اکتاویو پاز؛ صدایی از آنِ خود نوشتهی نیک کِیستر
مبارز، اما نه سودازده
هر اتاقی مرکز جهان است، این جمله را که بهویژه دو-سه دههی پیش در فضای روشنفکری ما جملهی رایجی بود قاعدتاً بسیاری از اهل فرهنگ شنیدهاند، اما شاید همه ندانند این جمله عبارتی است از شعر مشهور “سنگ آفتاب” اکتاویو پاز به ترجمهی احمد میرعلایی. زندهیاد احمد میرعلایی نخستین معرف جدی پاز در ایران بود و از چندسالی پیش از انقلاب به آثار او توجه یافته بود. میرعلایی به عنوان یکی از اعضاء “جُنگ اصفهان” انتخاب درست و هوشمندانهای کرده بود. پاز نه فقط شاعر بزرگی بود، بلکه روشنفکر و جستارنویسی شایان توجه بود که به کار نویسندگان و شاعران جنگ اصفهان و همفکران آنها میآمد. این چهرهی ادبی بزرگ مکزیک هم پشتوانهی محکمی در جریانهای ادبی و هنری روزگار داشت و هم در مقام روشنفکری مبارز از شخصیتی احترامبرانگیز برخوردار بود، با این همه او نه به ادبیات متعهد حزبی تعلق خاطری داشت و نه حاضر بود به مارکسیسم که آن را دینی تازه یافته بود مؤمن بماند و آزادی را پای قدرت کسانی که وعدهی عدالت را در ناکجاآباد میدادند قربانی کند. اهل ادبیات بود، اهل اندیشه بود، اهل مبارزه بود، اما سودازده نبود.
در دورهی رونق روشنفکری کسانی که همهی این ویژگیها را داشته باشند سخت کمیاب بودند. در فرانسهی زمان ژان پل سارتر و سیمون دوبوار، شاید دو استثنای مهم بتوان یافت: یکی آلبر کامو که از دل فقر و خشونت درآمده بود و با دل بیکینه و وجدان اخلاقی تیزش بهخوبی میدانست خشونتی که موجهکردن آن برای روشنفکران بازیچهای فکری است در دست قدرتطلبان چگونه بنیادِ نه فقط آزادی که عدالت را ویران خواهد کرد. دیگری رمون آرون که نه نبوغ ادبی داشت و نه نبوغ فلسفی، در عوض ذهنش از روشنایی عقل سلیم چنان به کمال بهره داشت که با “شفافیت سرد” فکریاش توانست چیزهایی خلاف جریان بگوید که تنها گذر زمان درستی آنها را آشکار کرد. در اروپا که چنین بوده باشد تکلیف آمریکای لاتینِ گرفتارِ فقر و تازه رهیده از استعمار معلوم است. سودازدگی مارکسیسم عامیانه در همه جای جهان باب روز بود و در میان روشنفکران و شاعران و نویسندگان آمریکای لاتین نیز هم. نمونههای مشهورشان پابلو نرودا و گابریل گارسیا مارکز. در آن فضا کسانی که هم اهل اعتراض باشند و هم به “افیون روشنفکران” معتاد نشده باشند زیاد نبودند. اکتاویو پاز از آن جمله بود.
شعر پاز در ایران با اقبال فراوان مواجه بوده است. از سنگ آفتاب/سنگ خورشید ترجمههای مختلفی به فارسی هست و کتابهای متعددی از او به فارسی برگردانده شده و حتی اینک ترجمهی مجموعهی کامل اشعارش به فارسی موجود است. اما جدای از جذابیت شعرهایش، قدر رویکرد فکری این جستارنویس اندیشمند نیز نزد برخی روشنفکران ایران شناخته شده بود و کسانی اهمیت تأملات او را برای “ما” دریافته بودند. ترجمههای زندهیاد مصطفی رحیمی و شادروان غلامعلی سیار را از نوشتههای پاز در این سیاق باید دید.
برای کسانی که کتاب میخوانند تا سر خودشان را به خیالات “روشنفکرانه”شان گرم کرده باشند و “پُز” ادبی-هنریشان را بیشتر کنند فرقی بین رویکرد مارکز و بارگاس یوسا نیست، همچنانکه برای نسل پیشین چنین کتابخوانانی فرقی بین رویکرد سارتر و کامو نبوده است. خواندن زندگینامهای که سوانح حیات و مجموعهی آثار و ماجراهای فکری شاعری مانند اکتاویو پاز در آن مرور و تحلیل شود برای چنین کسانی فایدهای نخواهد داشت. اما برای آنها که ماجراهای فکری را جدی میگیرند کتابی خوشخوان که امکان همراهی خواننده را با شاعری اندیشمند در فراز و نشیبهای زندگیاش فراهم میسازد فرصت مغتنمی است. به چنین کسانی خواندن کتاب نیک کیستر را، که خوشبختانه به فارسی روانی نیز ترجمه شده، پیشنهاد میکنم:
اکتاویو پاز
صدایی از آنِ خود
نوشتهی نیک کِیستر
ترجمهی لیلا مینایی
نشر نی
1399
منبع mansurhashemi.com
اکتاویو پاز؛ صدایی از آنِ خود نوشتهی نیک کِیستر
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…