با ما همراه باشید

با فلسفه

منشأ شعر از نگاه فریدریش نیچه

منشأ شعر از نگاه فریدریش نیچه

دوستداران خیال‌پردازی‌های انسانی، یعنی نمایندگان مکتب اخلاق غریزی،

چنین استدلال می‌کنند:

«اگر بپذیریم که انسان همیشه فایده را چون بتی اعظم محترم دانسته است،

پس شعر، این آهنگ موزون که کلام را، نه رساتر بلکه ابهام بیشتری بخشیده است

و بر روی زمین به کوری چشم فایده‌گران

این چنین شکوفا و پراکنده شده و هنوز هم می‌شود،

از کجا توانست سر برآورد؟

آی! هواخواهانِ فایده!

شما در مقابل خردگریزیِ باشکوه و وحشی شعر

توان استدلال ندارید؛

و این دقیقا همان اراده‌ی رهایی از فایده است،

اراده‌ای که مرتبه‌ی انسان را تا فراسوی خویشتن متعالی ساخته

و هنر و اخلاق را به او الهام کرده است.

اما در این مورد لازم است

که من یکبار هم به دفاع از دعوی فایده‌پرستان برآیم؛

چون اصولا حرف‌های آن‌ها آنقدر ناحق است

که انسان دلش برای آن‌ها می‌سوزد.

در زمان‌های قدیم که شعر خلق شد

و وزن در کلام جاری گشت،

دقیقا همین فایده، فایده‌ی بزرگ، هدف بود.

وزن همان قدرتی است که تمام ذرات جمله را

دوباره منظم ساخته و انتخاب کلمات را ایجاب کرده،

اندیشه را از نو رنگ‌آمیزی کرده و آن را عجیب‌تر، غریب‌تر

و مبهم‌تر می‌سازد؛ و حقا که این همان فایده‌ی خرافاتی است.

فایده‌پرستان می‌خواستند عجز و لابه‌ی انسان تأثیر عمیق‌تری

بر ذهن خدایان باقی گذارد.

زیرا دریافته بودند که نظم شعر بهتر از نثر در خاطر حفظ می‌شود.

همچنین، آن‌ها تصور می‌کردند که صدای خود را با آهنگی موزون

می‌توانند تا مسافت‌های دورتری طنین‌انداز کنند،

گویی که نماز اگر موزون باشد دقیق‌تر به گوش خدایان می‌رسد.

اما آن‌ها قبل از هرچیز قصد داشتند از تسخیر ابتدایی روح انسان

به دست موسیقی سود جویند. وزن سلطه‌ایست که میلی سرکش

در هم‌صدایی و هماهنگی ایجاد می‌کند. درنتیجه، آن‌ها می‌گفتند

که نه فقط جسم بلکه روح،

و احتمالا روح خدایان، از وزن و آهنگ تبعیت می‌کند؛

بنابراین، سعی کردند بر خدایان مسلط شوند

و خود را از طریق آهنگ بر آن‌ها تحمیل کنند.

بدین‌گونه شعر ریسمانی جادویی بود

که به دور گردن خدایان افکنده شد.

اندیشه‌ای عجیب‌تر نیز وجود داشت،

و دقیقا همین اندیشه بود که با قدرتی فوق‌العاده

در به وجود آوردن شعر نقش داشت.

شعر از نظر پیروان فیثاغورث

همچون تعلیمات فلسفیو شیوه‌ای آموزشی بود.

اما مدت‌ها قبل از پیدایش فلاسفه،

توان تخلیه‌ی احساسات، پالایش جان و تلطیف خوی حیوانی را

به موسیقی نسبت می‌دادند.

تنش عادی روح، و هماهنگی آن، برای از خود بی‌خود شدن بود

و بایست با تبعیت از وزن و آهنگ به رقص درآید.

درمان و تزکیه‌ی روح در همین امر نهفته بود.

«ترپاندر» با به کارگیری این درمان یک قیام را فرونشاند؛

«امپیدوکلس» فردی خشمگین را آرام کرد،

و «دامون» مرد جوانی را که بیمار عشق بود شفا داد.

همچنین، با استفاده از این درمان توانستند خدایان خشمگین را

که تشنه‌ی انتقام بودند معالجه کنند.

در این معالجات، ابتدا هذیان و احساسات را به حد اعلا می‌رساندند

شخص خشمگین را دیوانه می‌کردند و تشنه‌ی انتقام را از نیاز انتقام

سرمست می‌ساختند.

در کلیه مراسم مربوط به باده‌نوشی و اطفاء غرایز نفسانی هدف آن بود

که آتش خشم خدایان را با باده‌نوشی افراطی یکباره فرونشانند تا آن‌ها

احساس کنند که تزکیه و تخلیه شده‌اند

و انسان‌ها را در صلح و صفا آزاد بگذارند.

آیا برای انسان خرافی اولیه اصولا چیزی مفیدتر از وزن وجود داشت؟

همه چیز با آهنگ امکان‌پذیر بود:

یعنی فعال کردن کار بنحوی جادویی، مجبور ساختن هر خدایی به متولد شدن،

نزدیک شدن، گوش دادن و تنسیق آینده به میل خود، تخلیه‌ی روح از تنش‌هایی

چون ترس، وسواس، ترحم یا عطش انتقام.

بدون شعر انسان هیچ نبود.

و با آن انسان تقریبا خداگونه بود.

این احساس با چنان بیان محکمی ریشه‌کن نمی‌شود.

در روزگار ما، پس از هزاران سال مبارزه علیه این خرافه

فرزانه‌ترین ما ممکن است گاه بازیچه و فریفته‌ی وزن شود

زیرا اندیشه‌ی آهنگین را به عنوان حقیقی‌ترین اندیشه احساس می‌کند.

وزن هنگامی که به شکل عروض درمی‌آید به صورت جهش خدایان نمودار می‌شود.

آیا جالب نیست که باوقارترین فلاسفه،

علی‌رغم دقت و جدیت در به کارگیری یقین‌ها

هنوز به کلمات قصار شاعران استناد می‌کنند

تا اندیشه‌های خود را عمیق‌تر و معتبرتر سازند؟

درحالیکه برای یک اندیشه چیزی خطرناک‌تر از آن نیست که شاعری 

آن را تأیید کند تا تکذیب.

به قول هومر: «شاعران دروغگویانی بزرگ هستند.»

 

منبع

حکمت شادان

حکمت شادان

فریدریش نیچه

مترجمان:

جمال آل‌احمد

سعید کامران

حامد فولادوند

نشر جامی

چاپ هفتم

 خلاصه‌ای از

صص142-146

مطالب مرتبط

  1. در باب پر حرفی نویسندگان
  2. تعریف شعر در نگاه آیدا گلنسایی
  3. عنصر عظمت

 

 

 

 

 

برترین‌ها