من آبِ دریاها را میفروشم آقا…
(شعر لورکا/ صدا: محمد عارفیفر)
دریا خندید در دور دست
دندانهایش کف و لبهایش آسمان
– تو چه میفروشی دختر غمگین سینه عریان؟
– من آب دریاها را میفروشم آقا!
– پسر سیاه قاطی خونت چه داری؟
– آب دریاها را دارم آقا!
– این اشکهای شور از کجا می آید مادر؟
– آب دریاها را من گریه میکنم آقا!
دل من و این تلخی بینهایت
سرچشمهاش کجاست؟
آب دریاها سخت تلخ است آقا!
دریا خندید در دور دست
دندانهایش کف و لبهایش آسمان
منبع echolalia
مطالب بیشتر
ویلیام فاکنر: هنرمند هيچ اخلاقی نمیشناسد مصاحبهکنندهای از فاکنر میپرسد: نويسنده چگونه رُماننويس جدی میشود؟…
بریدهای از کتاب آسایش نوشتۀ مت هیگ به دلیل انعطافپذیری عصبی، مغز ما براساس چیزهایی…
چرا «گلابی» مهم است؟ گلابی از زمان ماقبل تاریخ با ما بوده است، حتی برشهای…