عرفان / حکمت
از دانشنامۀ ایران باستان مدخلِ آتَر (آتش) بخش 1
در اوستا آتش، آتَر و در پارسی باستان و کتیبههای هخامنشی نیز آتَر Atar آمده است. در پهلوی آن را آتور atur و آتخش ataxs گفتهاند و در پارسی آذر و آتش شده است. در اوستا و در وداها کتب مقدس هندوها، پیشوای مذهبی و روحانیان را آثرَوَن میگفتهاند که همان آتوربان و آذربان میباشد، و کسانی اراده شدهاند که در آتشگاهها به پرستاری و تیمار آتش و برپاداشتن مراسم دینی و ستایش آذر میپرداختند.
آذر یا آتش یکی از عناصر چهارگانه است و میدانیم که این عناصر تا چه اندازه نزد ایرانیان مقدس و محترم بودهاند. ایرانیان برای بزرگداشت این عناصر در اشعار دینی خود که زبان غنا و شعر و تمثیل و کنایه در آنها بر بیان خشک و جامد مذهبی غلبه دارد، آذر را پسر اهورامزدا خواندهاند، چنانکه آرمئیتی (=سپندارمذ) را دختر اهورامزدا نامیدهاند. به مناسبت همین احترام بیش از اندازه بود که آذر را ایزد معرفی کردهاند، ایزد حامی و نگهبان آتش. و آتش کنایه و نماد دیانت ایرانی شناخته شده، چنانکه از عهد هرودوت تاکنون این شهرت، همچنان حفظ شده است.
اما ستایش و احترام آتش، ویژۀ ایرانیان نبود، بلکه از روزگاران کهن تا به امروز، میان ملل بزرگ و متمدن، و میان اقوام بدوی و ابتدایی، این عنصر مفید مورد ستایش و احترام و بزرگداشت بوده است. همچنین در ادیان بزرگ جهانی، چون: آیین بودایی، آیینهای کهن چین و ژاپن، دین یهود، دین عیسوی و دین اسلام ستایش و بزرگداشت آتش وجود داشته است.
در اساطیر جهانی، در یونان و روم و هند با وجوه اشتراک فراوانی نسبت به ایران، آتش ستایش میشد، و افسانههایی فراوان در این زمینه به دست است. میان اقوام بدوی جهان: میان بومیان استرالیایی، بدویان ساکن در اقیانوسیه، ملانزیها و پولینزیها، میان سرخپوستان آمریکای شمالی، میان سرخپوستان آمریکای مرکزی و جنوبی، و میان اقوام بدوی آفریقایی_ و سرانجام در همه جای جهان و میان همۀ اقوام و ملل بزرگ و کوچک احترام و ستایش آتش به انواع و انحاء گوناگون وجود داشته است.
در اوستا با تمام عظمت و مقامی که ایزد آذر داراست، اما با این حال قطعهیی مستقل دربارۀ این ایزد، یا یشتی ویژۀ وی موجود نیست. اما با اینحال یسنا، هات 62 دربارۀ آتش است. در جزو پنجم نیایش، آتش نیایش نیز دربارۀ آتش است که با توجه به هات شصت و دوم از یسنا فراهم شده است.
آتش نیایش را موبدان در پنج هنگام روز در آتشکده میخوانند. این پنج هنگام عبارتند از:
بامداد، نیمروز، عصر (پسین)، آغاز شب و سحر. آتش نیایش به آتش بهرام نیایش نیز مشهور است. این دعای اوستایی دارای 18 بند است. چند بند اولیۀ آن را که نادیده انگاریم، بقیۀ بندهای اصلی آن مطابق است با بندهای 7تا16 از یسنا، هات62. در کتب متأخر زرتشتیان چون سددر و روایات دارابِ هرمزدیار و فرضیاتنامه و نظایر آن از نیایشها و روش خواندن و هنگامهای آن گفتوگو شده است.
از بند اول تا پایان بند سوم، جز مقدمهیی معمولی در آتش نیایش مطلبی نیست. در بند چهارم، آذر بزرگترین ایزدان معرفی شده و در بند پنجم به تصریح پسر اهورامزدا خوانده میشود. چنانکه اشاره شد در اوستا، آذر اغلب با همین نسبت معرفی شده است. در بندهای 5 و 6 از صفات آتش که درمانگر و پاککننده و قابل ستایش میباشد، سخن رفته. بندهای 7 و 8 دربارۀ شیوۀ نیایش و مراسم رفتار با آتش است. این مراسم برای عموم ایزدان هنگام ستایش برقرار میشده. چوبهای خوشبو و خشک را در آتشگاه میسوزانیدند و بَرسَم در دست گرفته و موبدان شیرۀ گیاه هوم را که در هاون ساقههای آن را ساییده و خرد کرده بودند، با شیر میآمیختند تا گروه ستایشگران از آن بیاشامند.
به افتخار ایزد آذر، همواره در آتشکدهها و آتشدانهای خانوادگی، چوبهای خوشبو و عود میسوزانیدند تا رایحۀ خوش آنها، ایزد را خوش آید. گروه ستایشگران در سرودهای خود که به این ایزد بزرگ تقدیم میکردند، خواستها و تمنیاتشان بیان میشد:
اندوختۀ شایسته برای تو برسد، برنایی به نگهبانی تو گماشته شود، دانایی به نگهبانی تو گماشته شود ای آذر عزیز اهورامزدا_ افروخته باش در این خانه پیوسته افروخته باش در این خانه، روشن باش در این خانه، فروزان باش در این خانه تا دیرزمان، تا رستاخیزِ بزرگ_ تا رستاخیز بزرگ و نیک_ بده به من ای آذر عزیز اهورامزدا، رامش، آسایش، روزی آسوده، زندگی آسوده، رامش فراوان، روزی فراوان، زندگی فراوان، پارسایی کامل، سخنوری و دینآگاهی_ و پس از آن دانشی که بزرگ و پیگیر و جاودانی باشد_ و پس از آن نیرویی مردانه، متانت، هوشیاری، وظیفهشناسی و بیداری و فرزندانی برومند و زیرک، نگهبان کشور، انجمن آرا، کامل و زیبا، نیککردار، از سختی رهاننده و هوشیار و ترقیدهندۀ خانواده که موجب عظمت خانه، ده، شهر و مملکت من شوند.
ببخشای به من ای آذر اهورامزدا آنچه را که نیک است و موجب کامیابی میشود. ببخشای به من آن سعادت مینوی را که از جایگاه راستان و نیکان برخوردار شوم، نامم را بلند آوازه گردان و شهرتی نیک برایم فراهم کن که روانم در آسایش باشد. آذر اهورامزدا خواهان هدایای خوب است از سوی گروه ستایشگران، هدایایی که از روی ایمان و خلوص اهدا شود. او خواستار است تا مراسم ستایشش با هاون در دست، بَرسَم در دست، فشردۀ شیر و هوم در دست اجرا شود و در آتش چوب خوشبو و معطر هذانئِپتَه از برایش سوزانده شود. آنگاه است که آذر اهورامزدا سرخوش و شادمان میشود. دعاهای گروه ستایشگران را میشنود، به آنان تندرستی، زیبایی، نیرو، فرزندان نیک، نام و شهرت، و سعادت و ثروت فراوان میبخشاید.
منبع
دانشنامۀ ایران باستان
هاشم رضی
جلد اول
نشر سخن
صص65-76
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…