شعر فارسی

«دیگر تنها نیستم» شعری از «احمد شاملو»

دیگر تنها نیستم بر شانه‌ی من کبوتری است که از دهانِ تو آب می‌خورد بر شانه‌ی من کبوتری‌ست که گلوی…

6 سال ago

«دیدار در شب»؛ شعری از «فروغ فرخزاد»

  دیدار در شب و چهره‌ی شگفت از آن سوی دریچه به من گفت من مثل حس گمشدگی وحشت‌آورم اما…

6 سال ago

سه شعر از «نیما یوشیج»؛ همراه با برخی توضیحات

  ری‌را ری‌را...صدا می‌آید امشب از پشت «کاچ» که بند آب برق سیاه تابش تصویری از خراب در چشم می‌کشاند…

6 سال ago

«پس آن‌گاه زمین…» شعری از احمد شاملو

  پس آن‌گاه زمین... پس آن‌گاه زمین به سخن درآمد و آدمی، خسته و تنها و اندیش‌ناک بر سرِ سنگی…

6 سال ago

«صدای پای آب» شعری از «سهراب سپهری»

  صدای پای آب اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر…

6 سال ago

نگاه کن؛ شعری از احمد شاملو

نگاه کن؛ شعری از احمد شاملو   نگاه کن 1 سال بد سال باد سال اشک سال شک سال روزهای…

7 سال ago

شعر «مسافر» سرودۀ سهراب سپهری

شعر «مسافر» سرودۀ سهراب سپهری مسافر دم غروب، میان حضور خسته‌ی اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید. و روی…

7 سال ago

از عموهایت شعر و صدای احمد شاملو

از عموهایت شعر و صدای احمد شاملو (بیشتر…)

7 سال ago

وهم سبز؛ شعری از فروغ فرخزاد

  وهم سبز تمام روز در آینه گریه می‌کردم بهار پنجره‌ام را به وهم سبز درختان سپرده بود تنم به…

7 سال ago

مسافر شعری از سهراب سپهری

مسافر شعری از سهراب سپهری مسافر دم غروب، میان حضور خسته‌ی اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می‌دید. و روی…

7 سال ago