سیب آوردم، سیب سرخ خورشید و پیامی در راه روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد در رگها نور…
«از روی پلک شب» شعری از سهراب با صدای فریدون فرحاندوز
بزرگ بود و از اهالی امروز بود... ( به مناسبت زادروز مریم میرزاخانی) دوست بزرگ بود و از…
دنیا قاطیِ انگشتهای من است... میخواهم بنویسم انسان گذشتههای دور، قبل از شروع هر کار یک قدم عقب میرفت (مقدمه…
صدای پای آب اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر…
شعر «مسافر» سرودۀ سهراب سپهری مسافر دم غروب، میان حضور خستهی اشیا نگاه منتظری حجم وقت را میدید. و روی…
مسافر شعری از سهراب سپهری مسافر دم غروب، میان حضور خستهی اشیا نگاه منتظری حجم وقت را میدید. و روی…
دو سروده از «سهراب سپهری» و پیامی در راه روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد در رگها نور خواهم…