فلسفهی مقاومتِ خاموش
خیال دارم پیشنهاد راه انداختن یک دانشگاه غیرمتمرکز فرش را هم بدهم. فقط برای بانوان خانهدار. فقط. جلسات آموزش سریع بافندگی و طراحی فرش، و بعد، دادن امکانات به تمام زنانی که دورهی نخستین را با پیروزی گذراندهاند. امکانات، در خانه. هزاران هزار زن، در اوقات فراغت خود، آهسته آهسته قالیچه میبافند، و هر قالیچهای که تمام میکنند و تحویل دانشگاه میدهند، در حکم چند واحد درسیست که به پایان رساندهاند؛ و به جای آنکه شهریه بپردازند، دستمزدی هم میستانند. فکرش را بکن که چه غوغایی میشود! زنان تحصیلکرده و فرهیخته، دیگر، زمانکشی نمیکنند و در بطالت لحظهها فرونمیروند و بیکارگی آنها را گرفتار سرخوردگی نمیکند. موظف هم نیستند که کار را در زمان معینی تمام کنند و تحویل بدهند. در این باب خیلی فکر کردهام. فرش، مظهر صبوری ماست؛ صبوری ملتی که هرگز تسلیم نمیشوند، و هرگز به بد، رضا نمیدهد. فرش، فقط زیبایی نیست، فلسفهی مقاومت خاموش و چند هزارسالهی یک ملت است_ همراه با زمزمهای ملایم، که خاموشی را تعریف میکند.
منیع
یک عاشقانهی آرام
نادر ابراهیمی
صص160-161
مطالب مرتبط
ویلیام فاکنر: هنرمند هيچ اخلاقی نمیشناسد مصاحبهکنندهای از فاکنر میپرسد: نويسنده چگونه رُماننويس جدی میشود؟…
بریدهای از کتاب آسایش نوشتۀ مت هیگ به دلیل انعطافپذیری عصبی، مغز ما براساس چیزهایی…
چرا «گلابی» مهم است؟ گلابی از زمان ماقبل تاریخ با ما بوده است، حتی برشهای…