عکس‌نوشته‌هایی از جملات نادر ابراهیمی

دانلود آهنگ

چرا پوچ‌گرایان، خود را، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می‌جنگیم، پاره پاره می‌کنند؟

آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری‌شان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟

من هرگز نمی‌گویم در هیچ لحظه‌ای از این سفرِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امید بازگردیم، قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند.

(یک عاشقانۀ آرام، ص 52)

عاشق، تکدّی نمی‌کند.

عاشق، حقارت روح را تَقبّل نمی‌کند.

عاشق، تن به اعتیاد نمی‌دهد.

عاشق، سرشار است از سلامتِ روح، و ایمان.

عاشق، زمزمه می‌کند، فریاد نمی‌کشد.

(یک عاشقانۀ آرام، ص 53)

مسأله‌ی اساسی انسان مسئول قرن ما غلبه بر ظلم نیست؛ ناسازگاری قطعی و لجوجانه با ظلم است.

برای ما، اینک، همین کافی است که «خوبی»، با هر تعریف و تعبیر که باشد، وجود داشته باشد و معتقدانی داشته باشد.

این‌که نمی‌تواند بر «بدی» چیره شود و بدی را بشکند و خُرد کند و نابود، هیچ مسأله‌ی عمده‌یی نیست.

(ابوالمشاغل، ص230)

روزگاری، به همسرم نوشتم:

«خوشبختی، عروسکی‌ست ساخته شده از عشق و ایمان، نه هیچ چیز دیگر»

و امروز می‌نویسم:

«اما عزیز من! عروسک‌های کوکی، بدترین عروسک‌های دنیا هستند چرا که بدون ایمان، بدون عشق، بدون اراده، و بدون شعور، حرکت می‌کنند، و چیزی از این خطرناک‌تر، برای سعادت انسان، وجود ندارد…»

(ابوالمشاغل، ص 191)

روزی، در بازاری، خواستم که کفش محلّی بخرم، کفش تنگ بود.

اما فروشنده، سر آن نداشت که دست از سرم بردارد و می‌خواست به هر ترتیب که هست، آن کفش را قالب کند (و یا غالب). این بود که گفت: ای برادرجان! چرا پایت را اینطور پَت و پهن می‌کنی؟ انگشت‌هایت را جمع کن تا برود به درون کفش؛ بعداً درست خواهد شد.

گفتم: می‌دانی پدرجان؟ دیگر از این پا گذشته است که خودش را اندازۀ کفش‌های تو کند. دیر به ما رسیدی پدر! به هرحال، الباقی عمر را، یا باید پابرهنه بمانیم  و پا برهنه راه برویم و پابرهنه بمیریم، یا باید کفش‌ها خودشان را به اندازۀ پای ما کنند.

پیر مرد خندید.

(ابوالمشاغل، ص 161)

عکس‌نوشته‌هایی از جملات نادر ابراهیمی

گروهی زود می‌میرند گروهی دیر، و گروهی هرگز نمی‌میرند.

ما تنها عزاداران تاریخ نیستیم.

پس، مسأله‌ای نیست، مسأله‌ای نیست…

اگر هنوز عاشقیم، چرا از کنار زمانِ عزا، با قدم‌های بلند، رد نشویم؟

عاشق جدی است، اما عبوس نیست.

(یک عاشقانۀ آرام، ص 65)

تو خوب می‌دانی… سنگین‌ترین دردها، چون از صافی زمان بگذرد به چیزی توصیف‌ناپذیر اما مطبوع تبدیل می‌شوند، و جملگی تلخی‌ها به چیزی که طعمی بسیار خاص اما به هرحال شیرین دارند…

(چهل نامۀ کوتاه به همسرم، ص 139)

آه هلیا…

چیزی خوفناک‌تر از تکیه‌گاه نیست.

ذلت، رایگان‌ترین هدیۀ هر پناهی‌ست که می‌توان جُست.

(باردیگر، شهری که دوست می‌داشتم، ص 41)

ما هرگز از آنچه نمی‌دانستیم و از کسانی که نمی‌شناختیم ترسی نداشتیم.

ترس، سوغاتیِ آشنایی‌هاست

(باردیگر، شهری که دوست می‌داشتم، ص 31)

بدون احساس کمترین خجالت، به پهنای صورت گریستن را دوست می‌دارم؛ اما نه به خاطر این یا آن مسأله‌ی حقیر نه به خاطر دنائت یک دوست نه به خاطر معشوق گریزپای پر ادا نه… بلکه به خاطر مجموع مشقّاتی که انسان در زیر آفتاب کشیده است؛ به خاطر همۀ انسان‌هایی که اشک می‌ریزند و یا دیگر ندارند که بریزند. گریستن به خاطر دردهایی که نمی‌شناسی‌شان، و درمان‌های دروغین

(چهل نامۀ کوتاه به همسرم، ص 83_82)

اگر عشق را از جریان عادی زندگی جدا کنیم از نان برشتۀ داغ، چای بهارۀ خوش عطر، قوطی کبریت دستگیره‌های گلدار و ماهی تازه عشق، همان تخیلات باطل گذرا خواهد بود؛ مستقل از پوست، درد، وام، کوچه‌ها و بچه‌ها: رؤیایی کوتاه که آغازی دارد و انجامی و ناگهان از جای پریدنی و بطالت را احساس کردنی و از دست‌رفتنی تأسف‌بار، و یاد… «یاد، که انسان را بیمار می‌کند» و خادم درماندۀ گذشته‌ها، نه مسافرِ همیشه مسافر بودن.

(یک عاشقانۀ آرام، ص 46)

 

مطالب بیشتر

  1. بخش‌هایی از کتاب یک عاشقانۀ آرام
  2. نگاهی انتقادی به جایزه و مساابقه
  3. خستگی چقدر دلنشین است!
  4. قسمت‌هایی از کتاب ابوالمشاغل
  5. قسمت‌هایی از کتاب چهل نامۀ کوتاه به همسرم
مدیریت

فریادی شو تا باران وگرنه مُرداران... احمد شاملو

Recent Posts

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ…

من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ...

1 روز ago

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی

نگاهی به کتاب «خطابه‌های برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگ‌ترین شاعران…

4 روز ago

شبیه به مجتبی مینوی!

شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمی‌پور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…

5 روز ago

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»

نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد»‌ که با نام «جیمز انسور»‌…

1 هفته ago

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی

جمله‌هایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگ‌ها برای حضور فیزیکی بدن‌ها…

1 هفته ago

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آب‌هایِ اعماق

«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آب‌هایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…

2 هفته ago