حافظ ترجمان اسرار و تعادل
روشنفکران ایرانی مختلفی در دوران معاصر که خود را گرفتار مشکل سنت و مدرنیته میدانند و هر یک راه مختلفی برای برونرفت از این جدال طراحی کردهاند، به حافظ، این شاعر کهن ایرانی و دیوان شعر او بازگشتهاند. البته چنین موضوعی خاص جامعه روشنفکری ایرانی نیست، هم در جهان غرب و هم در جهان عرب، ما شاهد مواجهه روشنفکران با شاعران هستیم. کدام اهل اندیشهای است که بازگشت مارتین هایدگر متفکر چالشبرانگیز و معاصر آلمانی به فضای شاعرانگی و ارادت او به فریدریش هولدرلین را از نظر دور بدارد. بنابراین موضوع رابطه روشنفکران و شاعران از آن جمله موضوعات کمتر بررسی شده است که بیشتر باید مورد تامل قرار گیرد. در چنین زمینهای پرسش اصلی بحث حاضر این است که حافظ، این شاعر سنتی ما، چه در سر دارد که مدرنترین روشنفکران ما در جهان معاصر دست به دامان او شدهاند؟ بازگشت به حافظ مسالهای است که در طول تحقیقات اخیرم پیرامون مواجهه سنت و تجدد به آن رسیدهام.
بهراستی حافظ چه میگوید و چرا این همه برای روشنفکران معاصر ایرانی در طیفهای فکری مختلف دلبری کرده است؟ در میان بقیه روشنفکران معاصر تا آنجا که صاحب این قلم بررسی کرده است، احسان طبری، محمود هومن، احمد کسروی، احمد شاملو، محمدعلی جمالزاده، داریوش آشوری، فرهنگ رجایی، داریوش شایگان، بهاءالدین خرمشاهی و … از جمله حافظپژوهان معاصر ایرانی و صاحب اثر در این عرصه هستند. بهراستی در دیوان حافظ چه رازی نهفته است که هم عارف ربانی و عابد سالک نقش خود را در آن میبینند و هم هواداران ناسیونالیسم دوآتشه و ایرانپرستان ضد عرب، هم هواخواهان مبارزه طبقاتی و برداشت ماتریالیستی از تاریخ و هم وطندوستان و قرآنپژوهان و هم رمانتیکهای سوزناک و هم رندانِ عیار عشرتپرست و همگان در هر جشن و محفلی با آن فال میزنند. بهراستی چرا حافظ این همه نقش میزند؟
درست است که حافظ این شاعر قرونوسطایی ما سوار اتومبیل و هواپیما و قطار نشده است و تلفن همراه نداشته است و در بستر فضای تکنولوژیک امروز کنشگری نداشته است، اما داریوش آشوری میگوید جهان او و معنای زندگی در اندیشه حافظ در ارتباط با ازل و ابد بُعدهای عمیقی دارد که در دنیای تکنولوژیک مدرن و بهویژه در عالم انسان دچار «کینتوزی جهان سومی» فراموش شده است. حتی فراتر از این موضوع، روشنفکری چون آشوری بر این باور است که راه تجدد ایرانی از حافظ و فضای شاعرانگی حاکم بر اندیشه او میگذرد. ماحصل سخن اینکه اگر چه از عمر حافظ سالها و قرون بسیاری گذشته است اما حافظ که در ذخیره فرهنگی ما ایرانیان از جایگاهی مهم برخوردار است در جهان امروز نیز همچنان دارای اهمیت است و به تعبیر شایگان یکی از مهمترین اقلیمهای حضور و شاعرانگی ما ایرانیان به شمار میآید.
جالب است که شایگان شاعران برجسته ما چون فرودسی، مولوی، خیام، سعدی و حافظ را نماینده یک جریان فکری تلقی میکند. اگر فردوسی مظهر حماسه و اسطوره است، خیام مظهر تعارض و تناقض ما ایرانیان است. در تفسیر شایگان، مولانا نماد سنت عرفانی ما و سعدی نماینده ادب اجتماعی این مردمان است و حافظ نیز بیش از هر چیز ترجمان اسرار و تعادل است؛ تعادلی که زیست جهان امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است. هر چه هست اینکه حافظ همچنان شاعری است که در اکنون ما حاضر است و به هیچ روی او را نمیتوان نادیده انگاشت.
جمعبندی نویسنده این است که هر یک از روشنفکران مذکور با قصد و نیتی سراغ حافظ رفتهاند تا ضمن پیشبرد پروژه فکری خویش راهی برای برونرفت از مشکل سنت و مدرنیته بگشایند.
منبع: hammihanonline
حافظ ترجمان اسرار و تعادل
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ...
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی آیدا گلنسایی: بزرگترین شاعران…
شبیه به مجتبی مینوی! مرتضی هاشمیپور محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی را از پویندگان…
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور» «جیمز سیدنی ادوارد» که با نام «جیمز انسور»…
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی «لباس جایی است که فرهنگها برای حضور فیزیکی بدنها…
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایت شیرجه به آبهایِ اعماق آیدا گلنسایی: در کتاب…