فیلسوفان
دربارهی «سقراط»؛ «براین مگی»
مگی:
هر کوششی برای بازگویی سرگذشت فلسفهی غرب باید از یونانیان باستان آغاز شود که نه تنها نخستین فیلسوفان، بلکه بعضی از بزرگترین فلاسفهی غرب از میان آنان برخاستند. کسی که نامش از همه آشناتر است سقراط است که در 399 قبل از میلاد از دنیا رفت. اما پیش از او نیز بعضی فلاسفهی برجسته در یونان یودند، مانند فیثاغورس و هراکلیتوس، که بسیار معروفند و همچنین عدهای دیگر که به هیچ وجه از ایشان کمتر نیستند. اول از همه طالس بود که در قرن ششم قبل از میلاد به شکوفایی رسید.
فیلسوفان پیش از سقراط همه در این دلمشغولی شریک بودند که میخواستند مبادی نخستینی برای تبیین کل طبیعت پیدا کنند. به زبان امروز به «کیهانشناسی» یا علم از یک سو و فلسفه از سوی دیگر یکسان توجه داشتند. سقراط خواسته و دانسته بر ایشان شورید، زیرا معتقد بود آنچه که ما بیش از هرچیز به دانستن آن نیازمندیم این است که خودمان چگونه باید زندگی کنیم نه اینکه طبیعت چگونه عمل میکند و بنابراین لازم است پیشتر و بالاتر از همه چیز به مسائل اخلاقی برسیم.
تا جایی که میدانیم، او هرگز چیزی ننوشت و همهی تعالیم خویش را شفاها القا کرد. نوشتههای هیچیک از حکمای پیش از سقراط مستقیما به ما نرسیده است. اطلاعات ما از همهی فلاسفهای که تاکنون نام بردهام، محدود به منابع دست دوم و از طریق آثار دیگران است، هرچند باید تأکید کنم که در میان این منابع، پارهای از خلاصههای نسبتا طولانی و بعضی نقلقولهای مستقیم نیز دیده میشود. افلاطون نخستین کسی است که نوشتههایش امروز در دست ماست. او شاگرد سقراط بود و در واقع بیشتر اطلاعات ما دربارهی سقراط از نوشتههای او گرفته شده است. افلاطون بدون هیچ تردید یکی از بزرگترین فیلسوفان همهی قرون و اعصار، و به عقیدهی بعضی بزرگترین فلاسفه بوده است. از این رو، اگر بخواهیم برای این داستان مسلسل که همواره ادامه داشته، به دلخواه آغازی برگزینیم سال 399 قبل از میلاد، یعنی مرگ سقراط و شروع نوشتههای افلاطون_ نقطهی خوبی است.
وقتی سقراط مرد، افلاطون سی و یک سال داشت و هشتاد و یک سال عمر کرد. در این نیم قرن، دست به تأسیس مدرسهی مشهور خود در آتن، موسوم به آکادمیا، زد که نخستین نمونهی چیزی است که ما امروز به آن دانشگاه میگوییم و همچنین آثارش را نوشت. تقریبا همهی این آثار به شکل گفت و شنود یا مکالمه نوشته شده است و استدلالهای مختلف از زبان اشخاص گوناگون شنیده میشود که یکی از آنان تقریبا همیشه سقراط است. بیشتر_ ولی نه همهی_ مکالمات به اسم کسانی است که با سقراط صحبت میکنند و از اینجاست که نام یکی فایدون است، دیگری لاخس، سومی ائوثوفرون، چهارمی ثئایتتوس، پنجمی پارمنیدس، ششمی تیمائوس و همین طور تا آخر. رویهمرفته، بیش از بیست مکالمه امروز در دست است که طول بعضی به بیست، پارهای به هشتاد و یکی دو تا حتی به 300 صفحه میرسد. معروفترینشان جمهوری و میهمانی است و ترجمههای خواندنیترینشان با جلد شمیز در حال حاضر در دسترس همه است.
برجستهترینشان نه تنها آثار بزرگی در فلسفه، بلکه شاهکارهایی در ادبیات محسوب میشوند. افلاطون هم متفکر بود و هم هنرمند. نوشتههایش شکل هنری و ارزش دراماتیک دارند و بسیاری از سخنسنجان معتقدند که هیچکس نثر یونانی را هرگز به این خوبی و زیبایی ننوشته است.
منبع
فلاسفهی بزرگ
آشنایی با فلسفهی غرب
براین مگی
ترجمه عزتالله فولادوند
نشر خوارزمی
چاپ پنجم
صص23-25
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…