به راستی بشر چیست؟ سرایی برای درد و
رنجی سخت و توانفرسا
بازی ساده ثروتی دروغین، امیدی واهی در
این دوران،
صحنهای برای ترسی تلخ، آکنده از رنجی برّنده،
برفی به سرعت ذوب شده، شمعی به زودی سوخته شده.
این هستی، همچون گفتمانی پوچ یا
مزاحی ساده پر میکشد.
آنانی که در پیشرویمان، لباس ضعیف
کالبدمان را بر زمین فروافکندند،
و در کتاب امواتی که با میراییِ بزرگی
همراه است، نامشان
دیربازی است نگاشته شده و از ذهن و
قلبمان زدوده شدهاند…
چنان رؤیایی پوچ، که به سادگی به دست
فراموشی سپرده میشود،
و همچون نهری که جریان مییابد،
بیآن که هیچ نیرویی متوقفش سازد.
آن چه اینک تنفس میکند، باید در هوا محو گردد.
آن چه در پسِ پشت ما میآید، تا گور نیز
تعقیبمان خواهد کرد…
چه میگویم؟ همچون دودی، در برابر
بادی سهمگین ناپدید میگردیم…
منبع
گزیدهای از معروفترین و زیباترین
سرودههای ادبیان آلمان
نشر تیر
ترجمه فریده مهدوی دامغانی
صص157-155
مطالب مرتبط
پنج دلیل که ادبیات ایران در جهان جدی گرفته نمیشود آیدا گلنسایی: بسیاری از آثار…
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر! آیدا گلنسایی: رمان دشمن عزیز…
نگاهی به رمانِ «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی آیدا گلنسایی: «هیچ دوستی…
بریدههایی از خطابۀ نوبل ماریو بارگاس یوسا «به روشنی به یاد میآورم که تبدیل شدن…