با ما همراه باشید

شاعران ایران

یکی از سه پیامبر شعر

یکی از سه پیامبر شعر

یکی از سه پیامبر شعر

امروزه به برکت انتشار بعضی مسائل اجتماعی و سیاسی و نیز ملاحظات انتقادی بعضی از ادیبان قرن اخیر، داوری ما در باب شاعران کهن تغییراتی کرده است وگرنه چه‌گونه می‌توان باور کرد در زبانی که شاعرانی به عظمت نظامی گنجوی و خاقانی شروانی و سنائی غزنوی و جلال الدین رومی و فرید الدین عطار دارد، کسانی بیایند و سه پیامبر برای شعر فارسی برگزینند:

فردوسی و سعدی و انوری. در مورد فردوسی و سعدی جای بحث نیست؛ بویژه که در روزگار پیدایش این فکر، هنوز گویا خواجه حافظ به شاعری نپرداخته بوده است و حضرت مولانا هم که مقامی فراتر از شاعری دارد، اما انوری را یکی از سه پیامبر شعر فارسی به شمار آوردن، حکمی است ظالمانه در حق نظامی و خاقانی و سنائی و خیام. اما چه‌گونه این چنین فتوایی را مراجع ادب قدیم صادر کرده‌اند و شاعری هم آن را به نظم درآورده است که:

« در شعر، سه کس پیمبرانند

_هرچند که نبیَّ بعدی

«اوصاف» و «قصیده» و «غزل« را

فردوسی و انوری و سعدی

امروزه این فتوی، حکمی است دور از انصاف و دور از داوریِ دوستداران ادب فارسی، ولی در عصر صدور این حکم، اجماع یا رأی نزدیک به اجماع اهل ادب همین بوده است که انوری، در کنار سعدی و فردوسی، یکی از سه پیامبر شعر فارسی است. حال ببینیم منشأ این داوری را در آن عصر چه‌گونه می‌توان دریافت.

یادآوری این نکته شاید ضرورت داشته باشد که این فتوا، فتوای ادیبان رسمی و درباری است. یعنی درین حکم، توده‌های خوانندۀ شعر و اصحاب خانقاه مداخله‌ای نداشته‌اند. وگرنه محال بود که عطار و سنایی را یا جلال الدین مولوی را_ که معاصر سعدی است_ فراموش کنند. حق این است که صادرکنندگان این فتوا، ادیبان رسمی درباری بوده‌اند. آن‌هایی که برای ادبِ تصوف اهمیتی قائل نبوده‌اند و تمام همّ و غم‌شان سرودن شعرهایی در حوزۀ مدیح صاحبان قدرت بوده است. اینان از شعر به «صورت»، آنهم با همان ملاک‌های رایج میان خودشان، توجه می‌کرده‌اند. شک نیست که بلحاظ صورت _ که قالب را هم شامل می‌شده است_ انوری، یکی از قلل شعر به شمار می‌رفته است. بیت دوم قطعه:

اوصاف و قصیده و غزل را

فردوسی و انوری و سعدی

توجیه و تفسیری بوده است که در بیان این انتخاب و گزینش عرضه کرده‌اند. اگر اغراض یا صور شعر، محدود به «وصف» و «مدح» و «تغزل» باشد، بی‌گمان انوری بهترین مدیحه‌سرای زبان فارسی است و طبعاً یکی از پیامبران شعر به شمار خواهد آمد اما پیامبر شعرهایی که به قول خودش، آن شعرها، «باطل»‌اند. پس او را می‌توان «پیامبر شعرهای باطل» خواند. و این تعبیر به هیچ‌وجه تحقیر انوری و شعر او نیست. او خود شعرهای خویش را، بمناسبت اینکه در خدمت تبلیغاتی قدرت‌های ستمکار زمانه بوده است، شعر باطل خوانده است:

کسی که مدّت سی سال «شعر باطل» گفت

خدای بر همه کامیش داد پیروزی

در قلمرو شعر باطل، او پیامبر شاعران است، زیرا هیچ‌کس از اخلاف و اسلاف او، شعر مدیح را، به قوت و استحکام و مهارت او نسروده است، حتی منوچهری و فرخی و مسعود سعد و خاقانی هم، با همه امتیازهایی که شعرشان دارد، مدایحشان به پای مدایح انوری نمی‌رسد. شک نیست که وصف طبیعت در شعر منوچهری عالی‌ترین پایگاه را در زبان فارسی یافته و غزل و تغزل حسیّ و آمیخته به تجربۀ زندگی و طبیعت، در دیوان فرخی، در اوج کمال است و نمی‌توان تردید کرد که وصف حالات روحی و دردمندی‌های یک زندانی در شعر مسعود از امتیازهایی استثنائی برخوردار است و هیچ‌کس تردید ندارد که زبان فارسی در دست خاقانی مانند موم نرم است و قدرت تصویرسازی و ترکیب‌آفرینی او در سر حدّ اعجاز است، اینها همه بجای خود، ولی باعتبار نفس مدیح، یعنی شعر باطل، انوری بر همۀ آن‌ها امتیاز دارد.

بی‌سبب نیست که از وقتی انوری به ظهور رسیده، سرمشق تمام قصیده‌سرایان بعد از خویش گردیده است و تا عصر صفوی و قاجار نیز شعرا، بیشتر به تقلید قوالب شعری او نظر داشته‌اند.

یک نکته را نباید فراموش کرد که در تکامل شعر درباری، انوری نقطۀ اوج و کمال است، یعنی بعد از او کسی را سراغ نداریم که موفق به ایجاد سبک و اسلوبی خاص شده باشد. بااینکه بلحاظ بعضی خصوصیات تصویری و بیانی، او شیفتۀ تجربه‌های ابوالفرج رونی است، ولی بلحاظ نحو زبان، و تسلط بر احضار کلمات و تمکین قوافی، شعرش در اوجی است که قابل مقایسه با شعر ابوالفرج نیست و می‌توان گفت، داوری یان ریپکا، در این مورد دور از انصاف نیست آنجا که می‌گوید: انوری «در سایۀ نیروی تخیل و فضل و دانش و تسلط کامل بر زبان و بلاغت؛ قصیده را به اوج رفعت رساند تا بدان حد که هر تحول بعدی، جز سقوط نمی‌توانست به حساب آید.

آن‌ها که شیفتۀ سبک و اسلوب انوری بوده‌اند، نه دلبستۀ تصاویر شعر او بوده‌اند و نه دلبستۀ مضامین او، بلکه بیشتر مفتون مهارت‌های کلامی او می‌شده‌اند که در نحو زبان سیطره‌ای ویژۀ خویش دارد. البته از یک نکتۀ خاص در شعر او نیز غافل نبوده‌اند و آن بهره‌مندی از معارف علمی و حکمی است، در خدمت شعر و این به هیچ وجه بمعنی وارد کردن مستقیم آن معارف، بعنوان موضوع و مضمون شعر، نبوده است، بلکه بهره‌مندی غیرمستقیم از آن معارف است که در اجزای بیان و صور خیال او انعکاس یافته است.

از آنجا که تاریخ تکامل، یا، بگوییم تحول شعر درباری حرکتی است از سادگی و طبیعت‌گرایی به سوی صنعت و علم‌گرایی، انوری را باید استاد درجۀ اول این کار دانست زیرا با دانش‌هایی که آموخته بوده است و با مهارتی که در قلمرو زبان و سیطرۀ بر نحو و واژگان زبان دارد، او بهتر از هرکس دیگر توفیق آن را داشته است که شعر را هرچه از سادگی دورتر کند و به فن‌آوری و علم آلوده‌تر کند. بدین گونه است که طبیعت نیز در شعر او از خلال «عینک علم و حکمت» دیده می‌شود و آن سادگی و شفافیت دوران فرخی و منوچهری را از دست داده است. او در هر گوشه‌ای از طبیعت که می‌نگرد، و در هر وصفی که از مظاهر طبیعت در شعر خویش می‌آورد، برهانی یا علتی عقلانی برای آن می‌جوید و همین امر بوده است که معاصران و آیندگان را شیفتۀ او کرده بوده است.

مجموعۀ این امکانات در شعر او سبب شده است که معاصران و آیندگان، او را سرمشق اینگونه شعر بشمار آورند و به خود این حق را بدهند که در کنار فردوسی و سعدی او را یکی از پیامبران شعر بشمار آورند و این خطای روشنفکران است که از زندگی و جامعه و اعماق نیازهای طبیعی، غالباً، غافل‌اند و سرگرم تخیلات و معیارهای خصوصی خویش و از رهگذر تعمیم پسندهای خود به کلِ جامعه مرتکب این گونه خطاها می‌شوند و تصور می‌کنند چون ملاک شعر و شاعری، در نظر آنان، چنین و چنان است، پس مجموعۀ فرهنگ جامعه نیز باید در همان جهت حرکت کند، در صورتی که همان روزگار، صوفیه ادبیات درخشان خویش را داشته‌اند و ملاک‌ها و معیارهای خاص خود را و ادبیات عوام نیز با ترانه‌های فهلوی و شعرهای امثال بابا طاهر حیات خود را در اعماق جامعه ادامه می‌داده است.

اینکه چرا انوری، نسبت به مقلدانش، همواره دور از دسترس مانده است نکتۀ بسیار مهمی است که احتمالاً به زبان ساده و طبیعی او برمی‌گردد. تقلید سادگی زبان او یکی از دشوارترین کارها بوده است در صورتی که تقلید فضل‌فروشی‌های او و استعاره‌ها و مجازهای متکی بر دانش‌ها، که در شعر او دیده می‌شود، کار چندان دشواری نبوده است. تنها کسی که در راه و رسمی دیگر، در حوزۀ غزل، به رمز و رازهای زبان شعری او پی برده است، سعدی است.

 

منبع

مفلس کیمیا فروش

(نقد و تحلیل شعر انوری)

محمدرضا شفیعی کدکنی

نشر سخن

چاپ سوم

صص 121-125

 

مطالب بیشتر

  1. دربارۀ زبان شعر امروز: دکتر شفیعی کدکنی
  2. نقد حجم سبز سهراب سپهری: دکتر شفیعی کدکنی
  3. دربارۀ گلچین گیلانی: شفیعی کدکنی
  4. دربارۀ آراگون، الوار، لورکا و سن ژون پرس
  5. دربارۀ ادونیس: دکتر شفیعی کدکنی

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها