تحلیل داستان و نمایشنامه
دکتر محمد دهقانی: تحلیل رمان خالهبازی
دکتر محمد دهقانی: تحلیل رمان خالهبازی
بلقیس سلیمانی
در چند سال اخیر، سه کتاب ( دو رمان و مجموعهای از داستانهای بسیار کوتاه یا داستانک) از بلقیس سلیمانی منتشر شده است که واژۀ بازی در همۀ آنها دیده میشود: بازی آخر بانو، بازی عروس و داماد، و خالهبازی. نگاه فلسفی، پرسشگر، و ریشخندآمیز نویسنده به زندگی انسان، و بویژه زندگی انسان ایرانی، عمق عجیبی به «بازی»های سه گانۀ او بخشیده است. علاوه بر واژۀ «بازی» آنچه در عنوان هر سه کتاب چشمگیر است وجود واژهای زنانه است: «بانو»، «عروس»، و «خاله». عنوان هر سه کتاب اشارهای دارد به زندگی زناشویی، و به این نکته که زن انگار فقط در چارچوب روابط زناشویی موجودیت مییابد و برای ورود به بازی زندگی گویی راه دیگری ندارد. هر سه کتاب به گمانم اعتراضیست به این بازی و قواعد آن.
آنچه میخوانید تحلیل مختصریست از رمان خالهبازی.
ناهید، زن اصلی داستان، از حیث اجتماعی در موقعیتی تعارضآمیز گرفتار آمده است. وی زنی است که در بطن سنت، با همان توقعات و انتظارات دوران فئودالیسم، پرورش یافته و اتفاقاً درسی خوانده و دانشگاهی دیده و وارد عرصهای شده است که اقتضائات دیگری دارد: کار و مطالعه و آشنایی با جهان پهناور دیگری که با آن جهان بستۀ سنتی هیچ نسبتی ندارد.
مسألۀ دیگر تعارض روحی و روانی این زن است که انگار نه میخواهد و نه میتواند که یکی از این دو جهان را اختیار کند و از دیگری دل بکَنَد. از یک سو رمان و فلسفه میخواند و از دیگر سو برای درمان «اجاق کوریاش» به امامزاده پناه میبرد و تن به تجویزهای سنتی میسپرد.
سرگشتگی مرد داستان هم کمتر از زن نیست؛ مرد به ظاهر روشنفکری که اسیر زندگی با دو زن است: زنی فرهیخته اما سترون و زن عامی و زمختی که تنها امتیازش مادر شدن است. مرد به اولی عشق میورزد و از دومی بیزار است؛ اولی را احترام میکند و دومی را به باد کتک میگیرد.
اما شاید کتکهایی که به زن دوم میزند نتیجۀ خشم نهفته و سرکوفتهای است که وفاداری سمج و بیمنطق (و شاید ریاکارانۀ) زن اول در او برانگیخته است، زن نازایی که از یک سو، مطابق سنت، تن به این میدهد که شوهرش زن دیگری بگیرد و از سوی دیگر سنتشکنی میکند و با هوویش و با بچههای او رفتاری بیش از حد کریمانه و خلاف انتظار در پیش میگیرد. این طور احساس میشود که زن دوم نه فقط به جای زن اول، بلکه به جای مادر و خواهرهای مرد هم کتک میخورد، یعنی به جای کسانی که به زعم مرد او را واداشتهاند تا خود را گرفتار چنین مصیبتی کند.
داستان نشان میدهد که وقتی یگانه شأن مهمّ زن همان مادرانگی او باشد، زن ناخودآگاه به موجودی سرکوبگر و در عین حال سرکوفته بدل میشود. اعمال سلطۀ مادرانه بر فرزند پسر او را به مادر وابسته و در برابر او خاضع و خاشع میکند. اما خشم نهفتۀ برخاسته از این وابستگی و خضوع و خشوع بعدها متوجه همسر مرد میشود که به نوبۀ خود میتواند مادر مردی دیگر باشد. و به این ترتیب دور باطل سرکوب مرد و زن ادامه مییابد. آیا رفتار فوقالعاده نرم و ملایم زن اول نشانۀ آن نیست که چون او سترون است از این دور باطل نجات یافته است؟
تمایلات فروخوردۀ زن و مرد، این که زن و مرد ایرانی هریک به نحوی عرصه را بر دیگری تنگ میکنند تا جایی که کار به وسواس بیمارگونه و طلاق و خودکشی و امثال اینها میانجامد، در داستان خالهبازی نمود واضحی یافته است.
واژۀ «بازی» در عنوان داستان نشان دهندۀ دیدگاه فلسفی نویسنده است دربارۀ زندگی. زندگی چیزی نیست جز «بازی»ای که بیش از حد جدی گرفته میشود. حریفان اصلی این بازی هم «زن» و «مرد»اند که هیچ یک به اختیار خود وارد این بازی نشدهاند؛ به دنیا آمدهاند که بازی کنند. قواعد و صحنۀ بازی هم از پیش تعیین و مهیا شده است. «جنسیت» و لوازم و اقتضائات آن در جامعهای مثل ایران مهمترین وجه افتراقی است که دو حریف را مقابل هم قرار میدهد. زن و مرد با حدیت تمام بازیای را به پیش میبرند که هیچ غایت مشخصی ندارند، پوچ و بیهوده است و بود و نبودش فرقی نمیکند. بهانهای است برای این که زمان و زمانهای که در آن هیچ کار دیگری نمیشود کرد بگذرد. برندۀ نهایی این بازی فقط مرگ است.
زبانی که بلقیس سلیمانی برای روایت داستانهایش به کار برده است بسیار مناسب است: موجز و صریح و بیحشو و زواید. در استفاده از زبان شکسته مبالغه نمیکند. نحو زبان او سالم است. محاورهنویسی باعث نشده است که نحو زبان او دچار کژی و اعوجاج شود؛ اعوجاج زبانی اشکالی است که متاسفانه در کار بسیاری از داستاننویسان نوپدید ایرانی دیده میشود.
منبع
کتاب از شهر خدا تا شهر انسان
دکتر محمد دهقانی
نشر مروارید
صص 171-173
بیشتر بخوانید:
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»