانه» رسیده است، به طوریکه تمام وجودش سرشار از شفقت، هماهنگی و میل کمک به زیردستان و ناتوانان است. از طرفی در این سروده «عشق مادرانه» نیز حاکم است. شاعر خورشید و ماه را کودکانی فرض کرده و برآن است آنان را یاری دهد تا غروب و تاریکی را تحمل کنند. از نظر شیوهی اجرای شعر هم شاعر توانسته در اکثر سطرها نوآورانه مخاطب را غافلگیر کند و با عدول از امور متعارف و مسائل خودکار شده، زبان را به متعالیترین حالت خود و به جهان هنجارشکن شعر هدایت کند.
«شعر تطهیر» سرودهی «شهرام شیدایی»
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
درمان پوچی به سبکِ ژان پل سارتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به رمان «هیچ دوستی بهجز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 روز پیش
پس به نام زندگی / هرگز مگو هرگز
-
مولوی خوانی1 ماه پیش
«در هوایت بیقرارم روز و شب» با صدای شهرام ناظری
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
«زیباییِ وصلۀ ناجور بودن»: لیدیا یوکناویچ
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 هفته پیش
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر!
-
تحسین برانگیزها6 روز پیش
«رازهای سطح» مستندی دربارۀ مریم میرزاخانی