ماجرای عجیب سگی در شب اثرِ مارک هادون
«کریستوفر» پسری است که به سندروم اوتیسم مبتلاست. او که مدتی است مادرش را از دست داده است، به دنبال نوشتن یک رمان پلیسی و جنایی است. اتفاقا سگ همسایه آنها به طور ناگهانی کشته می شود و کریستوفر تصمیم می گیرد قاتل را پیدا کند و …
سگی که در همسایگی کریستوفر زندگی می کند، ولینگتون نام دارد. ولینگتون ناگهان کشته می شود. کریستوفر که سگها را بسیار دوست دارد، چنان از مرگ آن متأثر می شود که درصدد پیدا کردن قاتل برمی آید و دفترچه ای برمی دارد و از همسایهها درباره مرگ سگ سؤال می کند. این کار برای کریستوفر بسیار مشکل است، زیرا او به سندروم اوتیسم مبتلاست و ارتباط با مردم و به ویژه غریبه ها برایش بسیار سخت است. به تدریج با پیشرفت پرونده، کریستوفر نامههایی را پیدا می کند که تاریخ عجیبی دارند و مدتها بعد از مرگ مادرش و به خط مادر برای او نوشته شده که پدرش همه آنها را مخفی کرده بود و ….
ماجرای سگی در نیمهشب
اوتیسمیها در جهانی متفاوت با جهان ما زندگی میکنند. دنیایی که تصویر در آن حرف اول را میزند، همه چیز همانقدر صریح است که روز روشن است و شب تاریک، از کنایه و استعاره و توصیفهای پیچیده در آن خبری نیست، و صراحت و صداقت و منطق در همه جا و همه چیز جاری و ساری است. کریستوفر در این رمان هوش عجیبی در ریاضیات دارد. او اعداد اول را تا عدد ۷۵۰۷ حفظ است و با معمای قتل سگ نیز بهمثابهی یک مسئلهی ریاضی برخورد میکند.
مارک هادون نه تنها داستان را از زبان او روایت میکند که فرم روایی رمانش را نیز از هر جهت با موضوع، شخصیت، راوی و حتا مضمون اثر هماهنگ کرده است. از شمارهی فصلها، که از عدد ۲ شروع میشود و به مرور میفهمیم بر اساس اعداد اول است، بگیر تا زبان روایت که از پیچیدگیهای لفظی و لحنی و معناپردازیهای عاطفیِ معمول عاری و خالی است، تا چینش وقایع فصلها که گاه به آشفتگی در روایت پهلو میزند اما در چیدمان کلی کشف میکنیم که کاملاً متناسب است با جهان فکری این راوی ۱۵ ساله.این رمان نوشتهی مارک هادون (متولد ۱۹۶۲)، نویسنده، تصویرگر و فیلمنامهنویس انگلیسی است که آن را در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد. یعنی در ۴۱ سالگی.
رمانی بسیار مشهور، با فروش حدود دو میلیون نسخه فقط در بریتانیا، که نام آن در فهرستهایی نظیر ۱۰۰۱ یا حتا ۱۰۱ کتابی که باید پیش از مرگ خواند هم آمده است. کریستوفر، شخصیت اصلی رمان، به علت اختلال اوتیسم از درک مسائل عادی زندگی عاجز است، اما هوش فوقالعادهای دارد و دنیا را دیگرگونه میبیند. البته در هیچ جای کتاب بهصراحت نامی از اوتیسم نمیبرد.
ماجرا با کشته شدن سگی در همسایگی آنها آغاز میشود و کریستوفر سعی میکند قاتل سگ را با ابتکارات منحصربهفرد خود بیابد. این آغاز داستانی درخشان است با یک راوی متفاوت و کمنظیر برای ورود به ساختار و دنیای ذهنی شخصی که نمونههای آن در دور و اطراف ما کم نیست، اما هیچ شناختی از آنها نداریم. رمانی که یک نوجوان اوتیسمی دربارهی قتل سگ همسایه و زندگی خودش نوشته است! کاری بهغایت سخت برای مارک هادون، در عین حال کاملاً موفقیتآمیز!
کریستوفر در جایی از کتاب میگوید:
«من فکر میکنم اعداد اول درست مثل زندگی هستند. آنها خیلی منطقی هستند اما هیچ وقت نمیتوانید فرمولشان را کشف کنید. حتا اگر وقت خود را با فکر کردن به آنها سپری کنید.» و نهایتاً اینکه از معدود رمانهایی است که نه فقط برای نوجوانان نوشته شده نه فقط برای بزرگسالان. به تعبیر ناشر، هر خوانندهی بالای ۱۳ سال از مطالعهی آن لذت میبرد.
یک فصل از رمان
در ادامه، فصل نخست این رمان (یا به روایت کریستوفر، فصل شمارهی ۲) را میخوانید:
هفت دقیقه از نیمهشب گذشته بود. سگه روی چمن جلوی خانهی خانم شیرز افتاده بود. چشمهایش بسته بود. انگار حدقههایش به اطراف میچرخیدند، مثل اوقاتی که سگها خواب میبینند که دارند گربه دنبال میکنند. اما سگه نه میدوید و نه خواب بود. مرده بود. یک چنگک باغبانی از تنش بیرون زده بود. نوک چنگک احتمالاً از تنش رد شده بود و در خاک فرو رفته بود چون چنگک سیخ ایستاده بود. به این نتیجه رسیدم که سگه احتمالاً با آن چنگک به قتل رسیده، چون زخم دیگری را روی بدنش نمیدیدم و در ضمن فکر نمیکنم که کسی بخواهد چنگک را در تن سگی که به دلایلی مثل سرطان یا تصادف در خیابان مرده، فرو کند. با این حال نمیتوانستم دربارهی این مسئله مطمئن باشم. وارد حیاط خانهی خانم شیرز شدم و در آن را پشت سرم بستم. به سمت زمین چمن رفتم و در کنار سگ زانو زدم. دستم را روی ماهیچهی پایش گذاشتم. هنوز گرم بود.
اسم سگه ولینگتون بود. سگ خانم شیرز بود که دوست ماست. خانهاش دو خانه آنطرفتر از خانهی ما، آن دست خیابان است. ولینگتون یک سگ پودل بود اما نه از آن پودلهایی که موی قشنگی دارند بلکه یک پودل بزرگ. موهای سیاه فرفری داشت اما وقتی نزدیکش میشدی میدیدی که زیر آن موها یک زرد خیلی کمرنگ بود مثل پوست مرغ. مشغول نوازش ولینگتون شدم و با خودم فکر کردم چه کسی ولینگتون را کشته است و چرا؟
ماجرای عجیب سگی در شب، نوشتهی مارک هادون، ترجمهی شیلا ساسانینیا، نشر افق، ۳۴۳ صفحه
منبع khabgard.com
ماجرای عجیب سگی در شب اثرِ مارک هادون
مطالب بیشتر
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…