دختری با گوشوارۀ مروارید 1 زمان، ظالمانه مهربان شده است و دیگر باد، حرف نمیآورد و ببرد یک نفر…
اخراج سرودۀ آیدا گلنسایی همیشه باور داشتم در خشم ِشدید حقانیت یک عشق و خورشیدهایی که برای روز مبادا…
نامه به مردی که نمیشناسم نامه به مردی که نمیشناسم 2 ظهر که از دیوار بالا رفت ساعت که پا…
خورشیدم تو را چه به نشخوار خاموشی؟ تو که خواهر آبشارهای بیشماری بودی طبیعی است که مرا نمیشناسی چه نسبتی…
سطرهایی از ژنتیک سرودهی آیداگلنسایی مطالب بیشتر شعر اخراج سرودهی آیدا گلنسایی تمساح کوچک (شعری برای روسپیان) دختری با گوشوارهی…
از شعرِ «ستارههای ساختگی» کجایید احساسات ممنوع نجات دهنده قفلهای مقتدری که بیپروایی هیچ کلیدی از شکوه بکارتتان پرده برنمیداشت؟…