بریدهای از کتاب «در فاصلۀ دو نقطه» اثرِ ایران درّودی
من زشتیها را ديدهام، اما آنها را ننگريستهام. به عزرائيل نمىانديشم، به او افتخار خواهم داد كه به من بينديشد. و به او خواهم گفت تو پاداش من هستى، نه پايان من، چرا كه مرگ برايم رهايى نيست، آغاز ديگرى است.
اگر مرگ را تولدى ديگر بدانيم، خواهم گفت كه دستهايم دوباره نقاشى خواهند كرد و بار ديگر، بار سرنوشتى را كه حماسهٔ عشق را به تلخى و سختى اما پرشكوه زيسته است، به دوش خواهند كشيد.
تا در تولدى ديگر، دلهرهها و شادیهاى زندگى را تصوير كنند و راز زندگى مرا كه بر آن مُهر عشق خورده است، بگشايند. عشق به زندگى، عشق به انسانها، عاشق عشق.
و دستى بر گورم خواهد نوشت:
«نقاشها كور به دنيا مىآيند، آنها با چشم قلب مىبينند.»
بریدهای از کتاب «در فاصلۀ دو نقطه» اثرِ ایران درّودی
مطالب بیشتر