شعر امروز
چند سروده از «گراناز موسوی»
چند سروده از «گراناز موسوی»
عریضه
اول چفت در را بینداز
که همسایهها خوابند
بعد خسته نباشی
چای نه
دم کردهایم و هوای شرجی به درد دریا هم نمیخورد
شلوار کوچه وصله میخواهد
و آسمان شال گردن آبی
اینجا آخرِ برج است
و ساعت گرسنه خوابیده
دیگر برای بچههایمان تیرکمان نخریم
تیر از تقویم میگذرد
و بدونِ نان
مهر به خانه نمیآید
دخترک چمدان بسته
از عمان و خزر طلاق گرفته
تا بگذرد از دیواری که جذامیِ موهای اوست
صدایش کن
بگو دیوار برای پنجرههاست
ساعت غلتی زد و از نیمه شب گذشت
نگرانِ رنگهایم
دیر کردهاند
بگو پیادهها سبز باشند و سوارها همیشه سرخ
وگرنه بهار زیر ماشین میرود
پاییز میشود
حتا اگر نگویی دوستت دارم
مهر میآید
و درختان هرچه پوشیدهاند
میکَنَند
بگو وگرنه چیزی شبیه مرگ
بچهها را به مرداد میبرد
این همه تجدیدی بس نبود؟
برنامهی کودک امروز میگفت
همیشه آن که بیگدار به آب میزند
مشقهایش را تهِ اقیانوس مینویسد
حالا بچهها همه از آب ترسیدهاند
جمعه یادمان باشد پیش فوارهها برویم
گیرم پارک تاب و سرسره نمیخواهد
کمی تاب بیاوریم
در هوا مشتی آسمان بپاشیم
تا مورچههای عاشق
راهِ لانه را گم نکنند
ماه دایرهای زنگی است
که خدا به رقص زمین سپرده است
کمی بخند
خانه نرده نمیخواهد
نردبام شاید
خرداد1376
صص 18-16
چند سروده از «گراناز موسوی»
کارت عروسی
انگار تمامِ آسمان به این پنجره آمده
که سقف کوچکمان چنین پرستاره است
فردای سبز
آرزویی محال نیست
وقتی شانههای اعتماد
پناه مرغان مهاجر است
که از فراز غروبهای دور و دراز
اینک به جست و جوی آشیانی روشن آمدهاند
از امشب تا خورشید راهی نیست
نگاهمان کنید!
ص 61
کوتاه
برایم آینهای تازه بفرست
آینهام چنان پر شد از عکس شکستهام
که شکست
آخرین کاردستی
همینقدر آسان!
آسمان کاردستی ناتمام کودکی است
که ماه هلالی را کژ بریده و چسبانده به گوشهای
و دریا
آوازخوان پیری که مرغان غربتی خالکوبیاش کردهاند
اگر تنها نیم روزی به پایان جهان باقی است
دستانم را بگیر
تا از برهوتِ حرف بگذریم
و پابرهنه در هم رها شویم
ص 73
من
نه آدمم نه گنجشک
اتفاقی کوچکم
هربار میافتم
دو تکه میشوم
نیمی را باد میبرد
نیمی را مردی که نمیشناسم
ص80
منبع
پابرهنه تا صبح
گراناز موسوی
نشر سالی
چاپ چهارم
چند سروده از «گراناز موسوی»
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند