قلندر و قلعه نوشتۀ یحیی یثربی
قلندر” و “قلعه” کتابی است که داستان زندگی شیخ شهابالدین یحیبن حبش سهروردی را با زبانی شیرین و روان به قلم تحریر درآورده است. شیخ شهابالدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق از حکما و عرفای ایرانی بزرگ قرن ششم هجری است. این روایت از داستان زندگی سهروردی به قلم دکتر سیدیحیی یثربی (استاد رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی) نوشته شده است.
دکتر یثربی که در این اثر وقایع تاریخی و دیدگاههای فلسفه سهروردی را به تخیل و فنون نویسندگی خود آمیخته است، اثری درخور توجه نگاشته که با زبانی ساده و گیرا، هم زندگینامه شیخ اشراق را به شیوهای دقیق و قوی و همینطور راه و رسم عارف مسلکانه او را که میراثی ارزشمند برای حکما و فرزانگان پس از خود است، برای خواننده بازگو میکند.
داستان در فضای قرن ششم هجری و با کودکی شهابالدین آغاز میشود، زمانی که یحیی در کودکی هر شب خواب میبیند که میخواهد پرواز کند ولی برای پرواز یک بال بیشتر ندارد. وقتی که متوجه میشود علم و دانش همان بالهای او برای پرواز هستند، والدین خویش را راضی میکند تا برای فراگیری علوم مختلف به شهرهای دیگر سفر کنند. سهروردی در علماندوزی مرزی برای خود متصور نبود. برای یادگیری علوم سفرها و مشقتهای زیادی را به جان خرید، اما پس از تلاشها و درسخواندنهای بسیارش سرانجام به جایی رسید که ادامه دادن درس خواندن را بیفایده دانست و به سمت عرفان و تصوف روی آورد.
در این حین روزی که در حال گذر از آتشکده زرتشتیان بود با مُغ (آتشبان آتشکدههای زرتشتیان) آشنا شد و در پی همصحبتی با او روحی تازه در حرفهایش یافت؛ حرفهایی که احساس میکرد پیش از مغ از زبان دیگری نشنیده بود.در همان آتشکده با دختر مغ، سیندخت آشنا و شیفته او شد. سیندخت که آینده را از پیش میدانست، در اوج لحظههای عاشقانه زندگی سهروردی حضور یافت و سمبل زیبایی بر این لحظات عاشقانه شد. البته گاهی با بیرحمی با شیخ حکیم داستان برخورد میکند، اما روحی لطیف به عمق داستان میبخشد.
به گفته نویسنده، سیندخت که از شخصیتهای محبوب این کتاب برای خوانندگان به شمار میآید از واقعیت تاریخی برخوردار نبوده و از خیالپردازیهای نویسنده به داستان افزوده شده است. نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد: «گرچه این نوشته بر اساس آثار عربی و فارسی سهروردی رقم خورد، اما به اقتضای طبیعت داستان، خیال هم مجالی داشت.»
سخنان مغ و سیندخت چنان در روح بیآلایش یحیی اثر میکند که سهروردی تصمیمی برای تغییر مسیر زندگی خود میگیرد؛ توشه به سفری میبندد که سرآغاز شهرت او در فلسفه و عرفان میشود، راهی که برای او بنیانگذاری فلسفه اشراق و سر به حلقه چوبه دار سپردن را به همراه داشت…
خواندن کتاب قلندر و قلعه، خواننده را با سوالاتی مواجه میکند که علاقهمند به خواندن و شناختن بیشتر از سهروردی شود.
این داستان زیبا در عین حفظ کشش داستانی، نکاتی فلسفی از حکمت اشراقی را با زبان ساده بیان میکند، از جهل و تحجر زمانه سخن میگوید. نمونه زیبا و قابل توجهی از این مورد را میتوان در بخشی از کتاب که به جلسه محاکمه دادگاهی شیخ میپردازد، خواند.
منبع: mag.gaj.ir
دکتر یحیی یثربی در گفتوگویی درباره انگیزههای خود برای نگارش کتاب «قلندر و قلعه» عنوان کرد:
نخستین جرقههای نوشتن این کتاب از حدود ۴۰ سال پیش در دلم پیدا شد؛ زمانی که هنوز در حال و هوای عرفان بودم. در آن زمان تصمیم گرفتم که شخصیتهای عرفانی را به عنوان سرمشق معرفی کنم و ابتدا قصد داشتم بر روی شخصیت و زندگی عین القضات همدانی کار کنم، اما در ادامه حال و هوای شیخ شهابالدین یحیی سهروردی به سراغم آمد و تصمیم گرفتم بر روی شخصیت شیخ اشراق کار کنم که حاصل آن کتاب «قلندر و قلعه» شد.
این استاد فلسفه و کلام اسلامی درباره محتوای این اثر توضیح داد: متأسفانه منابع تاریخی چندانی درباره زندگی و شخصیت سهروردی وجود ندارد و تنها آثار معدودی به مکان و نحوه زندگی او اشاره داشتهاند. در واقع کتاب «قلندر و قلعه» نتیجه مطالعات من در حوزه عرفان و بهرهگیری از آثار خود سهروردی است که البته با بکارگیری تخیل داستاننویسی همراه شده است؛ البته این کتاب را نمیتوان با اصول و مبانی داستاننویسی تطبیق داد، چرا که من داستان نویس نبوده و نیستم، اما زندگی شیخ شهابالدین یحیی سهروردی به صورت شعری در دل و زبان من جاری شد.
وی افزود: به عنوان مثال در این اثر سهروردی در آتشکده با دختری به نام سیندخت آشنا می شود. سیندخت دختر مغ است و حوادث را از پیش میداند؛ از باطن افراد خبر میدهد و گاهی آینده آنها را برایشان بازگو میکند و یحیی به شدت شیفته او میشود. این توصیفات در حالی است که من اصلاً در تحقیقاتم نامی از سیندخت نشنیده بودم و در هیچ یک از آثار سهروردی نیز این اسم و این کلمه بیان نشده و هیچ مورخی درباره شیخ اشراق چنین چیزی ننوشته است.
یثربی با ابراز خرسندی از معرفی این اثر در طرح کتابخوان مرداد ماه در کتابخانههای عمومی سراسر کشور گفت: اینکه چنین آثاری به عنوان محور فعالیتهای فرهنگی در کتابخانههای عمومی معرفی شوند، امکان آشنایی جامعه گستردهتری با این گونه آثار را فراهم میکند و از این طریق جانهای تشنه معارف الهی در نقاط مختلف کشور میتوانند از چشمه جوشان این آثار سیراب شوند.
یثربی درباره حال و هوای عرفانی این کتاب گفت: از زمان انتشار این کتاب دوستان و عزیزان بسیاری میپرسیدند که من هنگام نوشتن این اثر چه حالی داشتم، باید بگویم با اینکه روایت داستانی این اثر را بر اساس تخیل و خیالپردازیهای شخصیام بود، اما آن را با اشک و آه مینوشتم. مانند شاعری که چند بیت ظریف میگوید و خود نیز تحت تأثیر آن قرار میگیرد.
این پژوهشگر حوزه عرفان و فلسفه ادامه داد: اخیرا نیز یکی از آقایان با حالتی متأثر چند سطر از این کتاب را خوانده بود و برای من فرستاد. متوجه شدم که نمی تواند خودش را کنترل کند، به طوری که حتی برخی از واژهها را به اشتباه میخواند، وقتی با او تماس گرفتم و گفتم چرا این واژهها را اشتباه خواندی به من گفت زمان خواندن کتاب اشک به من امان نمی داد و سطور را به درستی نمیدیدم. همچنین زمانی که کنعان چومورچو، مترجم این کتاب به زبان ترکی قصد داشت تا پایان ترجمه اثر را به من اعلام کند، طی پیامی به من گفت «با اشک و آه ترجمهاش را به پایان بردم».
وی صفای باطن، شجاعت و مخالفت با دنیا دوستی را مهمترین پیامهای این اثر عنوان کرد و گفت: به نظرم انسان با خواندن این کتاب با یک صفای باطنی که در روح کتاب وجود دارد، روبه رو میشود. از جهتی مطالب این اثر اصلا حساب شده نیست و جنبه تاریخی ندارد و بیشتر منعطف به تجربههای زندگی خودم به خصوص در دوران تحصیل در حوزه بوده است. اخیرا نیز با همان حال و هوا کتابی با موضوع منصور حلاج را نوشتهام با عنوان «صلیب و صلابت» که در بازار کتاب موجود است. معتقدم اگر این گونه کتابها خوانده شود، بدون شک تأثیر خود را بر مخاطب خواهد گذاشت.
یثربی در ادامه درباره ایجاد شبکه گسترده برای دسترسی عموم به این گونه آثار گفت: معتقدم که در وهله اول باید کاری کنیم که خود مردم به دنبال کتاب بروند؛ چراکه اگر مردم کتابخوان شوند، به هرحال منابع مطالعاتی برای آنها فراهم خواهد شد؛ اما این موضوع هم به دو چیز بستگی دارد. اول ارائه سخن تازه و برخورد عقاید و آراء که ما امروز در این زمینه با کاستی شدیدی روبه رو هستیم و دوم ارائه و ترتیب اثر دادن حرف نویسنده و محقق. من به نوبه خود از ۲ دهه پیش، دهها مشکل را تذکر دادهام، اما دیده نشد و توجهی هم نشد. مشکلاتی که در ادامه دردسرهای بسیاری را برای جامعه ایجاد کرد؛ مانند موضوع مدیریت پژوهش در کشور.
این استاد فلسفه و کلام اسلامی تصریح کرد: نویسنده در جامعه ما باید اعتبار خاص خود را پیدا کند و حداقل به گونهای باشد که جوانان ما همانقدر که بازیگران را میشناسند، نویسندگان جامعه خود را نیز بشناسند و بدانند که فلان نویسنده چنین حرفی را مطرح کرده و فلان نویسنده چنین تذکر یا نکتهای را به دولت یادآور شده است.
وی افزود: از این جهت اقدام اخیری که از سوی نهاد کتابخانههای عمومی کشور برای معرفی و باز کردن مباحث چنین کتابهایی در کتابخانههای عمومی سراسر کشور صورت گرفته، میتواند گام موثری برای شناخت بیشتر و بهتر نویسندگان و دیده شدن آرا و نظرات آنها در جامعه باشد.
یثربی همچنین درباره صحبتهای مطرح شده برای ساخت فیلم سینمایی برگرفته از کتاب «قلندر و قلعه» نیز توضیح داد: صحبتهایی مطرح شده بود و حتی طی جلساتی با بنیاد فارابی قراردادی برای ساخت فیلم سینمایی از این اثر به امضاء رساندیم. اما در ادامه با اینکه فیلمنامهنویس آن نیز مشخص شده بود، برخی افراد با اعمال نظرهای شخصی اجازه ندادند که این کار به انجام برسد.
منبع: خبرگزاری مهر
قلندر و قلعه
دربارۀ شیخ شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق)
دکتر یحیی یثربی
نشر قو
مطالب دیگر
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…